به گزارش خبرنگار ایمنا، بهرام بیضایی بخشی انکار ناپذیر از تاریخ تئاتر و سینمای ایران است که با داشتن زبانی منحصر بفرد و نگاهی که ویژه اوست تبدیل به یک جریان در عرصه هنر ایران شده است. امروز سالروز تولد این نویسنده و کارگردان بزرگ است، روزی که به تعریف خودش به نگاه بیضایی بیشتر ازاین نمی تواند سیاه باشد! بهرام بیضای ۸۱ ساله و متولد پنجم دی ماه ۱۳۱۷ در تهران است. بیضایی از فیلمسازانِ صاحبسبک و معتبر و از نویسندگان و اندیشمندان برجسته نمایش و ادبیات نوین فارسی بهشمار میرود. بعضی از نمایشنامههایش به انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و عربی و زبانهای دیگری درآمده و در آسیا و اروپا و آمریکای شمالی چاپ و اجرا شدهاست. او نویسنده، کارگردان تئاتر، فیلمساز، معلم، پژوهشگر است اما حضور او در ایران چندین سال است که تنها به کتاب های جامانده و چندین حضور ویدیویی و چند خط خبر خلاصه شده است.
اما منظور بهرام بیضایی از آنچه در سالروز تولدش خطاب به کانون کارگردان سینما می نویسد چیست؟ وقتی در این متن می نویسد : "کانون کارگردانان سینما، هنر و تجربه، موزه سینما، تولد اتفاقی من در پنجم دی ماه سال ها پیش با مرگ اکبر رادی نمایشنامه نویس سیاه شد و سپس با فاجعه قربانیان زلزله بم سیاه تر، و در همزمانی با چهلم قربانیان وقایع خونبار و باورنکردنی اخیر جایی برای سیاه تر شدن در آن نمانده است. آن را با مراسمی به نام من سرپوشی نکنید-من این روزها هیچ شرکتی در هیچ جشن و آیینی ندارم!" جواب این سوال را باید در چگونگی تفکری که این جملات را در کنار هم می نشاند یافت. تفکری که متعلق به بهرام بیضایی است. کسی که چند سالی است در سوئد زندگی میکند اما هرگز انگار از ایران دور نبوده است، چرا که همیشه در نوشته هایش چنان با زبان فارسی دست و پنجه نرم کرده و از خوبی و بدی نهفته در فرهنگ ایرانی نوشته است که انگار مرزها جرات نشان دادن دوری او از ایران را حداقل در اندیشه و نوشته هایش ندارند.
رسالت بیضایی در آثارش
برداشت های بیضایی از تاریخ و دوره های گذشته، در بیشتر آثار نمایشی و سینمایی او نمایان است. گویی که او رسالتش مرور حافظۀ قومی مردم سرزمینش است. زیرا به خوبی میداند ا گر حافظۀ تاریخی قومی به آفت فراموشی گرفتار آید، پی در پی تاریخ را با همان اشتباهاتشان تکرار میکنند. "رویکرد مکرر بیضایی به تاریخ، نه از شیفتگی و دلدادگی او، با خشم و بغض همراه است. او باور دارد که تاریخ را عموما پیروزشدگان نوشتهاند و در نوشتارشان حرمت تبار او را اغلب به سخره گرفتهاند. بنابر پایه همین نگرش، بیضایی کوشیده بیآنکه محصور سر سلسله داران و صاحب منصبان تاریخ قرار گیرد، تاریخ و گذشته سرزمینش را در ورای مدارک مرسوم جستجو کند. بیضایی اگر در آثارش، شکوهای هم دارد، نه بر پایان دوران فرمانروایان که بر شوربختی مردمانی است که در ظهور و سقوط هر سلسله ای زیان کردهاند. زیانکارانی که خود با ناهمدلی، تعصب، جداسری، سوتعابیر و توهمات خانمانسوزشان پیش از هر ایلغاری، به تباهی خویش پرداخته اند.
بیضایی از چشم همسرش کیست؟
مژدهی شمسایی (همسر بهرام بیضایی) در جشن تیرگانِ ۱۳۹۶ طی مراسمی بعد از آنکه دو خط از نوشته های بهرام بیضایی را برای حضار خواند گفت: «"در خوابم گذشت که آب آتش گرفته است؛ و باد آتش گرفته است، و خاک آتش گرفته است، و آتش، آتش گرفته است. در خوابم گذشت که در رگهایم، خون آتش گرفته است." این نوشتهی مردی است به زلالی آب، به چموشی باد، بارور چون خاک، و سوزان چون آتش. مردی که ۳۰ سال و ۴ ماه و ۱۲ روز پیش، نگاه من با چشمان نافذ و آسمانی رنگش که خیره در آینهی سواریاش مینگریست؛ تلاقی کرد و ... ، و ۳۰ سال و ۴ ماه و ۱۲ روز است که هیچ یک از آن نگاه خلاص نشدهایم. اعتراف میکنم در آن روز که هجده سال و هشت ماه و بیست و هشت روز داشتم ....، او را درست نمیشناختم. گرچه خیلی مطمئن نیستم و ادعا نمیکنم که امروز بعد از ۳۰ سال و ۴ ماه و ۱۲ روز او را به خوبی و به تمامی میشناسم.
بهرام بیضایی کیست؟ بهرامی بیضاییِ نویسنده، بهرام بیضاییِ فیلمساز، بهرام بیضاییِ کارگردان تئاتر، بهرام بیضاییِ پژوهشگر، بهرام بیضاییِ معلم، و خودِ خودِ بهرام بیضایی. پشت چهرهای که در اغلب عکسهایش ابرو درهم کشیده، و بسیار جدی است، و کمی بد خلق مینگرد، چه میگذرد؟ چقدر به آنچه مینویسد باور دارد و چقدر به شخصیتهای داستانهایش شبیه است؟ آنچه خواهم گفت، شناخت من است از او پس از ۳۰ سال و ۴ ماه و ۱۲ روز؛ و بعد از ۲۴ سال و ۵ ماه و ۱ روز که زیر یک سقف با او زندگی کردهام. تعهد نمیدهم و قسم نمیخورم که آنچه خواهم گفت، همهی اوست، و باید مرا ببخشد اگر چیز مهمی را جا بیاندازم یا اشتباه بگویم، یا آنچه را که نباید بگویم؛ گرچه خودش اهل مصلحت نیست و تندترین حرفها را آنجا که نباید گفته و اغلب تاوانش را هم پس داده است."
بیضایی را نمیشود از کارش جدا تعریف کرد
بهرام بیضایی را نمیشود از کارش جدا تعریف کرد، یا شناخت. کارهایش حاصل زندگی اوست، و زندگیاش نتیجهی کارهایش. او کار نمیکند که زندگی کند؛ زندگی میکند که کار کند. از کودکی و نوجوانیاش کمتر خاطرهای خوش به یادش مانده و هرچه بازگو میکند تلخی است. بیعدالتی است. درد و رنجی است که شاید درکش و تحملاش از توان سن و سالش خارج بوده. در ۶ سالگی، یک سال زودتر از همسالانش به کلاس اول رفته. از نخستین برخوردهایش با اجتماع، به دلیل باورهای مذهبی خانوادهاش مورد هجوم قرار گرفته، و باید جواب پس میداده. کتک خورده، افسرده شده، کنار کشیده، تنها مانده، و در نهایت جهان رؤیاییاش را در تالارهای تاریک سینما یافته. آنجا که همه، بر آنچه بر پرده میگذرد یکساناند، و قضاوت نمیشوند.
بهرام بیضایی کار خود را از سال ۱۳۴۱ در عرصة درامنویسی و پژوهش در زمینة تئاتر آغاز کرده است. او نویسنده ای پرکار و هنرمند است. نگارش های ادبی بیضایی شامل نمایشنامه ها، فیلمنامه ها و برخوانی های اوست؛ هرچند که بسیاری از آثار او به صحنة نمایش یا اکران در سینما نرسیده و به صورت کتاب منتشر شده است. موضوعات مطرح در آثار بیضایی متنوع است. او آثارش را به یک یا چند موضوعِ محدود معطوف نکرده است. آثاری با موضوع اجتماعی که به مسئلة «ن» میپردازند؛ آثاری با موضوع اجتماعی– سیاسی در فرم تمثیلی و آثاری با موضوع اجتماعی که از قابلیتهای ادب عامه بهره میبرند. او در حوزههای مختلفی قلم دوانده است، اما در نگارش موضوعات اجتماعی و ملی موفقتر بوده و آثار متعددی را در این حوزهها آفریده است. او برای طرح موضوعهای اجتماعی موردنظر خود، از شگردهای هنری گوناگونی چون به کارگیری اسطوره ها، اقتباس از متون کهن، تمثیل و استفاده از قابلیتهای ادب عامه بهره میبرد.
نظر شما