به گزارش خبرنگار ایمنا، باران اصفهان کمی قبلتر از اذان ظهر شروع به باریدن کرد و گاهی شدیدتر گاهی آرامتر بر شهر بارید تا آب زند راهِ آمدن مردمی که پایکار بودنشان را همیشه نشان دادهاند و زمین را مهیای گامهای استوار پیروی از مجاهدتهای "سردار آسمانی" کند.
اینجا میدان امام(ره) اصفهان است؛ میدانی که انگار قرار است ثبت کننده ایثارگریهای تمام نشدنی نصفجهان باشد؛ تفاوتی نمیکند پیکرهای تشییع شده ۳۷۰ شهید ۲۵ آبان ماه ۶۱ باشد یا بغضهای گلوگیر از دست دادن سردار قاسم سلیمانی، طبق قانون نانوشتهای، میعادگاه مردم اصفهان برای گره زدن خود به اندیشه مقاومت، میدان امام(ره) است.
باران زمستانی ۹۸ شاید بتواند گره ترافیکی خیابانهای اطراف را سنگینتر کند یا زحمت آوردن چتر را به دوش آنهایی که میخواهند به نام "حاج قاسم" جمع شوند بیندازد اما نمیتواند محبت سردار را در دل مردم خانهنشین کند؛ اگر پیرمرد ۶۳ ساله باشی با سر میآیی "برای فداکاری این رزمندگان با پا که هیچ، باید با سر بیاییم؛ ما از این قاسم سلیمانیها زیاد داشتهایم؛ ما همه یک بسیجی هستیم و میآییم و خاطر جمع باشید که از آمدن دریغ نمیکنیم؛ صلابت و مردمداری سردار در زلزله و سیل و همه کارهایش باعث شد اینقدر دوستش داشته باشند؛ او مردم را روی دستش قرار میداد و با متانت نفس طرفداری میکرد."
اگر زن ۳۰ ساله باشی برای دِینی که به گردن احساس خواهی گرد میآیی "هوای بارانی در مقابل چهل سال بودن در جبهه و جنگ برای ما هیچ نیست؛ ایشان خیلی به گردن ما حق داشتند؛ وقتی خواب بودیم جنگیدند، وقتی خواب بودیم شهید شدند، وقتی در آسایش بودیم و یاد امنیت نبودیم، بخاطر ما میجنگیدند؛ شاید اگر نبودند باید کنار زنان سوری آمار تجاوز به زنان خودمان را میدادیم؛ ایشان زیربنایی گذاشتند تا ما بتوانیم به زندگی مرفهتر فکر کنیم... وقتی که آمریکا اسم ایشان را به عنوان تروریست اعلام کرد فکر میکنم هرکسی موضع خودش را مشخص کرد و شاید آمریکاییها فکر نمیکردند شهید سلیمانی اینقدر محبوب باشد؛ ماندهام وقتی میدانستند ایشان چقدر محبوب است چطور جرات کردند او را شهید کنند! هرچه این دو روز فکر کردم برای انتقام سردار چه کار باید بکنند و کدام شخصیت میتواند همتراز او باشد به نتیجه نرسیدم؛ ترامپ و نتانیاهو میتوانند همتراز او شوند؟ یک یا چند پایگاه آمریکایی میتواند جبران خون او را بکند؟ فقط امیدوارم با خون او منطقه از وجود آمریکا شستوشو شود."
اگر در آستانه سالمندی و ۵۹ ساله باشی، حاج قاسم را در قامت فرزندت میبینی و امان سخن گفتن نمییابی؛ اگر نوجوان ۱۳ ساله باشی میدانی که درگیری امتحانات هم نمیتواند مانع قدرشناسیات باشد و اگر کودک باشی حاج قاسم را اسطوره خود تصور خواهی کرد.
هرکه باشی وقتی اینجا، لابلای سبزی میان میدان ایستادهای و خود را زیر دین سردار سلیمانی میبینی، یعنی قدرشناس پیکر چند تکه شده او در سحرگاه جمعه خواهی بود.
آن طرف دنیا هرچه میخواهند، بکنند؛ وقتی صدای "دلار... دلار..." گفتن دلالهای خیابان سپاه در میان هیاهوی جمعیت گم میشود، وقتی پلههای ایستگاه متروی امام حسین(ع) سنگینی بیشتری را احساس میکند، وقتی کاسبهای اطراف میدان خیره خیره حضور و اشک مردم را در بعدازظهر شنبه بارانی کاسبی میکنند؛ دل جبهههای مقاومت گرمتر و قرصتر از همیشه خواهد بود.
به فاصله دو ساعت از آغاز مراسم، اصفهانیها اشک گوشه چشم خود را خشک میکنند، دست خانواده را میگیرند و نزدیک به غروب، میدان امام(ره) را ترک میکنند تا چشم به راه خواندن آیه پیروزی شوند، آیهای که دو روز پیش "بسماللهالرحمنالرحیم" آن خوانده شد.
نظر شما