به گزارش ایمنا، این کتاب به دلایل ناشناخته در کشور خودمان منتشر نشده است، شاید از نگاه برخی از مدیران فرهنگی عنوان اثر جالب نباشد و یا نگاه حمایت گرایانه نویسنده را به ذهن متبادر میکند، در صورتی که با توجه به آشنایی که با آثار تاریخی-تحلیلی این پژوهشگر سراغ داریم، از جمله کتابهای ایران بین دو انقلاب، کودتا و مردم در سیاست ایران آبراهامیان را نمیتوان محققی نامید که سودای تحقیق و شفاف کردن رخدادهای گذشته را وانهد و به دفاع از یک جریان سیاسی-مذهبی اقدام نماید.
مجاهدین خلق زاییده یک کجاندیشی در میان مبارزان انقلابی است. جریانی که نه تنها برای پاسخ گرفتن در دورهای کوتاه با نگرشی «مهندسی» و «انقلابی» و با باور به توانایی فهم خود از متن مقدس به سوی «نص» و تفسیر میرود. در واقع مجاهدین خلق همزمان در دو نقش خواهان ایفای نقش میشود، اجتهاد در متن و سنت اسلامی و در دست گرفتن مبارزه مسلحانه. غیبت نیروهای مذهبی باورمند به آموزههای دین اسلام و عالمان دینی در میان مجاهدین خلق در نهایت باعث میشود این گروه به متن دینی پایبند نمانند و در سال ۵۴ با تغییر ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی به جهتی دیگر گام بردارند. مسیری که در نهایت با تبدیل شدن آن به یک فرقه سیاسی راهی به غیر از همنشین شدن با دشمن ایران، صدام حسین را به همراه نداشت. آبراهامیان میگوید: مجاهدین نه تنها متون مقدس را به طور مؤثر با شیوهای مدرن باز تفسیر مینمودند، بلکه همچنین معانی رادیکال تازهای را در اصطلاحات اسلامی و شیعی قدیمی، تزریق میکردند (ص ۱۱۹). تزریق همان اندیشههای غیر دینی به متن مقدس و به دست دادن تفسیری رادیکال از متون دینی سبب شد نه تنها آن رویکرد در طبقهبندی برداشتهای دینی صورتبندی نشود بلکه بنیان اختلاف نیروهای مذهبی با سایر جریانهای غیر دینی را برای همیشه جهت دهی کند.
آن تغییر ایدئولوژیک در سال ۵۴ به رونمایی از مفهوم «انقلاب ایدئولوژیک» به وسیله «مهدی ابریشمچی» در سالهای ابتدای دهه ۶۰ منجر شد. انقلابی که در یک حرکت سازمان یافته با جدایی مریم رجوی از همسر سابق خود و ازدواج با مسعود رجوی شکل تازهای به خود گرفت، فروپاشی رفتارهای اخلاقی با زبانی گویا از سوی همسر سابق مریم عضدانلو حمایت شد. سر زدن چنین رفتاری از سوی اشخاصی که با انباری انباشته شده از مفاهیم مارکسیستی و تفکرات مادیگرایانه به سراغ متن مقدس رفتند و مجموعهای از تفکرات ناهمگن را درباره اجتماع و مبارزه با نظام پهلوی پروراندن دور از ذهن نبود، هنگامهای که یک جریان سیاسی و تشکیلاتی از بنیانهای قوی فکری برخوردار نباشد و از هر اندیشهای بدون توجه به مبانی آن، عبارتهای مورد علاقه خویش را گلچین و در کنار مفاهیمی دیگر که در تاریخ و اندیشهای متفاوت پرورش یافتهاند قرار دهد و سعی در ارائه افکاری گسسته از اندیشه دینی کند، دیری نپایید که به کجراهه میرود. نویسنده در همان اثر میگوید: مهدی ابریشمچی به مدت ۴ ساعت در دفاع از انقلاب ایدئولوژیک رجوی به سخنرانی پرداخت و او را همچون یک «شخص خاص» مطرح کرد (ص ۳۲۰).
در میان جریانهای سیاسی و احزاب در صورتی که نیروی سیاسی از پشتوانه فکری کافی برخوردار باشد، نیازی به معرفی کردن یک فرد به شکل خاص نیست، ولی سازمانی که برای رسیدن به جایگاه قدرت و در دست گرفتن پرچم مبارزه با جمهوری اسلامی به هر راهی گام برمیدارد و از مبانی خاصی نیز سیراب نمیشود انتظاری به غیر از سقوط نمیتوان داشت. جمعیتی که انسان زمینی را با تمام خطاهای اخلاقی و سیاسی فوقبشری تعریف کند نه تنها سازمان سیاسی در شکل متعارف آن نیست، بلکه به سمت فرقهای مذهبی-خرافی روان شده است. نویسنده در همان کتاب مینویسد: مجاهدین بعد از شکلگیری شورای ملی مقاومت و رفتن به سوی گرفتن تمام ارکان آن شورا و ازدواج با مریم عضدانلو به سوی یک فرقه سیاسی-مذهبی رفت (ص ۳۲۴). فرقهای که طی سالهای گذشته نیز با همین شیوهها به حیات خود ادامه داده است.
ما با سیر تاریخی سازمانی روبرو هستیم که از اندیشههای دینی به سمت ترکیب فکر دینی و مارکسیستی-لنینیستی رفت، در اقدام بعد تمام آن فکر دینی را به دلیل ناتوان بودن در «شرایط مبارزه» به کنار نهاد و سرانجام اینکه از تشکل سیاسی به فرقه سیاسی-مذهبی تغییر جهت داد. مفهوم فرقه (Cult) شاید برای برخی از خوانندگان غریب به نظر آید، در میان نویسندگان ایرانی از جمله احسان نراقی، آبراهامیان و حتی در گزارش مؤسسه رند درباره مجاهدین خلق با چنین عبارتی روبرو میشویم، کلمهای که نشان میدهد پژوهشگران رویدادهای اجتماعی سازمان مجاهدین خلق را به عنوان «فرقه» و نه عناوین دیگر میشناسند.
رفتارهای سالهای اخیر سازمان مجاهدین خلق، خصوصاً از همان زمانی که به بهانه نزدیکی با تفکرات سوسیالیستی حزب بعث عراق دست در دست صدام علیه مردم ایران جنگیدند و ازدواج انقلابی را به رسمیت شناختند و از دین اسلام جز چند عبارت خالی از معنا چیزی باقی نگذاشتند و به بهانه مبارزه با نظام قانونی و متکی بر رأی مردم پولهای کلان از برخی از کشورهای منطقه دریافت کردند، پایههای این فرقه مذهبی-سیاسی را رسمیت بخشیدند. «خودسوزی» طرفداران این فرقه مقابل ساختمان سازمان ملل به بهانه بازداشت مریم رجوی در پاریس و حمایت رسمی رهبران فرقه سیاسی-مذهبی از چنین رفتارهایی، بهرهجویی از ادبیاتی غیر سیاسی و توهینآمیز، رازآلود نشان دادن جایگاه رهبران سازمان و پردهپوشی از مرگ مسعود رجوی و چهرهای ماورای انسانی از رجوی ها معرفی کردن، نشانههای روشن یک فرقه سیاسی-مذهبی است. به غیر از فرقههای مذهبی نمیتوان با چنین رویکردهایی در دیگر احزاب و جریانهای سیاسی سراسر جهان روبرو شد. فرقهای که حاضر میشود طرفداران خود را با شستشوی مغزی به سوی خودسوزی و آتش زدن جسم خویش بکشاند، سازمانی ضد انسانی، ضد سیاست و ضد رفتارهای بههنجار جامعه است. تفاوتی نمیکند نام این سازمان چیست و از کدامین تاریخ، سیاست و فرهنگ سخن بگوید.
برگزاری نشست اخیر فرقه رجوی در کشور فرانسه و حضور برخی شخصیتهای سیاسی ضد ایرانی و موضعگیری آنان در این گردهمایی، بازگو کننده یک رفتار فرقهای است، فرقهای که با پرداخت صدها هزار دلار و رسمیت بخشیدن به نظم پادگانی دست کمک به سوی هر کشور و نظامی سیاسی دراز میکند تا به نابودی انسان و انسانیت شکل رسمی ببخشد. برگزار کردن یک نشست به شکل بازدید رهبران فرقههای مذهبی-خرافی از مریدان چشم و گوش بسته، تکان دادن شاخههای گل توسط هواداران و همراهی شماری از کودکان در هنگام قدم زدن رهبر آنان اوج یک شو تبلیغاتی، مذهبی-خرافی و سیاسی است. فرقه رجوی سالهاست به پایان رسیده است، جسمی که با کمک ترفندهای فیلمبرداری، زنده نشان داده میشود، ولی توانی برای حرکت ندارد.
یادداشت از: رضا صادقیان-دکتری علوم سیاسی
نظر شما