به گزارش خبرنگار ایمنا، علیرضا فرهنگ، دکترای مطالعات تطبیقی ادیان و مذاهب در خصوص زندگی حضرت مسیح به خبرنگار ایمنا میگوید: زندگی حضرت مسیح چنان که در انجیل روایت شده است در زمانی است که قوم یهود تحت فشار و ظلم رومیها قرار داشتند و برای آزادی نیز انقلابهای مکرری انجام میدادند اما دائم سرکوب میشدند.
وی میافزاید: در این وضعیت اجتماعی آنها بر اساس پیش گویی هایی که در کتاب نبی شده بود، منتظر یک نجات دهنده بودند. البته نگرش آنها این بود که شخص نجات دهنده فردی با قدرتی همچون داوود است که برای پادشاهی کردن میآید و آنها را از ظلم رومیها نجات میدهد؛ حضرت مسیح در چنین بستری بود که به دنیا آمد و رشد کرد.
این دکترای مطالعات تطبیقی ادیان و مذاهب ادامه میدهد: هنگامی که مسیح دعوت خود را آغاز کرد بسیاری ازافراد انقلابی به او مراجعه کردند و به دلیل قدرت معنوی و شفابخشی که داشت، از او خواستند که رهبری آنها را به عهده گیرد تا برعلیه رومیها اقدام کنند. اما مسیح با جملهای صریح گفت "ملکوت من از این جهان نیست" یعنی اینکه من قرار نیست پادشاهی دنیوی داشته باشم و آمدهام که روح شما را آزاد کنم چراکه روح شما تحت تعلیمات غلط قرار گرفته و مشکل اصلی مربوط به گرفتاری روح شما است.
فرهنگ تصریح میکند: تعلیمات یهودی در آن زمان تحت دو جناح صدوقیان و فریسیان بود که اختلافاتی بین خود داشتند و عملاً قدرت دینی را در اختیار داشتند؛ آنها بیشتر در فکر داشتن حاکمیت بر یهودیان، بودند و کمتر به بحث هدایت و نجات یهود اهمیت میدادند.
وی ادامه میدهد: حضرت مسیح مردم را به سوی خدا، روح وباطن دین، آنچه خداوند از انسانها میخواهد و همچنین اینکه هر انسانی باید در برابر خداوند ایمان بیاورد و این ایمان است که در وجود شخص اهمیت دارد نه اعمال ظاهری که معمولاً روی آن تاکید میشد فرا میخواند.
حضرت مسیح راه نجات را ایمان میدانست
این دکترای مطالعات تطبیقی ادیان و مذاهب میگوید: او از یک سو در صدد نجات مردم بود و از سوی دیگر با ربانیون یهود چالش میکرد او به ربانیون یهود میگفت شما کلید را در دست گرفتهاید نه خودتان در را باز میکنید و نه اجازه میدهید کسی از این در خارج شود یعنی دین را انحصاری کردهاید و آنها را به شدیدترین وجه مورد خطاب قرار میدهد.
فرهنگ میافزاید: در چنین شرایطی که انحرافات دینی یهود و ظلم و ستم رومیان به شدت وجود داشت حضرت مسیح ظهور کرد و در این شرایط راه نجات را نه انقلاب و درگیری بلکه ایمان دانست.
وی در خصوص ولادت حضرت مسیح تصریح میکند: ما معمولاً شب یلدا را مصادف ولادت حضرت مسیح میگیریم که معنای عمیق و کیهانی آن تولد خورشید است یعنی خورشید بعد از اینکه به کوتاهترین دوره عمر خود در روز میرسد دوباره طول عمرش شروع به افزایش میکند که در بسیاری از اقوام کهن به عنوان تولد خورشید تلقی میشده است در واقع ادیان را میتوان به ادیان قمری یا خورشیدی تقسیم کرد که دین اسلام یک دین قمری و دین زرتشت و مسیحیت دینهای شمسی یا خورشیدی هستند؛ در نتیجه این ایام، مقدس میشود و ولادت حضرت مسیح در آن جشن گرفته میشود.
این متخصص ادیان و مذاهب میگوید: گرچه به لحاظ تاریخی مشخص نیست که مسیح در چه روزی از سال متولد شده اما اینکه بعدها تولد او را در این ایام از سال قرار دادهاند منطبق با این امر است که حضرت مسیح نقش خورشید حقیقیت را داشت و به همین دلیل تولد او و تولد خورشید به نوعی همزمانی دارد.
انسان یا فرزند خدا؟
فرهنگ در خصوص اینکه مسیح را فرزند خداوند دانستهاند، میگوید: بحث اینکه مسیح فرزند خداوند است بسیار سابقه دار است چراکه پیش از حضرت مسیح در کتاب عهد عتیق خدای قوم یهود گاه خود را پدر قوم، خوانده است. یهودیها تعبیر پدر را به معنی سرور میگیرند که شاید همان باشد که ما به معنای ربوبیت خداوند به کار میبریم.
وی ادامه میدهد: همچنین در کتاب اشعیا و دانیال از این صحبت شده است که پسر انسان میآید و این قوم را نجات میدهد. پسر انسان و پسر خدا در مسیحیت معادل یکدیگر قرا میگیرند چراکه پسر انسان نیز به عنوان ناجی ذکر شده است و از این حیث در مسیحیت گفته میشود که حضرت مسیح انسان بود اما به دلیل این که در ارتباط ویژهای باخداوند قرار داشت و خداوند پیشتر خود را پدر قوم خوانده بود، ازاین حیث پسر خدا خوانده میشود.
این متخصص ادیان و مذاهب اضافه میکند: شاهد این صحبت این است که حضرت مسیح خود میگوید: خداوند این شایستگی را به شما داده است که وارد ملکوت او شوید چراکه اگر برده بودید شما را در درون خانه راه نمیداد اما زمانی که شما فرزند خداوند شوید میتوانید داخل خانه شوید یعنی این تعبیر فرزند یا پسر خدا را حضرت مسیح به همه تعمیم داد.
فرهنگ میافزاید: این تلقی که بگوییم به این دلیل که حضرت مریم شوهری نداشته است خداوند شوهر حضرت مریم و از این حیث مسیح پسر خدا است در مسیحیت نیز پذیرفته نیست. پسر بودن حضرت مسیح را میتوان معادل همان گرفت که ما در اسلام می گوییم حضرت رسول (ص) انسان کاملی است یعنی همه ما انسان هستیم او نیز انسان است اما نسبت به بقیه کامل است در مسیحیت هم همه مسیحیان میتوانند فرزند خداوند شوند ولی حضرت مسیح واقعاً فرزند است چراکه بیش از همه به خداوند نزدیک است و این پدر و فرزندی به هیچ وجه به معنی گوشتی و زمینی حتی در مسیحیت نیز نیست.
بازگشت مسیح از نگاه مسلمانان و مسیحیان
وی در خصوص مصلوب شدن و بازگشت مسیح تصریح میکند: بر اساس برخی آیات قرآن میتوانیم بگوییم این که حضرت مسیح کشته نشده و خداوند او را به سوی خود بالا برده یک باور کلی است که در اسلام وجود دارد. این باور در مسیحیت نیز با کمی تفاوت وجود دارد و آن تفاوت این است که در مسیحیت گفته میشود که حضرت مسیح به خاطر ما رنج کشید، خونش بر صلیب ریخته شد، این خون مقدس بود و به این خاطر خداوند گناهان امت را بخشید ولی حضرت مسیح در واقع کشته نشد و همانطور که وعده داده بود سه روز بعد از کشته شدن زنده شد و بازگشت. در واقع مسیحیان می گویند حضرت مسیح مصلوب شد و دوباره بازگشت اما مسلمانان بر اساس این آیه از قرآن می گویند که حتی مصلوب نیز نشد.
فرهنگ ادامه میدهد: ما شیعیان یک تجربه بزرگ تاریخی داریم و آن این است که حضرت علی (ع) در حاکمیت خود که پنج سال به طول انجامید در حالی که در اوج معنویت بود؛ توسط امت همراهی نشد یعنی حضرت علی (ع) و فررزندان ایشان مانند خورشیدهای معنویت بودند که توسط امت درک نشدند.
مسیح بدون شمشیر یکی از بزرگترین ادیان را پایه گذاری کرد
وی اضافه میکند: حال میتوانیم بگوییم که این با وضعیت حضرت مسیح انطباق دارد چراکه در ابتدای انجیل یوحنا به صراحت ذکر میشود که او در تاریکی میدرخشد و تاریکی او را در نیافت این نوری که در تاریکی میدرخشد مشابه نقشی است که ائمه ما داشتند که در تاریکی میدرخشیدند.
این متخصص ادیان و مذاهب میافزاید: حضرت مسیح بعد از سه سال تبلیغ کردن در حالی محکوم میشود که در اوج مظلومیت بود و با اینکه همه متوجه شده بودند که او قله معنویت است اما قدر او شناخته نشد اما آن چیزی که باعث شد دین مسیحت پا بگیرد همان محکومیت بود.
فرهنگ تصریح میکند: آنچه حضرت علی (ع) با تدبیر و قدرتی که داشت نتوانست به مردم بفهماند امام حسین (ع) با مظلومیت خود به نحو احسن انجام میدهد، وقتی در تاریخ نگاه میکنیم میبینیم که زنده شدن، انسجام و شکل گرفتن شیعه کاملاً مدیون امام حسین (ع) است در واقع امام علی (ع) آغاز کننده این کار بود اما گویی امام حسین (ع) با مظلومیت خود نهال شیعه را آبیاری کرد.
وی میافزاید: نقشی که امام حسین (ع) در کربلا ایفا کرد شباهت زیادی به نقشی دارد که حضرت مسیح در مسیحیت ایفا کرد و بنابراین از این حیث شباهت زیادی نیز میان شیعه و مسیحیت وجود دارد و شاید این یک الگوی الهی واحد است یعنی کاری که شمشیر نمیتواند انجام دهد را شاید خون و مظلومیت بهتر بتواند انجام دهد؛ این درس که خون بر شمشیر غلبه میکند را امام حسین به ما میدهد؛ و این دقیقاً همان نقشی است که مسیح ایفا میکند، او بدون مبارزه و دست به شمشیر بردن توانست دینی را پایه گذاری کند که یکی از بزرگتری و گستردهترین ادیان جهان باشد.
نظر شما