آیا رواست سلامت زنان قربانی معدود افراد هنجارشکن شود؟

"چند روز اخیر شورا در شورایی است! با حوصله اما رنجیده، برای آنهایی که از طریق پیام یا تماس، سرزنشم می‌کنند یا توضیح می خواهند، میگویم شورای شهر با شورای فرهنگ عمومی شهرستان فرق دارد!

به گزارش ایمنا، شورای شهر در مصوبه نصب تابلو ممنوعیت دوچرخه‌سواری بانوان در پارک‌ها و معابر، هیچ نقشی ندارد! قانع می‌شوند که نقشی نداریم، اما قانع نمی‌شوند که موضع و نظری نداشته باشیم!

توضیح دادنش سخت می‌شود اینکه بگوییم به لحاظ فردی و شخصی آنقدر این خبر برایم غیرقابل باور و سخت بوده که هنوز آشفته ام. موضع‌گیری و اظهار نظر رسمی که جای خود دارد.

در تمام این چند روز تابلوهای ممنوعیت جورواجور در ذهنم رژه می‌روند. تابلوهایی که از مصادیق جرم اند و افعال حرام و جایشان بدجور بر سر در ادارات، کوچه و خیابان و حتی در خلوت‌های فردی‌مان خالی است!

تابلو رشوه ممنوع! را بدجور می‌پسندم. تابلو اختلاس ممنوع! رنگش قرمز باشد. تابلو دروغ ممنوع! فونت درشت می‌خواهد. تابلو چشم چرانی ممنوع! نمادش تیری در چشم باشد. تابلو کودک آزاری ممنوع! دلم را می‌سوزاند.

بی‌شمارند تابلوهایی که باید باشند و نیستند! دلیلش هم شاید این است که فاعل این تابلوها زنان نیستند! در همین آشفتگی، اخبار کرونایی در ذهنم مرور می‌شود. در کشورهایی با مدیریت زنان تلفات کرونا کمتر است! زنان در مهار کرونا موفق تر از مردان!

به خودم می‌آیم بدجور آشفته‌ام. خاطره‌ای از سال‌های دور مرا به گذشته می‌برد. حدود سال ۷۲، کلاس اول راهنمایی بودم، مدتی پاهایم به طرز مشکوکی درد می‌کرد به حدی که پله‌ها را به سختی بالا می‌رفتم و راه رفتن مسیر هموار هم زمان‌بر بود. معمولاً آن سال‌ها تا به حالت افقی تبدیل نمی‌شدیم بزرگترها باور نمی‌کردند که واقعاً دردی وجود دارد.

بعد از مدتی پایین رفتن از پله‌ها جز در حالت نشسته عملاً برایم غیرممکن بود. تا اینکه بالاخره یک روز صبح دست در دست مادرم راهی درمانگاه همت آباد شدیم. حافظه‌ام یاری نمی‌کند فکر می‌کنم پزشکی به اسم حمیدرضا تقی‌زاده یا تقی نژاد، چنین مشخصاتی، معاینه‌ام کرد. وقتی مادرم به نگرانی از دکتر پرسید: آقای دکتر خدای نکرده دخترم فلج اطفال گرفته؟ دکتر خندید و گفت: مادر جان، دخترت را باید عروس کنی فلج اطفال چیه. بعد هم رو به من کرد و گفت: "چند روزی پشت به آفتاب دراز بکش، آفتاب مستقیم به پاهات بخوره اما خیلی هم تو آفتاب نمونی."

خوشحال بودم چون فکر می‌کردم که بعد از این صحبت یک بسته قرص جوشان هم برایم تجویز می‌کند، اما هیچ خبری نشد. دست از پا درازتر بدون هیچ قرص و دارویی به خانه برگشتم، کودکان دهه شصتی وقتی از دکتر بر می‌گشتند یکی از افتخاراتی که با آن درد تزریقات را مخفی می‌کردند، جعبه قرص جوشانی بود که به قیمت جان مراقبش بودند، من اما سرخورده منتظر آفتاب ظهر ماندم و انجام دستور دکتر.

آن روز به فردا نرسید که احساس کردم تمام درد و وزنه‌هایی که پاهایم را به مرکز زمین متصل کرده‌اند یکی یکی گسسته می‌شوند. چند روز دیگر هم تجویز دکتر را انجام دادم و انگار معجزه‌ای رخ داده باشد تمام ناتوانی‌ام از بین رفت و دوباره بدون هیچ دردی راه می‌رفتم و می‌دویدم و البته برای کنجکاوی همکلاسی‌هایم هیچ توضیحی نداشتم که چطور می‌شود بدون قرص و شربت و با دراز کشیدن زیر نور خورشید درد پاها از بین برود، فقط می‌گفتم "دکتر گفته! "

حرکات دورانی این مصوبه بر ذهنم مرا از گذشته بیرون می‌کشد. به خرداد ۹۹ باز می‌گردم. درست است شورای شهر هیچ نقشی در این مصوبه ندارد. اما از جایگاه مسؤلیت و مطالبه شهروندی به هرحال زنان این شهر نماینده‌هایی در شورای شهر دارند هرچند نقشی در مصوبه نداشته‌اند اما اعتراضی که می‌توانند داشته باشند.

برای جامعه زنان سبزوار، حساسیت و نگرانی مسؤلین و دلسوزان شهر در باب مسائل فرهنگی و آسیب‌های اجتماعی قابل درک است، اما بدون شک راهکارهای مناسب‌تری برای حل ناهنجاری‌های احتمالی وجود دارد بدون آنکه زنان در معرض توهین قرار گیرد و یا جامعه به سمت انشقاق برود.

تصمیم‌گیری مرتبط با حضور زنان در فضاهای شهری اغلب بدون حضور زنان و با ایجاد محدودیت‌های متعدد همراه است! شاید اگر همگان مدتی محدودیت‌های متعدد قانونی، شرعی، عرفی و سلیقه‌ای تحمیل شده بر زنان را تجربه کنند، ریشه بی فرهنگی زودتر از اینها از بین برود زیرا یقیناً این باور حاصل می‌شود که ایجاد ممنوعیت و محدویت برای زنان راهکار مناسبی برای کاهش آسیب‌ها نیست و بار تمام بی فرهنگی جامعه را نباید بر شانه‌های نحیف زنانه انداخت.

مسؤلین و دلسوزان شهر به آمار محرمانه بزه، جرم و جنایت در جغرافیای شهرستان آگاهند. از طرفی تجربه ثابت کرده است هرگاه با تصمیماتی رضایت‌مندی و شادمانی برخواسته از نیاز اکثریت جامعه با تابلوهای ممنوعیت، متوقف می‌شود، نمودار آماری جرم و جنایت جهش می‌یابد!

مسؤلین و دلسوزان شهر حتماً برای هر ممنوعیتی جایگزینی دارند، در قبال مطالبات برحق زنان سبزواری درباره این ممنوعیت آیا به فکر جایگزین بوده‌اند!

بعد از حذف حصارهای پارک بانوان به دلیل اشراف ساختمان‌های مجاور به داخل پارک، به کرات در جلسات متعدد گفته‌ام، پارک جامع بانوان برای پاسخگویی به نیازهای ورزشی و تفریحی زنان سبزوار یک مطالبه جدی است و باید در اولویت باشد.

پارک جامع بانوان باید چند ویژگی داشته باشد. که مهمترین آن ممنوعیت ساخت و ساز تا شعاع چند کیلومتری و عدم فیلمبرداری و پرواز هلی شات و…، جهت حفظ موازین شرعی و عرفی جامعه اسلامی است. برای همین باید مجموعه مدیریت و مسؤلین شهری از مکان‌یابی تا نظارت و حفظ امنیت همراه و هم صدا باشند. این مطالبه از آن دست مطالباتی است که یک دست صدا ندارد. چقدر شایسته است شورای فرهنگ عمومی شهرستان این مطالبه را با جدیت مطرح و پیگیری نماید.

مسؤلین و دلسوزان شهر باید به این باور برسند که سلامت جسمی و روحی و روانی زنان شهر امروز بیشتر از هر زمان دیگری در خطر است. زنان در شهری در حاشیه کویر از طبیعی‌ترین نعمت خدادادی بی‌بهره‌اند. شاید به نظر عجیب می‌آید اما متأسفانه تفاوت در سطوح برخورداری زنان و مردان، حتی تا آسمان هم رفته است. در شهرسازی عمودی که دست بر قضا از نیازهای رو به رشد جوامع شهری است. عملاً امکان بهره‌مندی از آفتاب برای زنان به صفر رسیده است.

بارها مطرح کرده‌ام آیا مسؤلین و دلسوزان شهری می‌توانند به این سوال پاسخ دهند که: یک زن متشرع که تمام هنجارهای عرفی جامعه را به جا می‌آورد برای تأمین روزانه ۲۰ دقیقه تابش مستقیم نور خورشید، باید سر به کدام بیابان بگذارد.

زنان نسل‌های گذشته همان مادربزرگ‌های چارقد گلی که شادی رنگ لباس‌های اصیل شأن می‌ارزد به تمام مدرنیته سیاه پوش، در محیط‌های با کیفیت و امن روستایی و در خانه‌های ویلایی شهرهای افقی از نعمت آفتاب و طبیعت به اندازه شادمانی سال‌های کهنسالی شأن هم بهره برده‌اند. زنان شهر من اما اسیر پوکی استخوان، درد مفاصل و یا افسردگی هستند!

ذهنم تمام جوانب را مرور می‌کند و به بن‌بست‌های تازه‌ای می‌رسد! برفرض که این تابلو نصب شد و هیچ زنی حق دوچرخه‌سواری در معابر و پارک‌ها را نداشت و چند محل حصارکشی شده مخصوص دوچرخه‌سواری بانوان ایجاد شد، طبیعتاً بعد از آن زنان در کنار دوچرخه‌هایشان و نه سوار بر آن، پیاده روی کنند تا به محل حصارکشی شده برسند، شک نداریم که نوع جدیدی از مزاحمت‌ها شکل می‌گیرد، آن موقع چه تابلویی نصب می‌شود! زنان در کنار دوچرخه ممنوع! تلخ است اما باور کنید، اگر مادربزرگ‌های شهر با واکرهایشان برای هواخوری و پیاده روی به پارک بروند باز هم معدود افراد لاابالی ویراژ می‌دهند و عربده می‌کشند! آن موقع آیا قرار است تابلو مادربزرگ با واکر ممنوع! نصب شود؟

به راستی آیا رواست سلامت جسم و روح زنان قربانی معدود افراد لاابالی و هنجارشکن شود که بدون چشم چرانی و ویراژ دادن نمی‌توانند از کنار جنس مونث عبور کنند و البته هر روز فنون و شگرد تازه‌ای برای مزاحمت پیاده می‌کنند تا جایی که احتمالاً تردد زنان از در منزل هم ممنوع شود؛ آیا نصب تابلویی برای مقابله با این مزاحمت‌ها واجب‌تر نیست؟

بیش از یک سال است که پیوسته در جریان فعالیت‌های هیئت دوچرخه‌سواری زنان سبزوار قرار دارم. زنانی که می‌دانند پیشرو هستند و با دقت و حساسیت در رعایت پوشش و عرف تلاش می‌کنند. زنانی که قانون مدارند تا بهانه‌ای به دست مخالفان با فعالیت‌های ورزشی زنان ندهند. این زنان شایسته تقدیرند. حال بر فرض که چند نفر، دوچرخه‌سواری را ابزاری برای ارائه ناهنجاری کرده باشند شک نکنیم اینها از نصب هیچ تابلو ممنوعیتی دلگیر نمی‌شوند و برای ناهنجاری شأن ابزار جدید خواهند یافت. اما ممنوعیت‌های اینگونه سلامت و شادمانی اکثریت زنان را هدف می‌گیرد.

چند سالی است زنان سبزوار بیشتر از قبل به اهمیت ورزش در سلامت خود و خانواده‌هایشان پی برده‌اند و به آن بها می‌دهند، در روزهایی کرونایی، بیشترین تماس‌ها برای بازگشایی پارک بانوان و برگزاری کلاس یوگا و ورزش صبحگاهی بود.

در این روزها به خاطر تعطیلی باشگاه‌ها، زنان برای حفظ سلامتی خود به دوچرخه‌سواری پناه آورده‌اند، ورزشی با رعایت فاصله فیزیکی و پروتکل‌های بهداشتی، روا نیست با چنین مصوبه‌ای راه سلامت و شادمانی زنان این دیار را به بن بست بکشانیم! "

*‌*عضو شورای اسلامی شهر سبزوار

کد خبر 425458

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.