به گزارش خبرنگار ایمنا، سه مقوله پول، ارز و بانکداری از جمله مهمترین مباحث موجود در علم اقتصاد است و فهم آن در دنیای امروز یکی از نیازهای بشر محسوب میشود. در همین راستا، فردریک میشکین، یکی از سرشناسترین اقتصاددانان آمریکایی، کتابی را به رشته تحریر درآورده که به کوشش علی جهانخانی و علی پارسائیان به فارسی برگردانده شده است و بخشی از مناسبترین مطالب آن را در سلسله خلاصه کتابهای اقتصادی بیان خواهیم کرد.
همانطور که میدانید نرخ بهره که با نامهایی چون "بازدهی سرمایه گذاری"، "سود وام" و یا "هزینه تسهیلات" نیز مشهور است، اهمیت بسیار زیادی در یک نظام اقتصادی دارد. در کشورهای توسعه یافتهای مانند آمریکا این نرخ، تقریباً هر روز توسط رسانهها گزارش میشود زیرا تغییرات آن بر زندگی روزانه افراد اثرگذار است. همچنین تغییر این نرخ میتواند بر سلامت سیستم اقتصادی نیز تأثیر بگذارد. از این رو در این بخش به تعریف نرخ بهره و تأثیر آن بر زندگی افراد، همچنین نقش آن در خرید یک قلم دارایی از میان انبوهی از داراییها میپردازیم.
درک صحیحی از نرخ بهره میتواند به طور مستقیم بر تصمیمات افراد اعم از خریدن یا نخریدن ملک و نوع سرمایهگذاری (در ملک، بانک، اوراق قرضه و سهام) اثرگذار باشد. در این میان باید توجه داشت هنگامی که اقتصاددانان از "نرخ بهره" استفاده میکنند در واقع هدفی جز بیان "نرخ بازده تا سررسید" ندارند.
برای درک بهتر موضوع لازم است به تعریف چند نکته پرداخته شود. نرخ بهره اسمی یعنی نرخی که باید آن را با توجه به تغییری که در سطح قیمتها رخ میدهد، تعدیل کرد تا به طور دقیق منعکس کننده هزینه حقیقی وام شود. در علم اقتصاد اصطلاح دقیقتر نرخ بهره واقعی "معادله فیشر" است که از نام "ایروینگ فیشر"، یکی از اقتصاددانان قرن بیستم گرفته شده و از مجموع نرخ بهره اسمی و نرخ تورم مورد انتظار به دست میآید.
نرخ بازده تا سررسید چیست و چه کاربردی دارد؟
با وجود اینکه برای محاسبه نرخ بهره چندین راه مشخص وجود دارد اما مهمترین روش محاسبه آن "نرخ بازده تا سررسید" است. این معیار یعنی نرخ محاسبه تنزیلی که ارزش فعلی عایدات ناشی از اوراق بهادار رایج در بازارهای اعتباری را با قیمت روز آن اوراق برابری میکند. این روش دقیقترین معیار یا شاخص نرخ بهره به شمار میرود بنابراین هر جا نامی از نرخ بهره مطرح شد منظور این نرخ است.
با این وجود در برخی موارد به دلیل دشوار بودن محاسبه نرخ بازده تا سررسید، از معیارهایی مانند "بازده جاری" و "بازده روی ارزش اسمی" استفاده میشود که دقت چندانی ندارد. البته باید توجه داشت که برای محاسبه نرخ بازده تا سررسید از نرخ بازده جاری استفاده شده که معمولاً در روزنامهها نیز گزارش میشود.
بازده جاری برای اوراق بهادار بدون سررسید، نشان دهنده معیاری دقیق از نرخ بازده تا سررسید آن است. همچنین برای اوراق قرضه طولانی مدت (مثلاً ۲۰ سال) نرخ بازده جاری تقریباً برابر با نرخ بازده تا سررسید محاسبه میشود. برای محاسبه این نرخ نیز تنها باید بهرهای که سالانه پرداخت میشود را بر قیمت برگ (اوراق) تقسیم کرد.
به طور کلی نرخ بازده جاری ویژگیهایی عمومی دارد. برای نمونه اگر قیمت ورقه به ارزش اسمی نزدیکتر و سررسید آن طولانیتر باشد، نرخ بازده جاری به نرخ بازده تا سررسید نزدیک میشود. هنگامی که قیمت بازار با ارزش اسمی اوراق قرضه تفاوت زیادی داشته باشد و اوراق قرضه در زمانی کوتاهتر سررسید شود، فاصله میان این دو نرخ (بازده جاری و بازده تا سررسید) افزایش مییابد.
بنابراین فارغ از اینکه نرخ بازده جاری به نرخ بازده تا سررسید نزدیک باشد یا خیر، تغییر در نرخ بازده جاری همیشه نشانه یا علامتی در تغییر نرخ بازده تا سررسیدی است که در همان مسیر رخ میدهد.
تغییرات نرخ بهره چه تأثیری در زندگی مردم میگذارد؟
اگرچه تغییرات این نرخ در زندگی تأثیرات آشکاری دارد اما به بیان گوشهای از این تأثیرات میپردازیم. فرض کنید یک وام ساده با نرخ بهره پنج درصد به فردی پرداخت کرده و انتظار دارید در سال آینده تورم سه درصد داشته باشید. بنابراین در صورتی که نرخ تورم در سال آینده به همین میزان باشد، قدرت خرید شما بر اساس قیمتهای قبل در سال آینده به میزان دو درصد افزایش پیدا کرده است (تفاوت بین نرخ بهره و تورم).
حال اگر نرخ بهره به هشت درصد افزایش پیدا کند و شما انتظار تورم ۱۰ درصدی در سال آینده داشته باشید، قدرت خرید شما در سال آتی به میزان دو درصد کاهش پیدا میکند.(تفاوت بین نرخ بهره و تورم) در چنین زمانی مردم تمایل کمتری برای وام دادن دارند. در عوض هنگامی که نرخ بهره واقعی پایین است، تمایل بیشتری برای دریافت وام وجود دارد ولی صاحبان سرمایه تمایلی برای پرداخت آن ندارند. بنابراین استفاده از نرخ بهره واقعی به جای نرخ بهره اسمی میتواند شاخص بهتری از انگیزه اشخاص برای وام دادن و وام گرفتن باشد.
چه عواملی در میزان تقاضای دارایی تعیین کننده است؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که یک قلم دارایی، بخشی از کل داراییها است که میتواند ذخیره ارزش باشد. بنابراین بر اساس این تعریف پول، اوراق قرضه، سهام شرکتها، آثار هنری، یک قطعه زمین، خانه، وسایل کشاورزی و ماشین آلات اقلامی از داراییها به شمار میرود اما هنگام خرید یک دارایی باید به عواملی توجه کرد که در ادامه بیان میکنیم.
اولین عامل میزان ثروت شخص است. ثروت یعنی کل منابع مالی که به فرد تعلق دارد و دربرگیرنده همه اقلام دارایی میشود. عامل دوم بازده مورد انتظار است که به بازدهی اشاره دارد که انتظار داریم در طول دوره بعدی به دست آوریم. عامل سوم در تقاضا برای یک دارایی ریسک آن نسبت به سایر داراییها است. ریسک در علم اقتصاد به طور ساده به میزان عدم اطمینان نسبت به بازده اشاره دارد.
چهارمین و آخرین عامل مؤثر در این بخش نیز قدرت نقدشوندگی یک قلم دارایی در مقابل دیگر اقلام موجود است. در واقع قدرت نقدشوندگی، سهولت و سرعتی است که میتوان یک قلم دارایی را به پول نقد تبدیل کرد. مجموع این چهار عامل ذکر شده، جذابیت خرید یک دارایی را تعیین میکند بنابراین توجه به این موارد میتواند نقش مؤثری در خرید یک دارایی مناسب ایفا کند.
خلاصههای بیشتر را از اینجا بخوانید:
نظر شما