به گزارش خبرنگار ایمنا، مهدی ملکی، شاعر اصفهانی شامگاه گذشته _پنج شنبه ۲۲ خرداد ماه_ در لایو اینستاگرامی صفحه مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان که با عنوان "شعر نیوش" برگزار شد، اظهار کرد: شعر چیزی نیست که توسط من کشف شود بلکه آن چیزی است که خود سراغ شاعر را بگیرد، در واقع ممکن است من به عنوان یک شاعر مضمون یا تصویر را کشف کنم، اما ماهیت شعر چیزی است که خود اذن ورود پیدا میکند.
وی با بیان اینکه "مسلماً نمیتوان در هیچ زمانی به تعریفی قانع کننده و همیشگی از شعر دست یافت" افزود: انسانها یک زبان گفتار دارند که توسط عقل پالایش میشود؛ در واقع پنداری در ذهن انسانها شکل میگیرد که از فیلتر عقل عبور کرده و به گفتار تبدیل میشود؛ عقل انسان در این قسمت بررسی میکند که گفتن چه سخنی درست و کدام نادرست است؛ به نظر من شعر یک میانبر است که عقل را دور میزند و مصلحت اندیشیهای آن را ندارد.
این شاعر در خصوص پایبندی خود به قالب غزل، اضافه کرد: هر قومی دارای فرهنگی است که خصلتهای خاص خود را دارد. مخالف جهانی شدن نیستم اما آن را کپی برداری نیز نمیدانم مثلاً کسی که خواننده حرفهای ادبیات باشد زمانی که شعر فارسی میخواند، مایل است بداند وارثان فردوسی، سعدی و حافظ به کجا رسیدهاند و نمیخواهد یک کپی ضعیف از ادبیات غرب را بخواند؛ گویی بسیاری از شعرهای ما ترجمه است؛ به نظر من اگر کسی بخواهد از نقطه صفر و بدون شناخت ادبیات خود شروع به شعر سرایی کند محکوم به فناست.
ملکی در خصوص تأثیر پذیری خود از حسین منزوی، ادامه داد: در روزگاری زندگی میکنیم که خوشبینترین افراد اذعان دارند که از نظر اخلاقی به سمت و سوی مناسبی نرفتهایم؛ برخی در این فضا قرار دارند و با کجیهایی که هست زندگی میکنند و حتی راستترین و پاکترین افراد نیز به سوی همرنگ جماعت شدن میروند، چراکه در خیابانی که همه خلاف مسیر حرکت میکنند خطر کسی را تهدید میکند که درست پیش میرود.
وی با اشاره به اینکه حسین منزوی در خصوص امام حسین (ع) غزل سروده است، گفت: آیا کسانی که دم از شعر آئینی میزنند به اهداف آن نزدیکترند یا افرادی که از اخلاق و مبارزه با ظلم سخن میگویند، آیا کسی شاعر آئینی است که مثلاً نحوه شهادت امام حسین (ع) را بیان میکند یا فردی که راه او را نشان داده و آسیب شناسی میکند؟
این شاعر تصریح کرد: شعر منزوی یک مجموعه کامل و مناسب است؛ او کسی است که با سلوک به جایی که در آن قرار دارد رسیده است، منزوی تمام آنچه را که میگوید دیده و حس کرده، اما ما آنچه را بیان میکنیم خوانده یا شنیدهایم و بی شک تأثیر گذاری کسی که دیده و شعر میسراید در مقایسه با فردی که شنیده و شعر میگوید از زمین تا آسمان است.
ملکی در خصوص اجتماعی بودن غزلهای خود، اضافه کرد: به نظر من اگر شاعری غم را نبیند شادی را نیز درک نخواهد کرد و اگر درد همنوع نداشته باشد شعر به درد او نخواهد خورد؛ درست است که عشق از وجوهی است که باید در شعر به آن پرداخته شود اما عشق بدون پشتوانه نشان میدهد که نگاه شاعر یکسویه، منفعتآمیز و مصلحت اندیشانه بوده است؛ همچنین اگر در شعر یک شاعر درد احساس نشود مطمئناً او دچار خودسانسوری شده و نگاه ناقصی داشته است.
وی ادامه داد: شعر کامل و واضح آن است که دغدغه مند باشد، شعر بی دغدغه معنا ندارد؛ برخی شعر دغدغه مند را کهنه میدانند اما من شعر را به منظور دغدغههایم دنبال میکنم و کاری به موجهایی که به وجود میآید ندارم؛ آنچه از منزوی آموختم این است که شعر بی دغدغه را شعر حساب نکنم، همچنین یاد گرفتم شاعری که جهان بینی نداشته باشد گویی وجه مهمی از شعر را کم دارد.
این شاعر افزود: هر کس دغدغههای خود را دارد؛ اینکه برخی فکر میکنند فقط باید دغدغهها را بیان کرد درست نیست؛ بلکه از شعر دغدغه مند سخن میگوئیم به این معنا که ابتدا باید شعر باشد و سپس دغدغهمندی داشته باشد چراکه از دید من شعر بی دغدغه، شعر نیست.
ملکی ادامه داد: شاعر بی دغدغه کسی است که با دادههای خود شعر میگوید و گویی یک حافظه به او متصل شده است که با استناد به اطلاعات آن شعر میگوید؛ شاعری که ندیده و نشنیده باشد همچون کسی است که بخواهد بدون لمس کردن آتش آن را توصیف کند.
نظر شما