به گزارش خبرنگار ایمنا، بسیاری از پدیدههای ایجاد شده در شهر حاصل کنش فرآیندهای مختلف شهری، محیطی و اجتماعی است که گاه از بیرون مرزهایش بر آن تحمیل میشود. شهرها سیستمهای پیچیدهای هستند که به واسطه تغییرات چند دهه اخیر، هر روز با مسائل مختلف و حتی نوظهوری روبرو میشوند که برخورد صحیح با آنها نیازمند ارائه راهکارهای جدید یا تغییر روشهای گذشته است. تغییرات در حوزههای مختلف روی میدهد و متخصصان را با مسائلی مواجه میکند که تا قبل از آن وجود نداشته است.
یکی از معضلاتی که امروزه شهرها با آن دست به گریبان هستند، تغییر اجباری فضاهای کالبدی، محیطی و اجتماعی است که برخی از آنها تحت تأثیر عوامل بزرگ مقیاس و برخی دیگر تحت تأثیر عوامل کوچک مقیاس ایجاد شده است.
یکی از مسائل پیش روی شهرها تغییر نوع یا سبک زندگی ساکنان آنهاست؛ عمدتاً فضاهای کالبدی و نیروهای محیطی شهروندان را مجبور به روی آوردن به نوع و سبک خاصی از زندگی میکند، به عبارتی گاه فرآیندهای شهری به نحوی شکل میگیرد که ساکنان را با خود همراه میکند و برای پاسخ به نیازهای شهروندان قاعدتاً باید فضاهایی متناسب در نظر گرفته شود. تغییر شرایط زندگی شهروندان شکل و بعد مسکن را به عنوان یکی از نیازهای اساسی و مهم اولیه خانوارهای شهری تحت تأثیر قرار داده است.
امیر شفیعی، پژوهشگر شهری در این خصوص میگوید: شکل سکونت از ابتدای سده گذشته تاکنون دگرگونیهای زیادی داشته است، تمرکز اشتغال و خدمات در کلانشهرها، تغییر شرایط رفاهی و بهداشتی و افزایش جمعیت ایران طی دهههای گذشته، همینطور محدودیت زمین موجب تغییر نوع مسکن خانوارهای شهری شده و شیوه زندگی را نسبت به صد سال گذشته تغییر داده است.
وی میافزاید: شکل و بعد واحد مسکونی از خانه حیاط دار بزرگ به آپارتمانهای کوچک تغییر پیدا کرده است و ارائه خدمات عمومی شهری در فضاهای عمومی، جایگزین اشکالی از اوقات فراغت و دسترسی به طبیعت شدهاند زیرا در شهرهای امروزی امکان دسترسی به طبیعت به سادگی برای ساکنان مهیا نیست.
این پژوهشگر شهری با بیان اینکه تأمین بسیاری از این فضاها در واحدهای آپارتمانی امروزی ممکن نیست، تاکید میکند: آنچه اهمیت دارد نقشآفرینی کارآمد بخش عمومی، تدوین قوانین برای نهادهای مربوطه و پشتیبانی از شرایط مادی چنین شیوهای از زندگی است زیرا در نتیجه دگرگونی شکل سکونت، تأمین سرانه فضاهای عمومی شهر از جمله فضاهای خدماتی، تفریحی و رفاهی اهمیت زیادی دارد.
تغییر در سبک زندگی شهروندان دستوری نیست!
امیر حسین شبانی، دکترای شهرسازی نیز معتقد است: سبک زندگی شهری متأثر از مجموعهای عوامل فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی است که به تدریج و با توجه به اقتضائات و شرایط هر دوره زمانی، مجموعهای از مؤلفههای زیستی را در دستور کار جوامع شهری قرار میدهد.
وی میافزاید: سبک زندگی برآمده از تحولات فرهنگی در مفهوم عام آن است اما باید شرایط خاص یک برهه زمانی را نیز در نظر داشت زیرا بدون لحاظ کردن و بررسی شرایط خاص، تحلیل از سبک زندگی نمیتواند کامل و جامع باشد، بنابراین نیاز است زیر مجموعههای مؤثر در سبک زندگی شهری نیز مدنظر قرار بگیرد.
این دکترای شهرسازی خاطرنشان میکند: بسیاری مواقع سیاستمداران و مدیران حوزه مدیریتهای محیطی و شهری فکر میکنند، تغییر در بخش از سبک زندگی شهروندان بر اساس آئین نامهها، دستورالعملها و برخی ضوابط امکان پذیر است تا این تغییر به طور کامل اتفاق بیفتد.
شبانی با بیان اینکه تغییر سبک زندگی نمیتواند دستورالعملی و بخشنامهای باشد، تصریح میکند: ما نمیتوانیم ایجاد مسکن کوچک مقیاس با متراژهایی در حد ۴۰ تا ۵۰ متر را با این نوع از سبک زندگی، در دستور کار قرار دهیم، البته ساخت این واحدها از نظر کالبدی و معماری امکان پذیر است اما موضوع مورد بحث عوارض و تبعات زندگی در این نوع مسکن با چنین مقیاسی، چه در کلانشهرها و چه در شهرها است.
وی تاکید میکند: ساخت چنین نسخههایی از مسکن باید از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز بررسی شود زیرا خانه تنها یک سرپناه به معنای چهار دیواری که قرار است ما را از عوامل محیطی مثل سرما و گرما در امان نگه داشته و حداقلهای یک سرپناه را حفظ کند نیست.
این دکترای شهرسازی عنوان میکند: خانه بخش مهمی از هویت فردی و اجتماعی شهروندان یک شهر محسوب میشود، دیدگاه نسبت به خانه باید از منظر هویت سازی و در چهارچوب سبک زندگی شهری باشد اما چنانچه این نوع نگاه به خانه را به چهاردیواری تقلیل دهیم که صرفاً قرار است حداقلهای زیست شهری را پاسخ دهد، دیگر نمیتواند یک زیست شهری متوازن و اسلامی را فراهم کند.
شبانی با اشاره به طرح ساخت واحدهای مسکونی کوچک مقیاس، عنوان میکند: بسیاری از دستورالعملهایی که برای ساخت و ساز مسکن اجرایی شده است، به جای اینکه حل کننده مشکلی باشد، خودش مشکل ساز شده است، بنابراین نباید در این زمینهها شتاب زده عمل کرد.
خدمات ارائه شده در بخش مسکن و فضاهای شهری باید متناسب باشد
وی تاکید میکند: حجم بسیار زیادی از زمینهای بایر و واحدهای مسکونی در شهرها وجود دارد که در چرخه حیات شهری ما شرکت ندارند، هزینه و کارکرد آوردن این بخش خاموش شهر به حیات شهری، هم سریعالوصول است و هم با هزینههای تبعی کمتری انجام میشود.
این دکترای شهرسازی ادامه میدهد: چنانچه ساخت و استفاده از این نوع واحد مسکونی را بپذیریم، یک فضای حداقلی برای خانواده تدارک دیده میشود و گذران اوقات در یک فضای متناسب امکانپذیر نیست؛ به دلیل سیستم طراحی چنین واحدهایی، احتمالاً تعارضاتی شکل میگیرد و سهم زیادی از فعالیتهای معمول زندگی شهری به بیرون از خانه منتقل میشود.
شبانی خاطرنشان میکند: در این صورت خانه معنی خودش را از دست داده و صرفاً تبدیل به یک خوابگاه میشود که متناسب با فرهنگ، اقتضائات اجتماعی و مذهبی کشور ما نیست، در این صورت باید فضاهای عمومی، فضاهای اوقات فراغت و زیست شبانهای برای شهروندان فراهم شود تا کمبودهای فضایی مسکن جبران شود.
وی تاکید میکند: چنانچه بین سیاست کوچک سازی واحدهای مسکونی و ایجاد فضاها و بسترهای شهری هماهنگی نباشد، مسائل جدیدتری ایجاد شده و تعارضات اجتماعی و فرهنگی برای ساکنان شهرها به وجود میآید زیرا نیازهای ساکنان نه در مسکن پاسخ داده میشود و نه فضاهای شهری میتواند پاسخگو باشد.
این دکترای شهرسازی میگوید: معتقد هستم بخش مهمی از ارزیابیهایی که در نظام سیاست گذاری مسکن ما اتفاق افتاده، ارزیابیهای پس از اجرا بوده است و مسائلی مثل تجربه سیاستگذاریهای مسکن بعد از حوادث زلزله و سیل مورد توجه و بررسی قرار نمیگیرد تا پی ببریم مسیری که رفتهایم تا چه اندازه موفق بوده است.
شبانی خاطرنشان میکند: جایگاه ارزیابی در نظام مدیریت ما و پروژههای عمرانی چندان نظام تثبیت شدهای نیست زیرا اشتباهات ما ادامه پیدا میکند و من فکر میکنم هر اقدامی چه کوچک سازی، چه انبوه سازی و بهکارگیری سیاستهایی از این نوع، باید بازنگری شده و نقاط قوت و ضعف آن شناسایی شود و بر این اساس میتوانیم الگوهایی را تدارک ببینیم.
نظر شما