به گزارش خبرنگار ایمنا، سید محمدعلی جمالزاده متولد ۱۲۷۰ و فرزند سیدجمالالدین اصفهانی بود. پدری مشروطه خواه معروف به صدرالمحققین که خطیبی باسواد و مشهور در اصفهان بود و همراه با چندنفرِ دیگر روزنامهای منتشر میکرد. جمالزادهٔ پسر کتاب «صحرای محشر» را از همین رونامه الهام گرفت و نوشت. زندگی در اصفهان برای جمالزاده بیشتر از ده سال طول نمیکشد و بهدلیل موقعیت سیاسی پدر و جور و ستم مسعودمیرزا (ظلّالسطان) حاکم اصفهان، مجبور میشود به سال ۱۲۸۲ ش همراه خانواده به تهران مهاجرت کند. پس از چندسالی، پدر او را برای ادامه تحصیل به بیروت میفرستد. جمالزاده پسر در یک مدرسه که توسط کشیشها اداره میشود مشغول درس است و در نشریه مدرسه اولین ذوق و قریحههای نویسندگی را کشف میکند که پدرش در گیر و داد تغییرات مشروطیت و قاجار در سفر به عتبات کشته میشود.
خداحافظ ایران
این حادثه و ترس از محیط خفقانآور ایران چنان ضربهای به روح محمدعلی وارد میکند که برای همیشه ایران را ترک میگوید و جز در چند سفر کوتاه، حاضر نمیشود دیگر به وطنی بیاید در حالی که دلبسته فرهنگ و ادبیات آن است. جمالزاده در ادامه مسیر تحصیلیاش به فرانسه میرود در مجلهای شروع به نوشتن میکند، او اگرچه دوبار تجربه ازدواج را پشت سر میگذارد اما هرگز بچه دار نمیشود ودر نهایت در ژنو ماندگار میشود، شهری که آخرین ایستگاه زندگیاش را در آن سپری میکند.
دیباچهای که از متن کتاب مهمتر بود
بسیاری جمالزاده را پدر داستاننویسی نو و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات معاصر میدانند. شاید او را باید از احیاگران نثر فارسی بدانیم. با مجموعه داستان یکی بود یکی نبود، عرصه جدیدی به نام داستان کوتاه برای ادبیات فارسی ایجاد شد. جمالزاده بیش از 9 دهه فعالیت ادبی داشت و علاوه بر داستان نویسی، ترجمه، نقد و پژوهش ادبی را نیز در کارنامه خود دارد. مجموعه داستان یکی بود یکی نبود درحقیقت اتفاق بسیار مهمی در ادبیات فارسی بود، اما آنچه بیش از خود داستانها اهمیت داشت، مقدمه کتاب بود. دیباچه این کتاب یکی از مهمترین مانیفستهای ادبی در ایران محسوب میشود و اثار تئوریک و نظری های محمدتقی رعفت، نیما یوشیج، شاملو و معتقدان به شعر حجم را در نظر میگیرد. جمالزاده در دیباچه کتابش نه از دموکراسی سیاسی که از دموکراسی ادبی و آزادی تولید و عرضه محصولات ادبی میگوید. بر نثر فاضلانه و منشیانه نویسندگان دوران گذشته خرده میگیرد و اعتقاد دارد که این نثر ارتباط خود را از مردم گسسته و نقش ارتباطیاش را از دست داده است؛ زبان در این نوشته به راحتی فهمیده نمیشود و باید نثر منجمد و ویژه خواص و نخبگان را به مردم و محاوراتشان با همه عبارات و امثال و کنایهها نزدیکتر ساخت تا همه به صورت برابر بتوانند از این آثار بهره ببرند.
خرده بر بزرگان و نوشتن برای مردم
جمالزاده استفاده از ادبیات روایی و داستانی را به جهت نقش تعلیمی آن در ترقی معنوی مردم را بسیار حیاتی میداند. همچنین بر نقش مهم داستان در غنا و گسترش بخشیدن زبان تاکید میکند و از حفظ و نگهداری گنجینه واژگان، عبارات و کنایات و طرز صحبت عامیانه در لابه لای سطور داستانها سخن میگوید. او حقیقتاً با داستانهایش ادبیات را به میان مردم آورد و زندگی و دغدغه آنان را موضوع نوشتههایش کرد. قصهها، اصطلاحات عامیانه و مَثلهای زبانزد مردم بنمایه داستانهای جمالزاده را تشکیل میدهد. زبانش، زبان مردم است و کوشیده با لحنی طنزآمیز و طعمی حزنانگیز خُلقیات ناپسند ایرانیان را در روزگار خود آشکار سازد. او با بهره بردن از شیوه محاوره و استفاده از اصطلاحات و تعابیر، سبک ادبی جدیدی را خلق کرد و بر کارِ نویسندگان پس از خود مؤثر افتاد.
نگاه بی تعارف به رفتار و عادتهای ایرانیان
زبان داستانهای جمالزاده ساده و آکنده از اصطلاحات عامیانه و مَثلهاست. طنزی تلخ دارد که با آن معایب و خصلتهای ناپسند ایرانیان را برشمرده و آن را عمدهترین مانع در مسر پیشرفت آنان میداند. فارسی شکر است، دارالمجانین، سر و ته یک کرباس و تلخ و شیرین از جمله مشهورترین آثار او در حوزه ادبیات داستانی است. تاریخ روابط روس با ایران، پندنامه سعدی یا گلستان نیکبختی، قصه قصهها، بانگ نای، فرهنگ لغات عوامانه، طریقه نویسندگی و داستانسرایی، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی و اندک آشنایی با حافظ از جمله آثار دیگر او در زمینه سیاست و ادبیات بهشمار میرود.
از جمله آثاری که جمالزاده در آن دوران کودکی خود را در اصفهان روایت میکند، کتاب سروته یک کرباس است که در سال ۱۳۳۵ منتشر شد. کانون حوادث آن اصفهان است؛ از این رو به اصفهاننامه نیز معروف است. انتشار کتاب خلقیات ما ایرانیان جمالزاده که در آن به شدت از خصلتها و ویژگیهای اخلاقی ایرانیان نقد کرده بود، سروصدایی داخل ایران به پا کرد تا جایی که وزیر فرهنگ و هنر وقت گفت: «جمالزاده خائن است. باید به ایران بیاید تا محاکمه و اعدام شود.» خلقیات و اخلاق عمومی جامعه در تاریخ اجتماعی، حوزهای جذاب برای برخی اندیشمندان و تاریخنگاران به ویژه سفرنامه نویسان بودهاست. برای تعیین یک نقطه آغاز برای بررسی خلقیات ایرانیان در گذشته بر اساس منابع تاریخی ایرانی و غیر ایرانی، از تعبیر جمالزاده وام میگیرد که در کتاب «خلقیات ما ایرانیان» نوشته است این بررسی «همیشه شیرین و دلپسند نیست و چه بسا مزه تلخی دارد و شاید حتی خوانندگان را ملول و مکدر سازد.»
خاطره شیرین کباب غاز در مدرسه
رد پای جمالزاده و با کنایههای شیرین او به خلقیات ایرانیها در کتاب ادبیات فارسی دوره دبیرستان هم دیده میشود. کباب غاز داستان طنزی که در خاطرات ایرانیها، شاید از معدود خاطرههای خوب دوران مدرسه باشد، اگرچه ممکن است به یاد نیاوریم خالق این داستان کیست اما خاطره آن غاز معروف آن آدم بیچشم و رو که از امامزاده داود و حضرت عبدالعظیم قدم آنطرفتر نگذاشته بود، از سرگذشتهای خود در شیکاگو و منچستر و پاریس و شهرهای دیگر از اروپا و آمریکا چیزها حکایت میکرد را به یاد آوریم.
به کار بردن مترادفها، واژه و ترکیبهای عربی و فرنگی، سهل انگاریهای لفظی و معنوی، اشتباهات لغوی و املایی و به کار بردن پی در پی فعلها، استفاده از هزل و دشنام به جای طنز را میتوان از ویژگیهای شیوه جالزاده دانست. زبان داستانهای جمالزاده همواره پراطناب، توصیفی و طنزآلود و در عین حال روان و محاورهای است. او همیشه از مردم و برای مردم نوشت.
نظر شما