به گزارش خبرنگار ایمنا، میراث فرهنگی، بناهای دارای ارزش تاریخی، خانههای قدیمی یا هر نام دیگری که برای آن بگذارید، این عنصر تاریخی و فرهنگی همواره برای توسعهدهندگان شهری به عنوان یک سد شناخته شده است. "تخریب" بارزترین کلمه در فرهنگ لغات حاکمان و تصمیمگیران در تمام دورههای تاریخی ایران بوده و با رشد و پیشرفت فناوری و شکلگیری شهرهای بزرگ در قرن معاصر شمسی این پدیده پررنگتر نیز شده است.
از ابتدای شکلگیری حکومتهای محلی و اداره شهرها توسط ارگانهایی نظیر شهرداری از سده ۱۳۰۰ در ایران مدرن مسئله تخریب و توسعه شهری وجود داشت. در نیمه دوم این سده و با آغاز عصر سازندگی، افزایش جمعیت شهرها و تمرکز بر توسعه صنعتی نیاز به رشد فیزیکی را در شهرها به وجود آورد. در این زمان ابعاد تازهای از مدیریت شهری ایجاد شد، مراکز شهرها و بسیاری از بافتهای قدیمی نیاز به خیابانهای پهنتر و ساختمانهای مدرنتر پیدا کردند و شهرداریها نیز برای کسب درآمد مجبور به شهر فروشی شدند.
تمام این عوامل دست به دست هم داد تا تخریب بافتهای قدیمی در شهرها افزایش پیدا کند. توسعه که با عصایی سفید در حال حرکت بود، به جای اینکه بر شانههای میراث فرهنگی باشد بر روی جنازه آن قرار گرفت. شاید حادثه حمام خسروآقا را بتوان سرآغاز جدلهای میراث فرهنگی و مدیریت شهری دانست، رخدادی که مهدی حجت (بنیانگذار سازمان میراث فرهنگی کشور) آن را اولین مچاندازی بین سازمان تازه تأسیس میراث فرهنگی و نهادهای دیگر توصیف کرد. از همان زمان مشخص شد که یکجای کار میلنگد و این تشکیلات جدید امکانات و مقبولیت لازم برای حفظ آثار را ندارد.
در واقع ماجرای حمام خسروآقا را میتوان سرآغاز "تخریب" برای "توسعه" شهری دانست؛ تخریب بناهایی که خود میتوانستند "عامل" توسعه باشند. از آن جریان در دهه هفتاد تا امروز صدها بنا و بافت تاریخی قربانی بولدوزرهای سازندگی شدند. در این بین مسئلهای که هیچگاه به آن پرداخته نشده "احیا" است. احیا کلیدواژهای مهم برای میراث فرهنگی است که هر ساله در روز جهانی میراث فرهنگی (۲۹ فروردینماه) باید بر آن تاکید کرد.
به توسعه پایدار بیاعتنا هستیم
اصولاً در کشور ما تصمیمگیریها هیجان زده و با دیدی بسیار محدود است. از همین رو هیچگاه برنامههای طولانیمدت و "پایدار" شکل نمیگیرد. همواره تصمیمات لحظهای به عنوان مُسکنی مقطعی و با عوارض بسیار زیاد در بلند مدت، در صدر برنامهها است. این رویکرد در مدیریت شهری نیز مشاهده میشود و به طور کلی با توسعه پایدار بیگانه هستیم.
شهریار ناسخیان، عضو هیئت علمی گروه مرمت و احیا بناها و بافتهای تاریخی دانشگاه هنر اصفهان مشکلات توسعه شهری و تخریب میراث فرهنگی را ناشی از عدم آشنایی تصمیمگیران با مفهوم توسعه پایدار میداند و به خبرنگار ایمنا میگوید: "بسیاری از کشورها به بافت قدیمی و میراث فرهنگی به عنوان قلب شهر مینگرند و با بهسازی، نوسازی، بازسازی، باز زنده سازی و احیا بافتهای قدیمی این قلب را برای نسلهای آینده زنده نگه میدارند."
ناسخیان معتقد است اگرچه شرایط در کشور وضعیت حفاظت از میراث فرهنگی بهتر شده و کسانی سرکار آمدند که دغدغه میراث دارند، اما همچنان نیاز به کار بیشتری است. او به بهتر شدن همکاری میان ارگانها، سازمانها و سمنها اشاره و تاکید میکند: " اگر همافزایی بین بخشها سریعتر اتفاق افتد، میتواند بافتهای تاریخی و سنتهای ملموس و ناملموس را برای نسل بعد حفظ کند؛ در واقع تعریف توسعه پایدار همین مساله است و یک بخش آن در بافتهای قدیمی تعریف میشود".
این استاد دانشگاه بار تمام مسئولیت را به دوش وزارت میراث فرهنگی و ادارات آن نمیگذارد و خاطرنشان میکند: "فرهیختگان، مهندسان، دانش آموختگان، وزارتخانههای مختلف، شهرداریها و ارگانهای دیگر هستند که میتوانند به این کار کمک کنند. نمیتوانیم بگوییم فقط میراث فرهنگی کوتاهی میکند".
بودجه، همان درد همیشگی
میراث فرهنگی برگی از تاریخ و ردپای زندگی گذشتگان است که نقشه راه آینده را باید بر اساس آن نوشت. حفظ و حراست از میراث فرهنگی دغدغه اصلی متخصصان و دوستداران آن است. ناسخیان اعتقاد دارد: " اینها ارزشها و هویت ما هستند، این خشت و گل و کاهگل صورت و سیمای گذشتگان ما هستند که باید به هر ترتیب نگه داشته بشود و زنده باشد."
او بزرگترین مانع بر سر راه حفظ میراث فرهنگی را کمبود امکانات و بودجه میداند و بیان میکند: "همواره به حفظ میراث فرهنگی فکر شده، اما نحوه عمل و یا اختصاص دادن بودجه به این بخش مشکل دارد. فهم اهمیت میراث و طرحهای مختلفی برای حفظ آن وجود دارد، اما در نهایت مشکلات به مسائل مالی برمیگردد. ساختار کشورمان این ارزشها را دارد ولی متأسفانه جیبمان خالی است."
میراث فرهنگی را باید زنده کرد
در کنار متخصصان حوزه میراث فرهنگی، بیشترین تأثیرگذاری در سیمای شهری و سرنوشت بافتها و بناهای تاریخی در شهرها را معماران دارند. معماران با ذهن خلاق خود میتوانند بیلها را به جای بولدوزرها به صحنه آورند و احیا را به تخریب ارجحیت دهند. معماران شهرها را میسازند، آنها تصمیمگیران و تصمیم سازان حوزه توسعه شهری هستند.
آرمین بهرامیان، عضو هیأت گروه معماری علمی دانشگاه هنر اصفهان در ابتدا صحبت با خبرنگار ایمنا تاکید میکند: "مسئله توسعه شهری و میراث فرهنگی بسیار پیچیده و امکان توضیح آن با اعداد و ارقام وجود ندارد ضمن اینکه رویکرد یکسان در این حوزه وجود نداشته است."
او سپس موضع و نظر خود را اینگونه بیان میکند: "موضع من آن طور نیست که حفاظت از میراث صورت نگیرد، اما صرف نگهداشتن یک بنا بدون تعریف هیچ کاربری برای آن فایدهای ندارد. در صورتی که یک بنا یا میراث فرهنگی را نتوان زنده نگه داشت و به عنوان یک چیز عتیقه با آن برخورد کرد، پس از مدتی مردم و نهادهای تصمیمگیر به این نتیجه میرسند که این بنا چیزی جز خرج تراشی ندارد."
در ذهن بسیاری مثالهایی از بناهای تخریبشده توسط نهادهای شهری وجود دارد، اما بهرامیان معتقد است که این تخریبها از سر سوء نیت نبوده است و میگوید: "حفاظتی که بدون استفاده باشد، یعنی بگوییم توسعه نمیدهیم، خدمات جدید هم ایجاد نمیکنیم، اما در عوض یک بنا عتیقه داریم؛ به کار نخواهد آمد. البته در تصمیمگیریها کمبود بودجه و امکانات و بسیاری دیگر از مسائل نیز دخیل است. در بسیاری از موارد نهادهایی چون وزارت میراث فرهنگی به تنهایی توانستند یک اثر را حفظ یا کاربری برای آن تعیین کنند."
این استاد دانشگاه اظهار میکند: " اگر یک بنا را نتوان زنده کرد و صرفاً به حفاظت از آن پرداخت، در بلند مدت در دید مردم نگهداری از آن بنا توجیه خاصی ندارد. حتی در بسیاری از موارد ممکن است مردم و تصمیم گیران بگویند ۴۰ تا از این بناها داریم و این یکی را دیگر نمیخواهیم. ضمن اینکه در حوزه میراث فرهنگی چندین چیز مانند مالک شخصی و مسائل حقوقی نیز درگیر هستند."
بهرامیان مساله میراث فرهنگی و توسعه شهری را صرفاً با حفاظت از یک بنا حل شده نمیداند. او معتقد است که باید یکراه حل "بینابین" پیدا شود که با کمبود بودجه و امکانات هیچگاه این اتفاق رخ نداده است. او میگوید: "به طور کلی پاسخ به تخریب یک نه است، اما باید با هماندیشی و در کنار هم قراردادن عوامل تصمیمگیر عدم تخریب میراث فرهنگی در کنار توسعه و احیا قرار گیرد".
امکان حفظ مرکز تاریخی؛ از حرف تا عمل
یکی از نظریههایی که بارها در مورد شهری مانند اصفهان تکرار شده، اجرای توسعه مرکز پیرامون است. در این نمونه مرکز تاریخی اصفهان به قوت خود باقیمانده و توسعه شهری پیرامون این بافت اتفاق خواهد افتاد. مشابه این طرح در بسیاری از شهرهای اروپایی اجرا شده، اما بسیاری از کارشناسان معتقدند که اصفهان در سالهای ابتدایی انقلاب این فرصت طلایی را از دست داد و اکنون دیگر برای اجرای این طرح دیر شده است.
بهرامیان در این باره اعتقاد دارد: "نمونههای خارجی در شهرهای مختلف نشان داده که چنین چیزی امکان پذیر است، اما در اصفهان به دلیل کمبود امکانات و بودجه رویکردی تحت عنوان «کاری نکنیم و فقط حفظ کنیم» وجود دارد. در نمونههای مشابه خارجی نظیر رم و پاریس راحتتر با این قضیه برخورد کردند. مجموعهای از کمخردی و امکانات کم مالی باعث شده که شرایط در اصفهان قفل شود و هیچگاه اتفاق خاصی رخ نداده است."
این استاد دانشگاه برخی از نمونههای خارجی را مثال میزند و به "جریان زندگی" در مراکز شهر اشاره میکند. جریانی که به گفته بهرامیان با کنار هم قرار گرفتن " بخش تاریخی، فناوریهای نوین و منطقهبندی مدرن" حاصل شده است. در این مرکز شهر اگرچه عده کمی ساکن هستند، اما جریان زندگی در آن در شبها و نیمه شبها هم وجود دارد. بهرامیان اجرای چنین طرحی در اصفهان را نیازمند "نگاه به روز و وسیع" میداند.
میراث فرهنگی را باید به روز کرد
مسئله مهم دیگر در حفظ میراث فرهنگی نحوه مدیریت و کسب درآمد از این محل است؛ زیرا اگر بناها و بافتهای تاریخی تنها حفظ شوند جز خرج تراشی چیز دیگری نخواهند داشت. از طرفی منابع دولتها در حال محدود شدن است و نمیتوانند بودجههای هنگفتی صرفاً برای نگهداری از بنایی خاص تخصیص دهند.
بهرامیان که دوره تحصیلات تکمیلی خود را در انگلستان سپری کرده، اولین تفاوت بین نحوه برخورد ایران و انگلیس با میراث فرهنگی را تفاوت اصلی در نوع نگاه به حفاظت از میراث فرهنگی عنوان و اظهار میکند: "حساسیت نسبت به میراث فرهنگی در دانشگاه و بین مردم عادی در کشوری مانند انگلستان به شکلی حادتری نسبت به ایران وجود دارد. اولین چیزی که در انگلستان برای حفظ میراث فرهنگی بیان میشود، نحوه درآمدزایی آن محل برای حداقل درآوردن خرج خودش است. برای این امر نیازی نیست که اثر تاریخی تبدیل به کافه، رستوران و یا اقامتگاه شود، بلکه باید فراتر از دولت کاری برای نگهداری و احیا میراث صورت پذیرد."
او معتقد است که " میراث فرهنگی چیز عتیقهای نیست که آن را در ویترین نگهداریم و هر چند سال یک بار به آن سر بزنیم. بلکه باید حداقل سالی یک بار اقشار مختلف مردم را با ابزارهایی چون رویداد به بناهای تاریخی و موزهها کشاند. در بسیاری از کشورها هر ساختمان دارای ارزشی در حوزههای فرهنگی فعال است. اما در شهری مثل اصفهان هر شهروند تنها یک بار به این بناها سری میزند مگر اینکه میهمانی از شهر دیگر بیاید! "
این استاد دانشگاه در پایان صحبتهایش برای حل مشکل تقابل توسعه شهری و میراث فرهنگی، میگوید: " میراث فرهنگی امری مقدس نیست که تنها سعی در حفظ اصالت آن داشته باشیم، بلکه باید آن را به روز کرد. باید اقتضائات زمان را سنجید و میراث فرهنگی را با آن هماهنگ کرد."
در تاریخ معاصر شهرهای ایران به تقابل میراث فرهنگی و پروژههای مختلف در سطح شهر عادت کردیم. حمام خسروآقا، خانههای تاریخی اطراف حرم شاهچراغ شیراز، محله کبابیان همدان، خانههای تاریخی اطراف میدان عتیق اصفهان و… تنها چند مورد از تعرض آشکار به میراث فرهنگی هستند که همواره نگرانیهای مختلفی درباره تخریب آثار ارزشمند به وجود آورده. اما باید در نظر گرفت که شهر نیاز به توسعه دارد و صرف نگهداشتن چند اثر چند صد ساله نمیتوان رفاه را برای شهروندان به ارمغان آورد. در سده ۱۴ و ۱۳ شمسی حاکمان و تصمیمگیران به اندازه کافی مکانها را تبدیل به تلی از خاطرات کردند و با رشد شهرنشینی این اپیدمی حتی بیشتر هم شد. در آستانه سده ۱۵ شمسی شاید وقت آن رسیده که از میراث فرهنگی موجود در شهر پلی برای توسعه شهری ساخت و هر آنچه که از دل تاریخ پر فراز و نشیب ایران باقیمانده را برای نسلهای آینده حفظ کرد. البته نمیتوان انتظار تغییر نگرش یک شبه در مدیران و تصمیمگیران را داشت، اما میشود با آموزش درست مدیران آینده را دغدغهمند میراث فرهنگی کرد.
نظر شما