به گزارش خبرنگار ایمنا، شهرها در برهههایی از زمان با مسائل متنوع و مختلفی روبرو میشوند که رویکردهای قبلی در مورد شهر را به چالش میکشند، این مسائل میتواند فرهنگی، اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی باشد. این تغییر نگرش در طول تاریخ به دلایل مختلف در مورد شهرها وجود داشته و گاه موجب تغییرات کالبدی آنها میشده است، اما توسعه ابعاد شهرنشینی در دوره معاصر موجب شده تا تغییر در رویکردهای برنامه ریزی و شهرسازی ابعاد گستردهتری به خود بگیرد. یکی از این رویکردها شهرسازی نرم است؛ در این زمینه با" امیرحسین شبانی، دکترای شهرسازی و عضو هیئت علمی دانشکده معماری و شهرسازی" گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
رویکرد شهرسازی نرم چگونه مطرح شد؟
رویکرد شهرسازی نرم و رویکردهایی که مترادف آن هستند، به تغییر نگرشهایی مربوط میشود که به واسطه ارزیابی اقدامات و سیاستهای انجام شده در برخی کشورهای توسعه یافته مطرح شده است. چنانچه نگاهی به تاریخ سیاستهای شهری در کشورهای توسعه یافته، طی ۵-۶ دهه قرن بیستم بیندازیم متوجه میشویم که نقش ابعاد کالبدی و مداخلات کالبد محور در این گونه سیاستها چشمگیر است. بخشی از آن به دلیل شرایط زمان و اثرات تخریب جنگهای جهانی اول و دوم بود که این کشورها را ناخودآگاه به سمت نگاه کالبدی سوق داد. بخشی نیز به تسلط نیروهای اقتصادی و سیاسی خاص آن زمان و تمایل آنها برای مداخلات کالبدی حداکثری در شهرها مربوط میشود. در ابتدا به نظر میرسد که چنین رویکردی میتواند به نیازهای جامعه آن زمان پاسخ دهد اما به دلیل اینکه ابعاد دیگر شهر و لایههای پیدا و پنهان دیگری از جمله ابعاد اجتماعی، فرهنگی و انسان شناختی را چندان جدی نمیگرفت، به تدریج تبعات آن برای این کشورها شروع شد و جوامع با مجموعهای از مسائل از جمله ناامیدی اجتماعی و مطالبات شهروندی مواجه شدند. در این زمان (دهه ۶۰ تا ۷۰) سیاستگذاریهای شهری در این زمینه تغییر کرد و تغییری استراتژیک در نقش شهرسازان و رابطه آنان با شهر شکل گرفت.
ساختار شکل دهنده شهر که زمانی به عنوان دانای کل سعی در کنترل همه ابعاد شهر را کنترل، محدود و بسامان کند، تبدیل به تسهیلگر فرآیندها و ارتباطاتی که در شهر وجود دارد و این بار دیدگاه کالبد محور جایگاه خود را به نگاه اجتماعی محور داد که سعی دارد بین ذینفعان و ذینفوذان و جامعه مدنی شهر کاتالیزور و تسهیلگر روابط باشد و سعی کند شهر را سامان دهد و یکی از نگاههایی که در این راستا قوت گرفت موضوع شهرسازی نرم بود. شهرسازی نرم در ادبیات شهرسازی از کشور آلمان به ودیعه گرفته شده و در دانشگاه برلین مطرح شد، این رویکرد برای بازآفرینی یکی از محلات مهم شهر برلین به نام کروزبرگ معرفی و پیاده سازی شد.
شهرسازی نرم چه اهدافی را دنبال میکند؟
در شهرسازی نرم ما دنبال این هستیم که با شناسایی عوامل، نقاط حساس و در عین حال راهبردی شهر و تأثیرات حداقلی کالبدی و حداکثری اجتماعی و فرهنگی، به جای تغییر ساختار کالبدی که سعی دارد از بیرون سیستم را تغییر دهد، خود اجزای داخلی سیستم را وادار به تحرک واداشته و ایجاد تغییرات را ممکن کند. با چنین دیدگاهی قاعدتاً بسیاری از ذهنیتهایی که ما از مدیریت شهری داریم، تغییر میکند. نقش شرکتهای مشاور و متخصصان حوزه شهرسازی تغییر کرده و جای خود را به انگارههای جدید میدهد. بازیگران مختلفی در این صحنه وارد عمل میشوند و آنچه باید محقق شود این بار در تعامل بین بخشها و حوزهها محقق شود. این دیدگاه پای شهرسازی را به عرصههایی مثل برنامه ریزی فرهنگی، حوزههای اجتماعی، نگاه به اقشار شهری به صورت یک گروه کاملاً مستقل و با نقش تأثیرگذار در محدوده شهر مطرح است و نیازی ندارد که با طرحها و نقشههای پر زرق و برق کالبدی توجیه شود بلکه آنچه آنها را توجیه میکند تأثیراتی است که در طول زمان بر روی کنشگران شهری و به آنها در طول این مسیر نقش واقعی خودش را بدهد.
علت طرح دوباره این رویکرد در سطح جهان چیست؟
تغییر نگرشهای بنیادین در شهرسازی ضرورت دارد که به این نقطه برسیم البته بدین معنا نیست که شهرسازی نرم تمام عیار و دارای چهارچوبهای تعریف شده اساسی است اما زمانی که با موج شیوع کرونا مواجه شدیم مداخلات کالبدی بار دیگر به عنوان ابزار اصلی برای تغییر در شهر مورد تردید قرار گرفتند و شهر نرم و مفاهیم مربوط به آن دوباره در برخی محافل مجامع علمی مطرح شده است.
آیا میتوان پیرایش شهری را در راستای شهرسازی نرم دانست؟
امثال رویکرد شهرسازی نرم برآمده از مجموعهای از خواستها و فرایندهای از پایین به بالا بوده است، جوامع شهروندی به خصوص در کشورهایی که اینطور جوامع متشکل، تعریف شده و به رسمیت شناخته شده از طرف مدیریت شهری هستند، مطرح شده و به سطحی رسیده است که در مجامع علمی نیز مطرح شده است اما رویکردهایی که ما در کشورمان دنبال میکنیم، چندان رویکردهایی نیستند که از متن و بطن جامعه، در فرآیند نیاز سنجی و انسان سنجی و در لایههای بالایی سیاستهای شهری به وجود آمده باشد. گویا ما همیشه به دستورالعمل و بخشنامه از یک نظام متمرکز بالا به پایین بسنده میکنیم. شهر نرم و شهرسازی نرم در نقطه مقابل چنین شرایطی قرار میگیرد و من با احتیاط باید تاکید کنم که جنس سیاست پیرایش شهری با یک سیاست بخشنامه شده، چندان با شهرسازی نرم مطابقت ندارد، البته ممکن است برخی سیاستها با یکدیگر همپوشانی داشته باشند اما این نگاهی که موجب به وجود آمدن شهرسازی نرم شده است، به جای صلاح دید و برداشت مدیریت شهری برآمده از بطن و متن کنشگران جامعه بوده است.
نظر شما