به گزارش خبرنگار ایمنا، آنسوی آینه از جمله نمایشنامههای خارجی نسبتاً پر اجرایی در ایران محسوب میشود که توسط نویسنده فرانسوی "فلوریان زلر" نوشته و توسط تینوش نظمجو نیز از فرانسوی به فارسی ترجمه شده است. ترجمه نمایشنامههای فلوریان زلر چندسالی است که در ایران در دسترس است و اجرای آثار این نویسنده فرانسوی به دلیل رویکرد ساده و روان به اتفاقات و موقعیتهای انسانی و خانوادگی در بین دیگر آثار، جایگاه قابل توجهی برای خود کسب کرده است.
این بار نیز در اصفهان لیلا پروزی آنسوی آینه را به روی صحنه برده است. "آن سوی آینه" داستان دو زوج به اسمهای دنیل، ایزابل و پاتریک و اِما است. پاتریک همسرش را که دوست نزدیک ایزابل و دنیل بوده ترک کرده است تا با اِما ازدواج کند. برای همین ایزابل مردد است که مهمانیِ شام با پاتریک را ترتیب بدهد. مهمانی شام برگزار میشود. وضعیت تناقضآمیز، امیال و درونیات این زوج از خلالِ گفتوگوهایی درونی بیان میشود که خودشان با خودشان میگویند. این گفتوگوها در کتاب برای اینکه از دیالوگها متمایز شود به صورت تیرهتر در متن آمده و در اجرایی که به کارگردانی لیلا پرویزی دیده میشود نیز به روشی دیگر از دیالوگها متمایز شده است. اما در حین بیان این دیالوگها بازیگران این نمایش درگیر مزانسنهای رفت و آمدی بسیاری هستند که گاهی چندان به دل نمینشیند. البته شاید این موضوع ناشی از عمق بی اندازه کم سالن آمفی تئاتر مجموعه سیتی سنتر باشد که حقیقتاً سالن اجرای نمایش نیست! لیلا پرویزی سالهاست که در اصفهان به تدریس تئاتر در مجموعههای آموزشی و در دانشگاه سپهر فعال است و در کارنامه او کارهایی از جمله "سلف دیس کلوژه" و "یافت آباد" نمایشهایی هستند که با هنرجویان این دانشگاه به روی صحنه برده است.
در ادامه میتوانید گفتگو خبرنگار ایمنا را با این کارگردان بخوانید:
از دلیل انتخاب این نمایشنامه بگویید؟
انتخاب نمایشنامه دلایل زیادی دارد، یکی از این دلایل این است که مهمترین معضلاتی که امروز جامعه ما با آن درگیر است به خصوص برای کسانی که ازدواج کردند و در مقطعی هستند که چند سال از ازدواج آنان گذشته و یا بعدتر از آن، بحرانی به نام میانسالی که یکی از بحرانهای مشخصی است که در حوزه روانشناسی با آن روبرو هستیم، بیان کنیم. تعداد مراجعین به روانشناسان ما گویای فراوانی این بحران در زیر پوست شهر است. دومین دلیل این است که صدای ذهنیات آدمها همیشه برای من خیلی جذاب است. همیشه دوست دارم بدانم آدمها وقتی از چیزی صحبت میکنند به چه چیزی فکر میکنند. تا چه اندازه صداقت در گفتار و رفتار آدمها وجود دارد. از دیگر دلایلی که این متن را انتخاب کردم این بود از بین نمایشنامههایی که مطالعه کردم، در این متن به این موضوع و این اتفاقی که در ذهنیت و عینت رخ میدهد به وضوح پرداخته شده بود. به علاوه اینکه جذابیت قصه و اتفاقی که در یک کمدی موقعیت رخ میدهد در انتخابم بی تأثیر نبود.
تا چه اندزه به متن وفادار بودید؟ در ساختار متن هم تغییری ایجاد کردید؟
با توجه به این که متن اصلی به زبان فرانسوی است این تغییر اجتناب ناپذیر بود. اگر قرار بود عین متن را کار کنیم چیزی نزدیک به دو ساعت ونیم تا سه ساعت زمان نمایش بود و تماشاگر ما پذیرای آن نبود. به علاوه متن مبتنی بر اشاراتی بود که در فرانسه معنادار است اما به زبان فارسی شاید خستهکننده به نظر میرسید. بنابراین در مرحله اول بر روی حذفیات کار کردیم. اگر متن را به پنج قسمت تقسیم کنیم قطعاً دو پنجم آن حذف شد. بعد از آن روی زبان متن کار کردیم، با وجود اینکه تینوش نظم جو مترجم بسیاری خوبی است و به زبان فرانسوی کاملاً مسلط است اما احساس کردم که در ترجمه فارسی زبان نمایشنامه، زبان ناملموسی بود، پس سعی کردیم زبان متن را برای تماشاگر ملموستر و خودمانیتر کنیم تا در نهایت به این شکل از متن رسیدیم.
اشاراتی در دیالوگها وجود دارد، کلماتی مانند، نذر، عرق (عرق نعنا و..) که با دیگر دیالوگها همجنس و هم آهنگ نیست؟ چه توجیهی در استفاده از این عبارات هست؟
در استفاده از بخش عرقیجات مجبور شدیم، به این دلیل که ارشاد گفته بود بازیگران به هیچ عنوان از شرب خمر نباید صحبت کنند و ما به دلیل اعتراضی که نسبت به این موضوع داشتیم این جایگزین را انتخاب کردیم. آخر متن فرانسوی است یعنی چه که نباید شرب خمر کنند! با این حال اعتراضمان را به شکلی تبدیل کردیم که تماشاچی خود متوجه میشود که به چه دلیل از عرق کاسنی استفاده میکنیم. وقتی ما یک متن فرانسوی را اجرا میکنیم باید بپذیریم که این شرایط زندگی جامعه فرانسه است!
با وجود چنین مسائلی به این روش هم فکر کردید که متن را کاملاً ایرانی کنید؟
این تجربه را یک بار دیگر داشتهام. یک متن فرانسوی بود که به آقای رهنما دادم و کاملاً به زبان فارسی برگردانده و نام آن پلنگیدن شد. این بار ترجیح دادم که با خود متن دست و پنجه نرم کنم و ذائقه مخاطب را بالا ببرم. در آن حالت ناچار بودیم چیزهای بیشتری را حذف کنیم و بنظرم کار از دست میرفت و دلم نمیخواست این اتفاق بیافتد.
با توجه به اینکه شما استاد دانشگاه و رشته تئاتر هستید و در کارنامه شما نیز کار با هنرجویان و دانشجویان تئاتر دیده میشود، چه شد که در این اجرا از دانشجویان به عنوان بازیگر استفاده نکردید؟
از بین بازیگران این کار، آقای فهیمی که از اعضای گروه زندگی است و 15 سال است در گروه من و در بسیاری از کارهای من حضور دارد. آقای بهنام شمسایی هم از بچههای دانشگاه سپهر است. خانم برقعیان نیز از هنرجویان سابق من بوده و بعد از آن در تهران تحصیلات تئاترش را ادامه داد و از اعضای گروه زندگی است. دستیارم نیز از اعضای گروه زندگی است و بقیه عوامل و بچههای پشت صحنه هم همگی از دانشجویان دانشگاه سپهر هستند. تنها بازیگری که از بیرون آمده بازیگر نقش "اما" است که این انتخاب هم به این دلیل بود که قصد داشتم بازیگر این نقش به کارکتر نزدیک باشد.
اجرا در سالن آمفی تئاتر سیتی سنتر انتخاب خودتان بود؟
دوست داشتم این کار در سالن کوچک تالار هنر اجرا شود که متاسفانه با شروع تمرین ما امکان استفاده از تالار هنر هم از میان رفت و آنجا را از دست دادیم. تنها پیشنهادی که داشتیم سالن ماه حوزه هنری بود که وقتی متن را با آنجا فرستادیم؛ گفتند متن در راستای اهداف حوزه هنری نیست. تنها سالن بسیار غیراستاندارد فرشچیان یعنی همان سالن کوچک باقی مانده بود که آن هم باز در زمانی که ما میخواستیم سالن پر بود. در نهایت ناچار شدیم به شیوه اجرایی قاب صحنه برسیم و در مدت خیلی کوتاهی شیوه اجرایی را تغییر دهیم. که به همین دلیل شاید شبهای ابتدایی اجرا، هنوز بچهها با این مسئله کمی مشکل داشتند اما با اجرای هرشب، این مسئله هم رفع شده و هرشب اجرای بهتری را ارائه میدهند.
شیوه اجرایی قبل از این تغییر چه بود، آیا ابعاد تغییر شامل دکور هم بود یا در میزانسنها این تغییر اتفاق افتاد؟
در دکور نه اما هم به لحاظ میزانسن و هم در نوع ارتباطگیری با مخاطب تغییراتی داشتیم. قبل از این ما صدای ذهن، به صورت پلی بک و.. داشتیم و اتفاقات به نحو دیگری رخ میداد. اما بعد از اینکه به این سالن آمدیم، متوجه شدیم در این فضا، این شیوه ممکن نیست. چرا که که به دلیل فاصلهای که بین قاب صحنه و تماشاگر هست باید آن ارتباط را پررنگتر کنیم، به همین دلیل شیوه بازی را تغییر دادیم.
به نظر شما سالن امفی تئاتر سیتی سنتر تا چه اندازه برای اجرای نمایش مناسب است؟
سالن برای یک سری اجراهای خاص که خیلی نیاز به عمق و نیاز به ورود و خروج نداشته باشند شاید مناسب باشد. چون هیچ امکانی برای ورود و خروج به صحنه ندارد. عمق صحنه سه متر و 75 سانتی متراست که در حقیقت یعنی هیچ! اما خب ما از آنجا که چارهای نداشتیم، خودمان را به این شرایط تطبیق دادیم و من خوشحال هم هستم از اینکه به سیتی سنتر آمدیم و این به دلیل حرفهای بودن کادری است که اینجا با آنها کار میکنیم. بسیار انسانهای کاربلد و محترمی هستند که ما حداقل از یک بخش احساس رضایت میکنیم. البته اینجا مشکلات خودش را دارد مثل اینکه کنسرت برگزار میشود و صدا وارد سالن میشود یا سیمنار برگزار میشود و کل دکور باید برداشته شود اما به هرجهت ما آن را پذیرفتهایم.
با توجه به این که نمایشنامه "آنسوی آینه" دیالوگ محور است و اوج فرودهای چندانی به ویژه برای مخاطب ایرانی ندارد و ممکن است برای این تماشاگر ایرانی جذابیتهایی مثل قصهای جذاب و گرهافکنیهای آنچنانی نداشته باشد و علاوه بر این نوع ارتباطی که بازیگر با تماشاگر دارد و مدام از بدنه اصلی داستان جدا شده و ارتباط مستقیم با تماشاگر برقرار میکند که ممکن است تماشاگر را از فضای نمایش دور کند، آیا نگرانی از این بابت نداشتید؟
حقیقتاً وقتی متنی را مطالعه میکنم، اگر متنی من را با خودش ببرد، احساس میکنم همین اتفاق برای تماشاگر هم خواهد افتاد. به این معنی که خیلی غریزی با متن برخورد میکنم و فکر میکنم تا بحال هم این غریزه اشتباه نکرده است. متن و این صداهای ذهنی و آنچه در درون این ادمها در حال رخ دادن است، آنقدر جذابیت دارند. اصلاً همین درونیات، قصه اصلی هستند، دروغی که این آدمها به یکدیگر می گویند. به جای اینکه ما چالش بیرونی داشته باشیم که فکرکنیم بیرون اتفاقی میافتد و قصهای پیش میرود، درحقیقت آدمهای داستان هرکدام در درون خود چالشی دارند که با آن درگیر هستند و همین چالش درونی است که تماشاگر را درگیر میکند. واقعاً از بابت نگرانی نداشتم.
نظر شما