به گزارش خبرنگار ایمنا، سالیان سال است که انسان چشمان خود را بر روی مادر طبیعت بسته است، طبیعتی که از ابتدای هستی بستر خود را سخاوتمندانه بر روی انسان گشود امروز تصویری از خشم و قدرت خود را به انسان یادآور میشود. خشم آتش از همیشه شعله ورتر، بارانها به سیلاب تبدیل میشود و جان و مال انسانها را با خود به یغما میبرد و برف به دیواری مرگآفرین از یخ تبدیل میشود که انسان را توان عبور از آن نیست. آری، در تقابل انسان و طبیعت، انسان سرکش علیه طبیعت، انسانِ خوشبختی خواه فقط برای خود، در نهایت بازنده خواهد شد و مادر طبیعت او را از مدار جاذبه خارج میکند و زمین پایدار و پویا به حیات باشکوه خود ادامه میدهد.
اما هنگامی که انسان به این باور میرسد که حیات او عمیقاً به حیات زمین وابسته است نه تنها تقابل میان انسان و طبیعت از بین میرود بلکه حیات طبیعت دغدغه انسان میشود. همچنین او از مادر طبیعت درس حیات، سخاوت و تاب آوردن میآموزد، درس سبز شدن و زنده شدن حتی بعد از زمستانی سرد و خاموش. شاخههای خشک و بیجان درست زمانی جوانه میزنند که بهار را باور میکنند. نسیم بهاری، نوازشگرِ شاخه خشک میشود، خاک جان میگیرد و روح در تن بیجان درخت دمیده میشود.
هیچ یادت هست،
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست،
توی تاریکی شبهای بلند،
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید،
نیمه شب، باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمن زار ببین
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچهی تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد. (فریدون مشیری)
آری، بار دیگر آمدن بهاران را باور میکنیم، باور میکنیم که زمستان سرد به پایان رسید، درختان بار دیگر سبز شدند و سایه خود را بی منت روی زمین میگسترانند. از زمستان میآموزیم راز باور داشتن، ایستادن و سبز شدن را.
بهار ۱۳۹۹ بر شما همراهان خجسته باد
نظر شما