به گزارش خبرنگار ایمنا، در هفتههای گذشته خبری بسیار تکاندهنده صفحه حوادث رسانهها را پر کرد. به یک باره همه جا صحبت از دختری ۱۴ ساله بود که در تالش توسط پدرش با داس به قتل رسید، دختری که برای ازدواج با پسری ۲۹ ساله از خانه فرار کرده بود و پس از طی مراحل قضایی آن را به خانه برگرداندند اما پدرش او را کشت. ماجرای رومینا نمونهای از دخترکشی است که خبر آن به گوش رسانهها و مطبوعات رسید و به سرعت به مهمترین مساله مورد بحث در بین اقشار جامعه تبدیل شد. رومینا اشرفی اگرچه اولین دختری نبود که در خانه پدری و توسط پدر به قتل میرسید، اما مرگ او موجی اجتماعی به راه انداخت.
اهالی هنر و سینما پس از شنیدن ماجرای این قتل به یاد فیلم "خانه پدری" ساخته کیانوش عیاری و اتفاقات آن افتادند. فیلمی که در آن دخترکشی اتفاق میافتاد و به دلیل همین صحنه، نمایش این فیلم به مدت هشت سال توقیف بود. سنگهای مختلفی جلوی اکران این فیلم قرار گرفت که مهمترین آن اعتقاد برخی مسئولان به سیاه نمایی این فیلم بود. حتی عیاری در جایی عنوان کرده بود که مسئولان مختلف کشوری به او گفته بودند که در ایران اصلاً چنین اتفاقاتی نداریم.
شاید به همین دلیل باشد که کیانوش عیاری در اولین واکنش خود نسبت به قتل رومینا اشرفی در جملهای کوتاه و کنایهآمیز گفت: "این اتفاقها در ایران رخ نمیدهد، من این شایعات را باور نمیکنم." این جمله عیاری خطاب به تمام کسانی بود که نزدیک به یک دهه فیلم او را در گنجه نگه داشتند و از رنجش آن نتوانست به مدت شش سال فیلمی بسازد.
البته در روزهای بعد عیاری واکنش مفصلتری نسبت به قتل رومینا نشان داد. این کارگردان با سابقه به فیلم "بودن یا نبودن" که درباره اهدای عضو بود اشاره کرده و از تأثیرات این فیلم بر افزایش رضایت برای اهدای عضو گفت. عیاری معتقد است که فیلم "خانه پدری" هم اگر به صورت وسیع اکران میشد، شاید پدر رومینا اشرفی آن را میدید و کمی تفکر میکرد.
هیچکس منکر قدرت و تأثیرگذاری سینما در جامعه نیست، در واقع قویترین مدیوم را میتوان تصویر و سینما دانست. اما اینکه سینمای ایران با توجه به روندی که در چند سال اخیر در پیش گرفته میتواند در بین عوام تأثیر گذار باشد، جای تأمل دارد. در سینمای ایران "خانه پدری"ها پشت سد توقیف ماندهاند و مبتذلهایی که با شوخیهای خارج از عرف که حتی همان را هم از فضای مجازی کپی کردند، میتازند.
سینمای ایران قدرت جریان سازی خود را از دست داده، کدام فیلم در دو دهه اخیر سینمای ایران توانسته جریانی اجتماعی را شکل دهد. حتی موفقترین فیلمهای ایرانی با انبوهی از جوایز بینالمللی هم نتوانستند در دغدغهای که داشتند جریان سازی کنند. سینما دیگر در ایران تبدیل به یک بازی قدرت شده که با ورود جریان "پولهای کثیف" اثرگذاری و نفوذ آن در جامعه نیز بسیار کمتر خواهد شد.
با نگاهی به میزان فروش فیلمها در گیشه و تعداد مخاطبان آنها میتوان فهمید که چگونه با توقیف، تحریم و مهندسی در اکران ذائقه مخاطب ایرانی تغییر پیدا کرده است و کافی است فیلمهایی که بیش از ۳۰ میلیاردتومان فروش داشتند را با فیلمهایی مانند "غلامرضا تختی" و "خانه پدری" که زیر دو میلیارد تومان بلیط فروختند مقایسه کنید.
در پاسخ به جمله " شاید پدر رومینا اشرفی آن را میدید و کمی تفکر میکرد" باید گفت که سینمای ایران با به حاشیه راندن کارگردانان تأثیرگذار خود و نگه داشتن آثار امثال عیاریها باعث قهر اغلب مخاطبان با سالنهای سینما شده و جولان پولهای کثیف و نامشخص بودن روند اکران ذائقهها را به شدت تغییر داده است.
در همین راستا نیز برخی دیگر از سینماگران ایرانی به اظهار نظر پرداختند. یکی از این افراد بهروز افخمی بود که تصریح کرده بود: "سینمای ایران دیگر این قدرت را ندارد. سینما دیگر آن سینمای ۳۰ سال پیش نیست که بتواند باعث رفتاری خاص شود. یعنی اگر الان فیلم جسورانهای ساخته شود هم آنقدرها تأثیر نمیگذارد که ۳۰ سال پیش میتوانست بگذارد."
به طور کلی سینمای ایران نیاز به تغییر سیاستگذاری دارد، کارگردانان صاحب سبک باید از حاشیه به متن بیایند تا شاید مردم با سینما آشتی کنند. هنر هفتم هنوز راه زیادی تا تبدیل شدن به آن عنصر تأثیرگذار اجتماعی در دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ را دارد.
نظر شما