به گزارش خبرنگار ایمنا، میرزا محمد علی فرزند میرزا عبدالرحیم تبریزی متخلص به صائب، مشهورترین شاعر سبک هندی در حدود سال ۱۰۰۰ هجری در تبریز چشم به جهان گشود و در ۱۰۸۶ در شهر اصفهان دیده از جهان فروبست. صائب در سال ۱۰۳۴ عازم هندوستان شد و سپس به هرات و کابل سفر کرد و مورد استقبال ظفر خان، حکمران کابل که فردی ادیب و شاعر دوست بود قرار گرفت. او در سال ۱۰۴۲ به ایران بازگشت و از سوی شاه عباس دوم صفوی مقام ملکالشعرایی را دریافت کرد.
صائب از سوی معاصران خود به دینداری، فرشته خویی و تواضع توصیف شده است. او شاعری کثیرالشعر است که نازکی خیال، لطافت اندیشه و مضمون سازیهای زیبا را در شعر خود به اوج رساند. سرودههای او اشعار "حکمت عامه" نامیده شدهاند، چراکه در آن دردها و اندیشههای مردم مجال بیان مییابند. با وجود اینکه او در قالب قصیده و مثنوی نیز اشعاری را سروده است اما هیچیک به اندازه غزلهایش مورد توجه قرار نگرفتند. قندهار نامه از جمله آثار اوست که درباره جنگهای شاه عباس دوم و فتح قندهار سروده شده است.
به مناسبت بزرگداشت این شاعر با علی اصغر باباصفری، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان گفتگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
گفته شده است که هر کدام از ابیات شعر صائب معنایی مستقل دارد، واقعیت دارد یا در این باره اغراق شده است؟
درست است اما این ویژگی خاص اشعار صائب نیست بلکه به طور کلی در شعر سبک هندی (اصفهانی) دیده میشود. شعر دوره صفوی از قرن ۱۱ تا نیمه قرن ۱۲ را دوره "سبک هندی" نامیدهاند. از این جهت به آن شعر هندی میگویند که بسیاری از شاعران این دوره از سرزمین هندوستان بودهاند؛ چراکه زبان و ادبیات فارسی در این دوره زبان رسمی هند بوده است و به این دلیل به آن سبک اصفهانی گفته میشود که خاستگاه چنین سبکی از شهر اصفهان بود. در واقع این شهر پایتخت صفوی و محل تجمع شاعران از شهرهای مختلف بوده و انجمنها، مجالس و محافل مختلف شعری و ادبی در آن وجود داشته است به این جهت گفته میشود که این سبک از اصفهان آغاز شد.
پس این ویژگی به طور کلی در شعر سبک اصفهانی دیده میشود؛ اما از طرفی صائب به دو لقب معروف است؛ یکی "قهرمان سبک هندی" و دیگری "شاعر تک بیتها". معمولاً برخی ابیات غزلهای صائب برجستهتر از سایرین میشود از این جهت او را شاعر تک بیتها گفتهاند. به دلیل اینکه استقلال معنایی ویژگی سبک هندی بود، شاعران سعی میکردند آن را رعایت کنند، یعنی محور در شعر سبک هندی "بیت" است و شاعر این سبک، سعی میکند منظور و مقصود خود را در قالب یک بیت بیان کند و چندان به وحدت طولی در ابیات توجه ندارند. البته نمیتوان گفت تمام ابیات شعر سبک هندی اینگونه است، اما این یک ویژگی سبکی است که باعث میشود میان ابیات وحدت عرضی حاکم شود، به این معنی که ارتباط میان دو مصرع مهم میشود و از این جهت ممکن است در یک غزل چند موضوع متفاوت و گاهی متضاد دیده شود. تنها چیزی که ابیات غزلهای این سبک را به هم پیوند میدهد، وحدت وزن، قافیه و احیاناً ردیف است و وحدت مضمونی، چندان مدنظر شاعران سبک هندی و از جمله صائب نیست.
مضمون اشعار نشان دهنده دغدغههای شاعر است، دغدغههای صائب با توجه به اشعارش چه بوده؟
صائب یکی از شاعران بزرگ و برجسته به شمار میرود. در واقع او در ردیف شاعران تراز اول شعر فارسی است و حتی برخی معتقدند که شعر او علاوه بر اینکه یک شاهکار ملی است، جز شاهکارهای بینالمللی نیز به شمار میآید. شاهکارهای ملی آثاری است که به لحاظ زبانی و بیانی در زیباترین حد خود قرار دارد و در بین یک ملت شناخته شده است، اما شاهکار بینالمللی آثاری را شامل میشود که بر روی نقاط مشترک انسانها تکیه و تاکید دارد. درواقع مسائل انسان را جدای از آنچه موجب تمایز انسانها میشود از جمله زبان، مذهب، قومیت، کشور، زمان، آداب و رسوم و فرهنگ و غیره را بررسی میکند. در این آثار بر روی یک چیز اتفاق نظر وجود دارد و آن نقاط مشترک انسانی اعم از خصوصیتهای مثبت و منفی است. شعر صائب در درجهای از اهمیت است که میتوان گفت به مرز این شاهکارهای بینالمللی نزدیک است. در شعر فارسی پنج شاعر هستند که قطعاً شعرشان جز شاهکارهای بینالمللی است؛ فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی و نظامی این شاعران هستند اما در خصوص نظامی اختلاف نظر وجود دارد. برخی رودکی، ناصر خسرو، سنایی، عطار و صائب را فرد پنجم این دسته قلمداد میکنند.
موضوعات و مضامینی که صائب مطرح کرده است، متفاوت هستند. از موضوعات عاشقانه گرفته تا اخلاقی، اجتماعی، حسب حالهای شاعرانه و مسائل غنایی محض، در اشعار او دیده میشود. اما یکی از ویژگیهای بارز و برجسته شعر صائب تکیه بر مضامین اخلاقی است که در شعر او بسیار دیده میشود.
عنصر خیال و زیبایی شناسیهای اشعار صائب زبان زد است، از دید شما این دو مساله چه جایگاهی در اشعار او دارد؟
شعر صائب الگوی شاعران دوره خود است و جایگاه او بسیار والاست. به گونهای که برخی از شاعران به حدی به او ارادت داشتند که با پای پیاده از هندوستان برای دیدن او به اصفهان میآمدند. صائب شاعری صاحب سبک و تعیین کننده بوده است. سبک رایج زمان او همانطور که اشاره کردم سبک هندی است. این سبک مشخصههایی دارد، مثلاً صور خیال در آن جایگاه ویژهای دارد. یعنی کاربرد تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و غیره تابع دیدگاه شاعر است. در حقیقت تلاش شاعر سبک هندی و از جمله صائب بر این است که هر چه میتواند سخن را خیالانگیز کند تا خواننده یا شنونده شعر بر اثر خواندن یا شنیدن آن زبان به تحسین شاعر باز کند. به همین دلیل میبینیم صائب از همه عناصری که با آنها سروکار دارد، از جمله مسائل مختلف معیشت گرفته تا آداب و رسوم، اسباب و وسایل را به کار برده و با آنها مضمون سازی کرده است. در واقع مضمون آفرینی و ساخت مضامین تازه یکی از ویژگیهای بارز و برجسته سبک هندی و از جمله شعر صائب است، حال این مضمون خیالانگیز نیز هست. بنابراین هدف صائب نوعاً خلق مضامین تازه از آنچه میبیند، است.
شاعران سرشناس معمولاً در مؤلفههای شعری پیش از خود تغییراتی ایجاد کردهاند، صائب موفق به چنین کاری شد؟
قطعاً در خصوص صائب چنین اتفاقی رخ داده است. صائب به عنوان قهرمان سبک هندی شناخته میشود و این لقب را به کسی میدهند که برجسته باشد و کاری کارستان انجام داده باشد. صائب توانسته به خوبی از عهده این کار در حوزه سبک هندی برآید. البته برخی از افراد مضامین سبک هندی را نمیپسندند، حتی شعر این سبک را شعر محسوب نمیکنند و نسبت به آن و شاعرانش دیدگاههای افراطی دارند. اما واقعیت ماجرا این است که این شعر بخشی از تاریخ ادبیات، فرهنگ و زبان ما محسوب میشود و نمیتوانیم آن را نادیده گرفته و کنار بگذاریم. صائب در زبان و بیان بسیار قوی و شاعر پر کاری بوده است، به همین دلیل توانسته به خوبی از عهده موضوع برآید و تأثیر گذاری که به آن اشاره کردید را در شاعران دوره خود و پس از آن داشته باشد.
شعر او شعری نیست که مختص به زمان خود باشد. حتی در زمان معاصر نیز شاعرانی داریم که بسیار به صائب علاقمند بوده و از او متأثر شدهاند و این نشان میدهد که کار این شاعر بسیار مهم بوده که تأثیر او را ماندگار کرده است.
واژه عرفان در خصوص شاعران بسیاری به کار برده میشود، کاربرد این واژه در خصوص صائب چه وجهی دارد؟
عرفان یک معنای مصلح و یک معنای عام دارد. معنای مصطلح آن در خصوص صائب مصداق ندارد. یعنی اینکه بگوییم صائب یک شاعر عارف است همانگونه که مولوی، عطار یا جامی شاعرانی عارف بودهاند، صحیح نیست. البته در برخی از اشعار صائب گرایشهای عرفانی دیده میشود، اما به این معنا نیست که او عارف بوده و این گرایشها در راستای مضمون سازی است. یعنی از عرفان برای خلق مضامین شعری بهره برده است. این نشان میدهد که صائب بیشتر یک هنرمند و شاعر است تا یک عارف و به هیچ وجه نمیتوان او را عارف به معنای مصطلح دانست.
به علاوه ما از شخصیت صائب به درستی اطلاع نداریم تا بدانیم کشف و شهود داشته است یا خیر، اما با توجه به آنچه از مجموع زندگی، شعر، اظهار نظر و حوادث زندگی او به دست آمده، اینگونه بر میآید که صائب یک عارف رسمی و مصطلح نبوده است. ضمن اینکه حوادث زمان صائب نیز در این امر بی تأثیر نیست، یعنی نوع رویکرد به عرفان در دوره صفویه با ادوار دیگر متفاوت است، به دلیل حاکمیت صفوی که یک حاکمیت شیعی است و نوع نگاه حاکمان آن به تصوف، جریان آن و انحصار عرفان و تصوف در حیطه نگاه دولتی، با عرفای دیگر خیلی سر سازگاری وجود نداشت و حتی با آنها ستیز میکردند. برخورد حکومت صفوی با برخی فرقههای صوفیه ثبت شده و آمده که با آنها به چه شکلی رفتار میشده است. پس اوضاع اجتماعی زمان صائب بی تأثیر در نوع نگاه او به موضوع عرفان نبوده است.
صائب در میان شاعران سرشناس کمتر شناخته شده است، علت این امر چیست؟
درست است، رویکرد به صائب عمدتاً کمتر از سایر شاعران است، این امر چند علت دارد، یک علت آن تاریخی است. میدانید که پس از سبک هندی دورهای به اسم "بازگشت ادبی" داریم. سبک هندی از اواخر دوره صفویه تا دوره افشاریه، حمله افغانها و زندیه را در بر میگیرد، این دوره را "فطرت" نام نهادهاند. پس از این دوره بازگشت ادبی را داریم که همین عنوانی که روی آن گذاشتهاند، خود گویای مساله است. یعنی به شیوه قدما که شاعران سبک خراسانی، سلجوقی و عراقی است، بازگشت کردهاند. میخواهم بگویم که این امر به زمانه ما باز نمیگردد بلکه از دوره قاجار به این سو نگاه به سبک هندی به خصوص در میان ادیبان رسمی کشور چندان مثبت نبوده است.
علت دیگر، پیچیدگی سبک هندی است. به دلیل مخالفتی که با این سبک میشود توجه به آن کمتر بوده است، اما پس از دوره صفویه همین شعر در کشورهایی چون افغانستان و تاجیکستان بسیار مورد توجه قرار میگیرد و میان بسیاری از افغانها، تاجیکها و فارسی زبانان هند مورد استقبال قرار میگیرد. مثلاً آنها بیدل دهلوی که از شاعران برجسته سبک هندی است را در ردیف حافظ و گاهی بالاتر قرار میدهند در حالی که به پیچیدگی شعر بیدل در سبک هندی نداریم. چرا در آن کشورها این سبک مورد استقبال قرار گرفت؟ به این دلیل که این میزان از مخالفت با سبک هندی در آنجا وجود نداشته است.
به دلیل اینکه محور شعر در این سبک بیت و نه غزل است، شاعر ناچار میشود تمام منظور خود را در یک بیت فشرده کند و به صورت موجز آن را بیان کند. این باعث میشود که نیاز به واسطه برای فهم معنای بیت پیدا شود. در واقع تا واسطهها درک نشوند معنی این ابیات مشخص نمیشود و از طرفی در شعر شاعران دیگر چنین واسطههایی نیست و معنی ابیات به راحتی دریافت میشود. بنابراین ذهن به طور طبیعی به سمت آنچه سادهتر است گرایش پیدا میکند.
چه راهکاری برای بهتر شناخته شدن این شاعر دارید؟
فکر میکنم نیاز است که در دانشگاهها بیشتر به صائب توجه شود، برای فهم اشعارش کلاس آموزشی گذاشته شود و در خصوص شعر او بیشتر سخن گفته شود، تا جامعه با معانی و مضامین شعر او بیشتر آشنا شوند.
سخن آخر
شعر صائب مملو از مضامین و موضوعات شیرین و دلنشین است که بسیاری از آنها جنبه ضربالمثلی پیدا کرده است. در واقع بسیاری از اشعاری که در جامعه میان مردم رایج است و به صورت ضربالمثل در آمده اشعار صائب است در حالی که اگر از آنها پرسیده شود شاعر این سخن کیست؟ نمیدانند. صائب در زبان و فرهنگ ما تأثیر گذاشته است، اما اینکه مردم ندانند که از او بهره میبرند، خوب نیست و به نظرم باید تلاش شود تا با طرح اشعار و مضامین شعری این شاعران ذهن جامعه و جوانان را به سوی این اشعار سوق داد تا متوجه شوند که اشعار باقی مانده از این افراد گنجینههای گرانبهایی به شمار میرود که غنی، پربار و سرشار از مضامین و موضوعات زیبا، جالب و جذاب است و در روزگار کنونی نیز حرفهایی برای گفتن دارد.
نظر شما