به گزارش خبرنگار ایمنا، در زمامداری چند صد ساله صفویان بر ایران، همواره خطر از جانب شمال غرب و سپاه عثمانی احساس شد. نبردی که با پیروزی گاه و بیگاه دو طرف همراه بود، اما قصه اولین نبرد جنسش متفاوت است؛ اولین جنگ شاید ماندگارترین آنها باشد.
در سال ۸۸۱ شمسی شاه اسماعیل اول صفوی توانست پس از نزدیک به ۹۰۰ سال سلسله سامانیان را منقرض و حکومتی یک پارچه در فلات ایران حاکم کند. حکومتی شیعی که از همان ابتدا رنگ و بوی اقتدار ایران باستان را با جنس دیگری از هنر و مذهب داشت. شاید همین احساس بود که عثمانی را بر آن داشت تا آرامش را از همسایه شرقی خود سلب و با دستدرازی به این سرزمین قدرت خود را دیکته و آن را تا شرق گسترش دهد.
عثمانیها اما نمیدانستند که صفویان سودای دیگری در سر دارند و حکومت جدید ایران با این بادها نمیلرزد. صفوی زیر بار عثمانیان مغرور نرفت، آنها عاشق سرزمین ایران بودند و عاشقانه جنگیدند تا حماسهای نظیر چالدران رقم بخورد. صدای پای سپاه ۱۰۰ هزار نفری عثمانی که از روز پایانی مردادماه شنیده شد بسیار بلند بود، اما آنقدر ترسناک نبود که سپاه ۴۰ هزار تنی قزلباشان ترس به دل خود راه دهند.
موزه و یادبود جنگ چالدران
صفویان رگ و ریشهای ترک داشتند و قدرت گرفتن شاه اسماعیل اول همچنین حمایت صوفیان ترکمان شام و آناتولی ترس یک حکومت رقیب را به دل عثمانیها انداخته بود. آنها که در اوج قدرت و مشغول کشور گشایی در غرب بودند، اما صدای قرلباشانی شیعه مذهب در شرق ترس را به دلشان انداخت. شیعیانی که در آناتولی و مناطق عربنشین تحت سلطه عثمانی حامیانی پیدا کرده بودند.
همان وقایع بود که سپاه سلطان سلیم اول را به مرزهای ایران کشاند. او سپاهی به روز و منسجم داشت که غرب و شرق از آن میترسیدند. عثمانیها در آن زمان با سلاحهای نوظهوری آتشین نظیر توپ میجنگیدند، پدیدهای که قزلباشان سپاه ایران با آن بیگانه بودند و با شمشیر، نیزه و تیر و کمان میجنگیدند.
سلیم سپاه خود را آماده و تجهیز کرد و به سوی ایران شتافت و در روز پایانی مرداد سال ۸۹۳ به دشت چالدران رسید. ایرانیها که به خوبی میدانستند درگیری در دشت باز مترادف با شکست مطلق است، راه را باز گذاشتند. عدم آشنایی صوفی جوان (اسماعیل اول) باعث شد تا فرصت غافلگیری ارتش عثمانی از دست برود و آنها آرایش دفاعی خود را کامل کنند. حالا سپاه عثمانی به مناطقی مرتفعتر رسیده و جنگ آغاز میشود.
نقاشی حماسه چالدران بر دیوار چهلستون
قزلباشان با صلابتی اولین حمله را آغاز میکنند و جناح راست سپاه ایران جناح چپ ارتش عثمانی را در هم میکوبد و فرمانده آنها نیز کشته میشود. این شکست به حدی سخت بود که پس از آن سلیم با تصور شکستی تلخ در پی گریز از کارزار است که تعداد زیاد نفرات عثمانی به دادش میرسند.
سپاه عثمانی به خود میآید و توپها آغاز به کار میکنند، آنها مانند سدی سخت دیگر اجازه عرض اندام به سپاه ایران را نمیدهند و ورق برمیگردد. فرماندهان قزلباش گشته میشوند و شاه جوان با همراهی چند قزلباش از مهلکه جان سالم به در میبرد. سلیم هم سپاه عثمانی به دلیل ترس از تله به آهستگی به پیش میبرد و چند روز بعد وارد تبریز میشود. اما شاید آنچه خون ایرانیان را به جوش میآورد، افتادن درفش ارتش ایران به دست عثمانیها باشد.
اگرچه در ابتدا تصور میشد سپاه عثمانی به راحتی قزلباشان را شکست میدهد و ترکان سنی بر ایران مسلط میشوند، اما در نهایت پیروزی سخت و جانفشانی نیروهای صفوی معادلات را بر هم زد. پیروزی هر یک از سپاهها در این جنگ حاکم بر مسلمانان را مشخص میکرد و برخی مورخان معتقدند اگر از چالدران پیروز خارج میشد، تمام عثمانی را فتح و قدرتی فراتر از تیمور لنگ به دست میآورد.
مزار شهدای جنگ چالدران (شهیدگاه)
با نگاه منطقی پیروزی سپاه قزلباش صفویان در این جنگ تقریباً غیرممکن بود، اما آنچه حیات ایران و صفویان را حفظ کرد، جانفشانی شهدا چالدران بود که با قدرت ایستادند و سلیم جرئت پیشروی بیشتر نیافت. در نهایت عثمانی مناطق کردنشین را تحت سیطره خود درآورد و تبریز را نیز گرفت که البته پس از مدتی مجبور به ترک آن شد.
اگرچه با گذشت صدها سال از این جنگ همچنان به عنوان یک "حماسه" یاد میشود، اما این شکست تاب اسماعیل را شکست. او بهترین قزلباشان خود را از دست داد، دیگر فرماندهی سپاه ایران را برعهده نگرفت و به افسردگی دچار شد. شاه صفوی شهدا را در کنار مقبره جد پدری خود یعنی شیخ صفیالدین دین و در محلی که بعدها به "شهیدگاه" مشهور شد به خاک سپرد.
شاه اسماعیل نمیدانست در چالدران بذری کاشته که نوادگان او نظیر شاه عباس بزرگ آن را در سالهای بعد برداشت میکنند. جنگهای ایران و عثمانی برای قرنها به طول انجامید، اما حماسه چالدران و یاد و خاطره آن محرک صفویان بود. این حماسه آنقدر اهمیت داشت که بر نقاشی آن بر مهمترین بخش دیوار چهلستون، جایی که سفیران خارجی رفت و آمد داشتند، نقش بسته شود.
نظر شما