به گزارش ایمنا، در میان درخشش تیمهای اصفهانی در دهه ۸۰، نام یک اصفهانی بر سر زبانها افتاد. ابراهیم زداه نه در مستطیل سبز، بلکه روی صندلیهای سبز و مشکلی فولادشهر پا به عرصه به مربیگری گذاشت و در آن مقاماتی را فتح کرد که شاید آرزوی هر مربی ایرانی باشد.
ابراهیم زاده مربی که کارش را با دستیاری رسول کربکندی در ذوب آهن آغاز کرد و پس از آن راهی سپاهان شد تا کنار دست بوناچیچ بنشیند و با او، فینال لیگ قهرمان آسیا و جام باشگاههای جهان را تجربه کند. با پایان کار بوناچیچ در سپاهان، ابراهیم زاده بار دیگر به تیم همشهری و این بار به عنوان سرمربی پیوست. او با ذوب آهن نیز تا یک قدمی فتح لیگ قهرمانان پیش رفت و تا ثبت نخستین قهرمانی ذوب آهن در لیگ برتر، فاصله چندانی نداشت.
ابراهیم زاده پس از ذوب آهن تیمهای مختلفی از نفت و راه آهن تهران تا سپاهان و مس کرمان را تجربه کرد اما هیچگاه دوران طلایی ذوب آهن برایش تکرار نشد. حالا او به همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده و درست مثل تیمهایش، صبور و با حوصله منتظر موقعیتی طلایی است تا دوباره پا به عرصه مربیگری در فوتبال بگذارد. ابراهیم زاده گفت و گویی را با خبرنگار ایمنا انجام داده و به مرور خاطرات تلخ و شیرین پرداختهاست؛ در قسمت اول این مصاحبه ابراهیمزاده بیشتر به حضور خود در ذوب آهن و علت موفقیت خود در فوتبال ایران پرداخت، بخش دوم این گفت و گو را در ادامه میخوانید:
دوباره بحث قهرمانی استقلال در فصل ۸۷-۸۸ و باخت عجیب و غریب شما با ذوب آهن مقابل فولاد خوزستان، داغ شدهاست. واقعیت این ماجرا چه بود؟
شخصی یک مرتبه این موضوع را از من سوال کرد و به او گفتم بهتر است اینها را از مدیران سوال کنید. به عنوان یک مربی فقط کارم را انجام دادهام. هر وقت نیز هر جا که بودهام سعی کردهام کارم را به بهترین شکل انجام داده و با سیاستها و چیزهای دیگر کاری نداشته باشم.
الآن نیز شنیدهام مصاحبههایی در این خصوص انجام شدهاست. اطلاعی از هیچیک از این جریانها ندارم و دربارهی آنها نمیدانم. کار جالبی هم نیست که شما این مسائل کهنه را نو کنید؛ چون نه میتوانید آن را برگردانید و نه شرایط جدیدی را به وجود آورید.
راجع به خودم میگویم که به عنوان یک مربی اعتقادم به ورزش و فوتبال پاک است. همچنین به هیچ بازیکن یا افرادی که با من در ارتباط هستند نیز اجازه نمیدهم در این باره حرفی بزند. تنها میتوانم این را بگویم که اگر خیلی مایل هستند بدانند چه اتفاقی افتاده، بروند و بازی آن سال ما با فولاد را ببینند.
با وجود اینکه آن بازی را ۴ بر یک واگذار کردیم، آنالیزور ما آقای هوتن نگاری که آن زمان در ایران بودند و بعد از هر بازی ما آن مسابقه را تحلیل میکردند، اگر آنالیز آن روز را داشته باشند و ببینید، متوجه خواهید شد که چیزی حدود ۱۱ موقعیت خطرناک گل روی دروازه حریف ایجاد کردهبودیم. آن روز دروازبان آنها خوب عمل کرد و توپهای ما وارد دروزاه نشد، اما توپها فولاد به گل تبدیل شد. اگر به این صحبتها باشد که بازی را باختهایم و در جام حذفی آنها را با اختلاف گل بردهایم. به عنوان یک مربی به این مسائل فکر میکنم چون وظیفه من کار کردن خوب و پاک است.
برخی رسانهها میگفتند شب قبل از مسابقه با فولاد شرایط امنیتیای را در هتل برای بازیکنان ایجاد کردهبودید که مثلاً تلفنی جواب ندهد. یا گفتند که بازیکنی استقلالی در تیم بوده که شما آن را از ترکیب خارج کردهاید. چنین چیزی صحت داشت؟
نه اصلاً، چنین چیزهایی را نمیدانم. همان طور که گفتم اولین فلسفهای که دارم کار پاک است و به همین دلیل هم هست که الآن اینجا (ایران) نیستم.(باخنده)
شما را که عملکردتان برای همه مشخص است. منظورمان برخی دوستان بودند که حرف و حدیثهایی در خصوص این بازی پشت سرشان است.
این را از خود همین دوستان بپرسید! چیزی است که به من مربوط نمیشود. فقط میدانم که هیچ گاه اجازه ندادهام مسئلهای غیرفوتبالی به تیمهایم وارد شود. در ضمن وقتی میخواستیم ترکیب تیم را بچینیم با مربیان مینشستیم، بحث میکردیم و تصمیم میگرفتیم چه کار کنیم و چگونه پیش برویم. انتخاب ترکیب تنها نظر من نبود و حتماً با بقیه مربیان نیز به یک تفکر مشترک میرسیدیم. اصلاً به این مسائل فکر نمیکنم و الآن هم نمیخواهم به هیچ وجه ذهنم را مشغولشان کنم.
پس از رفتن علیرضا منصوریان از ذوب آهن شایعاتی به وجود آمدهبود که مسئولان این باشگاه با شما مذاکره کردهاند. شما نیز پیشنهاد قرارداد ۳ ساله را دادهاید که قبول نکردهاند. این شایعات را تأیید میکنید؟
نه برنامهای در کار بوده و نه اصلاً با من صحبتی شده که پاسخی بدهم. ولی مسلماً اگر جایی به من پیشنهاد بدهد، قرارداد شش ماهه یا یک ساله نمیبندم. باید قرارداد را به گونهای ببندی که آینده را در آن لحاظ کردهباشی. ابتدا باید ببینم فلسفهی آن باشگاه چیست و از من چه میخواهد. اگر با فلسفه کاریام هماهنگی داشته باشد قبول میکنم و اگر این طور نباشد، پیشنهادشان را نمیپذیرم.
اگر در حال حاضر ذوب آهن یا هر باشگاه ایرانی دیگری به شما پیشنهاد بدهد، ممکن است قبول کنید؟
هر باشگاهی که نه. مهم این است که چه باشگاهی و با چه سازمان و فلسفهای باشد.
مقطع کوتاهی نیز بر نیمکت سپاهان نشستید. چطور شد مسیرتان به این باشگاه افتاد؟ چرا سپاهان در آن دوران با شما و مربیان دیگر نتیجه نمیگرفت؟
همان طور که گفتم در تیم تغییراتی ایجاد شدهبود و تفکرات و استدلالهای دیگری را دنبال میکردند. تیم نیز در پایین جدول قرار داشت. در این زمان به دلیل تعطیلاتی در ایران بودم. با من تماس گرفتند و گفتند شما آمادگی این را دارید که به آقای کرانچار کمک کنید؟ گفتم به عنوان یک اصفهانی برای تیم سپاهان که فوتبالم را در آن آغاز کردهام، لازم باشد هر کمکی را انجام میدهم. بعد ایران را ترک گرفتند و یک بازی بود که با من تماس گرفتند که آقا بلند میشوی بیایی اینجا و کمک بکنی؟ گفتم باشد. فقط به خاطر سپاهان و برای اینکه نگویند اصفهانی است و به او گفتند که بیا و نیامد قبول کردم.
چرا نتیجه نگرفتید؟
آن موقع هدف این بود که تیم در لیگ بماند تا برای سال بعد برنامهریزیهای بعدی را انجام دهند. بازیکنها و نفراتی که در آن سال وجود داشتند را بررسی کنید و ببینید ما با آنها چه نتایجی را گرفتیم. ولی در همان سال هم بازیکنانی مثل دهقانی و میرزایی بیشتر از بعد فرصت بازی پیدا کردند و این کاری بود که من انجام دادم. هزینههای که آن سال کردند را با هزینههایی که سالهای بعد انجام دادند مقایسه کنید! بسیار متفاوت است. تفکرات و فلسفه مدیریتها تغییر کرده بود. در حال حاضر نیز از اینکه سپاهان در جایگاه خوبی قرار دارد، خوشحال هستم.
همان طور که خودتان گفتید، در این سالها بازیکنها و استعدادهای زیادی را به فوتبال ایران معرفی کردید. حتی به نظر برای خرید بازیکن شخصاً به برزیل رفته بودید و نیمار را پسند کردهبودید! راز موفقیت خرید یک بازیکن باکیفیت چیست؟
یادم میآید بار اولی که قرار شد به برزیل بروم، زمان آقای آذری بود. در واقع در ۲ مرحله به برزیل رفتم. سال اول ایگور را پسندیدم و سال بعد نیز جریان نیمار پیش آمد که داستان جالبی هم داشت. چون آن زمان نمیدانستم که او نیمار است و بعد آقای حجی که مدیر برنامهی این بچهها بود به من گفت این بازیکنی که روی آن دست گذاشتی همان نیمار است.
چه در ایران و چه به برزیل که رفتم، امکان اینکه شما به جاهای مختلف بروی و بازی بازیکنان مختلف را از نزدیک ببینی، امکان پذیر نیست. فیلم هایلایتهای مختلف از بازیکنان را میآوردند و نشانام میدادند. آنها انتخاب میکردند و من میگفتم باید ۳ تا بازی دیگر از این بازیکن ببینم. یک مسابقه اخیر که تیم آن بردهباشد، یک بازی که باخته باشد و مسابقه که تساوی کردهباشند را باید به طور کامل نگاه میکردم.
حالا اگر این فوتبالیست را انتخاب میکردم، به او میگفتید بیاید و تمرینی را با تیم انجام دهد تا ببینم ارتباط روحی و روانی و برخوردش با بچهها چگونه است. سپس تستهای ورزشی را بدهد و اگر انتخابش کردیم، قرار داد میبست. یادم است آن زمان با هر بازیکن خارجی تا نیم فصل قرارداد میبستیم. اگر در نیم فصل او را خواستیم، ادامه میدهد و گرنه قطع همکاری میکردیم. در قرارداد نیز ذکر میکردیم که اولویت او در نیم فصل، قرارداد بستن با تیم ما است.
همان طور که میدانید ایگور کاسترو چند فصل در ذوب آهن ماند. حتی یادم است دفاع وسط لهستانی به ذوب آهن آوردیم و به همین شکل با او قرارداد بستیم. در نیم فصل دیدیم که نمیتواند آن کارایی را برای ما داشته باشد و در نتیجه آزادش کردیم و به صبای قم رفت. این نوع قرارداد باعث میشد باشگاه ضرر نکند چون ممکن است مربی نیز اشتباهی را در خصوص خرید بازیکن انجام دهد.
ماجرای انتخاب نیمار چه بود؟
یادم است روز اولی که با آقای حجی به سائوپائولو رسیدیم، به سانتوس رفتیم؛ چون میخواستیم سانتوس مستقر شویم. عصر همان روز یک بازی از لیگ برزیل آنجا برگزار میشد. آقای حجی مرتب از من سوال میکرد که چه نوع بازیکنی را دوست دارم. به او گفتم در این پست و با این ویژگیها. پستهایی هم که میخواستم مربوط به جلو و خط حمله بود. ما رفتیم و آن بازی را تماشا کردیم. دیدم یک بازیکن که جوان هم هست، خیلی خوب و مطابق با سبکی که من دوست دارم بازی میکند. به آقای حجی گفتم من بازیکنی مثل خصوصیات همین بازیکن که در این پست و به این شکل بازی کند را میخواهم.
بیشتر بخوانید:
با همه تیمهایم اسکوچیچ را بردهام! / رویانیان در کربلا با من تماس گرفت
آقای حجی رفت و با منیجری (مدیری) که آنجا بود صحبت کرد و او هم لیست را نگاه کرد و گفت این بازیکن با بارسلونا قرارداد دارد و دو سال دیگر به بارسلونا میرود. گذشت و ما برگشتیم. من اسم او را در لیست ندیدم و فقط به ما این اطلاعات را دادند. بعد از دو سال که ما بازگشتیم و او به بارسلونا آمد، آقای حجی گفت میدانی این کدام بازیکن است؟ گفتم نه. گفت این همان بازیکن است که شما روی آن دست گذاشتی. چون نه آن زمان اسم نیمار را میشناختم و نه اطلاعی از او داشتم. آقای حجی بعد به من گفت و خودش نیز مصاحبه کرد. دربارهی این اتفاق مصاحبه نکردم اما از من سوال شد و مثل الآن تعریف کردم.
دلتان برای اصفهان تنگ شدهاست؟
زیاد، البته فضاهای مجازی که موجود است دوستان حالتها و جاهای مختلف اصفهان برایم میفرستند و آنها را میبینم. خوشبختانه همهی اینها را از دوستان، فامیلها و آشنایان میبینیم و اطلاعات کسب میکنیم.
سخن آخر؟
در نهایت فلسفه و تفکرم این است که بتوانم به عنوان یک مربی، کار و شرح وظایفم را به نحو احسن عمل کنم. سعی میکنم کار و حرفه ام را به پاکی انجام دهم که این خیلی مهم است و آرزوی موفقیت برای همه را دارم.
گفت و گو از: سروش فدایی _ خبرنگار سرویس ورزش ایمنا
نظر شما