یک مرد بود،‌ یک مرد

روزگاری ایستاد و دم از مردانگی و خانواده زد،‌ پای آرمانش ایستاد، استاد قهرمان سازی سینما شد و سوار بر موج نو سینمای ایران را به پیش برد؛‌ مسعود کیمیایی یک مرد بود، یک مرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، ۷ مرداد ۱۳۲۰ در محله چراغ‌برق تهران زاده شد، بارها در کودکی به محله‌های مختلف نقل مکان کرد و رسم مرد و مردانگی و نامردی را دید. با پایان دوران دبیرستان به پایش به جمع‌های روشنفکری باز شد و مانند بسیاری از همفکران خود راه هنر را برگزید. او ابتدا به سراغ موسیقی رفت، اما معشوق را جای دیگری یافت، در تصویر، در دوربین و در سینما.

نیمه گم‌شده مسعود کیمیایی دوربین، سینما، داستان و قهرمان بود. ادبیات و موسیقی هم البته بخشی از شخصیت هنری او بود. کیمیایی کار سینما را با کارگردان بزرگ و پیشرو تاریخ سینمای ایران یعنی ساموئل خاچیکیان آغاز کرد، او در فیلم "خداحافظ تهران" که در سال ۱۳۴۵ ساخته شد دستیار خاچیکیان بود. این فعالیت نقطه آغاز فعالیت سینمایی کیمیایی بود، او در چند پروژه دیگر در تیم کارگردانی فعالیت کرد تا اینکه خود اولین فیلمش را ساخت.

"بیگانه بیا" اولین فیلم کیمیایی بود، این فیلم در حال و هوای فیلم فارسی‌های آن دوران ساخته شد و اگرچه اقبال چندانی نیافت، اما می‌شد ردپای یک مؤلف جدید را در آن دید. درست یک سال بعد شاهکاری تمام معادلات را تغییر داد، درست در سال ۱۳۴۸ یکی از محبوب‌ترین قهرمانان سینما ایران یعنی" قیصر" زاده شد. قیصر بمبی بود که سینما را لرزاند، قهرمانی که مردم عاشقش بودند و فرمی داشت که منتقدان تحسین کردند و قطعاً یکی از نقطه عطف‌های تاریخ سینمای ایران است.

"قیصر" یک فرم نو در سینمای ایران بود و موفقیت آن باعث شد تا کارگردانان بسیاری از روی دست کیمیایی تقلب کنند، اما هیچ گاه حتی به درصدی از موفقیت کیمیایی دست پیدا نکردند. قیصر اولین فیلمی بود که برای آن موسیقی متن درست شده بود و به جزئیات مانند تیتراژ اهمیت داده شده و تیتراژ آن را عباس کیارستمی ساخته بود. اگر بخواهیم دو نقطه عطف برای سینما قبل از انقلاب ایران نام ببریم قطعاً قیصر پس از "گاو" یکی از آن‌هاست.

روند قهرمان‌سازی‌های کیمیایی ادامه داشت، او سبک خود را پیدا کرده بود و می‌دانست چگونه آرمان و قهرمانش را به تصویر بکشد. کیمیایی جادوی تصویر را با دیالوگ‌های کوچه بازاری با ضرب‌آهنگ و مضامین خانه و کاشانه و قهرمان به اوج رساند.

پس از قیصر "رضا موتوری" و "داش آکل" موفقیت قبلی را برای کیمیایی تکرار کردند و علی‌رغم تصاحب گیشه، کیمیایی دل بسیاری از منتقدان را نیز ربود. سپس "گوزن‌ها" آمد و مسعود کیمیایی، قهرمانِ قهرمانان شد. آن روزها این مرد جوان سینمای ایران تنها نبود، اگر از خانه و خانواده دم می‌زد و اگر قهرمان داستانش خود را برای زندگی و خانواده‌اش به کشتن می‌داد، کسی بود که حمایت کند.

سال ۱۳۵۷ رسید و انقلاب شد، کیمیایی ماند بسیاری از سینماگران در کشور ماند و از سال ۱۳۶۰ فیلمسازی را آغاز کرد. اوج کار کیمیایی در آن سال‌ها ساخت فیلم "دندان مار" بود. فیلمی که در خارج از کشور مطرح و از چندین جشنواره خارجی از جمله شیکاگو، برلین و مونترآل جایزه برد.

در سال‌ها بعد قهرمانان کیمیایی در آثاری چون "ضیافت"، "سلطان" و "حکم" ظهور کردند. در سال‌های پایانی دهه ۱۳۸۰ و در حالی که او پیرمرد سینمای ایران شده بود، بار دیگر نشان داد که بی‌رقیب است. در آن سال او یک شاهکار دیگر به نانم "جرم" خلق کرد و پنج سیمرغ بلورین را به خانه برد.

پیرمرد قهرمان سینمای ایران از دهه ۴۰ تاکنون فیلم‌ساخته و خوب و بد چشیده؛ اما می‌توان گفت هیچ سالی به اندازه دهه اخیر اذیت نشده است. به "قاتل اهلی" او تاختند و از او خواستند خانه نشین شود، نمی‌دانستند که سینما خونی در رگ‌هایش است. مسعود کیمیایی پای آرمانش ایستاد و مقابل منتقدان "قاتل اهلی" پاسخگو بود و تسلیم نشد و "خون شد" راسال پیش به جشنواره فجر آورد.

فیلم کیمیایی به هر نحوی نمایش داده شد اگرچه برخی افراد مقابلش ایستادند. کیمیایی عاشق سینما است، هرچه نارفیقی ببیند بازهم عاشق تر می‌شود، او شریف زندگی کرد و تنهای تنها مانده و هنوز دم از خانه و خانواده می‌زند، هنوز رفاقت برایش مهم است؛ مسعود کیمیایی ۷۹ ساله همان "مرد تنها"ی رضا موتوری است (یک مرد بود یک مرد…).

کد خبر 435928

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.