به گزارش خبرنگار ایمنا، از مرداد ۱۲۹۳ که شیپور جنگ جهانی اول نواخته شد، تا آبان چهار سال بعدش، جنگ هیچ روی خوشی به ایران بیطرف نشان نداد.
اشغال خاک، تأمین هزینههای اشغالگران و قحطی، سهم ایران از جنگی بود که هیچ نقشی در شروع و پایان آن نداشت و این سهم را بیش از همه انگلیس برای ایران در نظر گرفته بود.
آنها ابتدا به بهانه حفظ منابع نفتی، درست ۶۰ روز بعد از شروع بزرگترین جنگ جهان تا آن روز، به سمت خوزستان لشگرکشی کردند و ۲۰ روز بعد، با روسیه که از شمال وارد ایران شده بود، قراردادی بر سر ایران امضا کردند.
در قرارداد ۱۹۱۵، آنها ایران را به دو منطقه نفوذ برای خود تقسیم کردند و هزینه حضور نیروهای خود در این مناطق را بر عهده دولت ایران گذاشتند.
شهدای تنگستان کسانی بودند که در برابر انگلیس و روسیه برای لغو این قرارداد ایستادند. همه اینها در برابر آنچه محمدقلی مجد در کتاب قحطی بزرگ و نسل کشی در ایران مینویسد کوچکاند. در بخشی از این کتاب آمده است: "بین هشت تا ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ۲۰ میلیونی ایران، یعنی ۴۰ درصد بر اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از سوءتغذیه از بین رفتند. "
در آن زمان، بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران، صرف تأمین سور و سات ارتش بریتانیا میشد که به کاهش شدید مواد غذایی در کشور انجامید. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا، مانع از ورود مواد غذایی از بینالنهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.
برای انگلیس، دشمنی با ایران بی طرف حتی بعد از جنگ هم نشد. آنها قرارداد ۱۹۱۹ را پیش کشیدند تا باقی ثروت ملتی جنگ زده و قحطی زده را از قلم نیندازد.
بر اساس این قرارداد، کلیه تشکیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلیس قرار بگیرد و امتیاز راه آهن و راههای شوسه ایران نیز به آنها واگذار شود.
بعد از امضا قرارداد میان وثوق الدوله، نخست وزیر وقت ایران و سرپرسی کاکس، وزیر مختار انگلیس، خبر آن محرمانه نگه داشته شد و انگلیسیها هم قبل از طرح و تصویب قرارداد در مجلس ایران، یک هیئت نظامی به رهبری ژنرال دیکسون و یک هیئت مالی به رهبری آرمیتاژ اسمیت، برای تشکیل سازمان ارتش و اداره امور مالیه کشور عازم ایران شدند.
شاید همین تجربه شیرین جنگ جهانی اول بود که انگلیس را در جنگ دوم هم به طمع انداخت و بازهم روسیه و بریتانیا، از شمال و جنوب، وارد خاک ایران بی طرف شدند.
سوم شهریور ۱۳۲۰، آنها با بمباران هوایی ۱۳ شهر ایران، کار خود را آغاز کرده و ۲۲ روز بعد به استعفا رضاشاه راضی شدند.
بهانه جنگ، حضور کارشناسان آلمانی در ایران و بی طرف بودن بود؛ زیرا با این اوصاف نمیشد از خاک ایران برای حمله آلمان به روسیه استفاده کرد.
ایران اشغال شده، در سال ۱۳۲۲، به آلمان اعلان جنگ داد تا بتواند در خاک خودش، میزبان کنفرانسی باشد تا لااقل تمامیت مرزیاش را از دست ندهد.
به جمع قبلی، یک ضلع دیگر هم اضافه شده بود؛ ایالات متحده آمریکا. رزولت، چرچیل و استالین، در نهم آذر ۱۳۲۲، قرارداد قوای متفقین را امضا کردند و دو سال بعد اینکه وارد کشور شدند، وعده دادند که پس پایان جنگ، ایران را نرم کرده و از وی غرامت بگیرد، اما غرامت اصلی را بازهم مردم ایران داد.
دو ماه از اشغال نگذشته، دوباره موج قحطی به راه افتاد، زیرا منابع و مواد غذایی در اختیار متفقین بود.
روسیه، انگلیس و آمریکا نه فقط بر اساس آلمان، بلکه گویی برای نابودی ایران نیز، متفق بودند.
این کارنامه تنها مختص دوره جنگ نیست. در دوران صلح هم آسمان روابط ایران و غرب، همیشه همین رنگ بوده است.
نظر شما