به گزارش خبرنگار ایمنا، چند خط زیر را با دقت بخوانید "با شروع جنگ امید از بین می رود و شما نمیدانید فردا چه خواهد شد. نمیدانید که در ثانیه بعدی زنده هستید یا نه. اما همیشه افسانهای در این شرایط وجود دارد. ابوعمر افسانهای زنده است که او را صدای امید مینامند. او سعی خواهد کرد زندگی خود را میان ویرانهها بگذراند و خودروهایش را تعمیر کند و کار خود را که در طول جنگ ویران شده است، از سر بگیرد. آنها او را صدای امید در حلب مینامند. این، فیلمی درباره وی و کاری است که او برای بازآفرینی زندگی خود انجام میدهد."
این خلاصه داستان یک مستند است، مستندی به کارگردانی امیر اُصانلو که در جشنواره سینما حقیقت به عنوان بهترین فیلم در بخش شهید آوینی برگزیده و روز گذشته در پردیس سینمایی سیتی سنتر اصفهان اکران شد.
همین چند خط کافی است تا متوجه شد که با چه داستان و شخصیتی رو به رو هستیم. پیرمرد که به خودی خود شخصیت بسیار جذاب دارد، اما جنگ این شخصیت را حتی جذابتر میکند. در میان محله ایانی نشین حمص شهری که از آن دیگر چیزی جز نخالههای ساختمانی نمانده پیرمردی در انبوه خرابی با خودروی کلاسیک خود زندگی میکند.
پیرمردی که هر یک چهار فرزندش در گوشهای هستند، یکی دمشق یکی در آلمان و بقیه در دیگر نقاط سوریه و جهان.
از اموال این مرد سالخورده چیزی جز چندین خودرو کلاسیک نابود شده و یک گرامافن نمانده، اما در این انبوه بلا و موشک و گلوله آن چیزی که چراغ قلب ابوعمر را زنده نگه میدارد امید است. امید را میتوان در قوطی رنگی که او هر روز زنگ زدگی خودروهایش را با آن لکه گیری میکند تا اکسید نشود و کارگاه هنوز سرپا تولید لوازم آرایشی که علیرغم اینکه فروشی ندارد اما همچنان سه کارگر در آن مشغول هستند، دید.
پیرمرد هیچگاه کشور خود را ترک نکرده، او به نیروهای نظامی داخلی خودرو شورولتش را نداده تا بر آن دوشکا سوار کنند، زیرا اعتقادی به خون ریزی ندارد. اما پیرمرد در این راه تنها نیست، همسایه قدیمی او که خوانندهای با وضع مالی عالی بوده نیز همراه او است. خوانندهای که آغاز جنگ را به چشم دیده و کتک خورده و تمام اموال خود را از دست داده؛ اما با امید در خرابهها از حمصی آزاد و آباد میخواند.
مستند هنوز هنر باقی مانده است
این مستند فراتر از تمام شاتهایی که احساس وابستگی اثر به مخاطب میدهد، اثری بسیار انسانی است. ساخت مستند کار سختی بوده و این کار در کشور جنگ زده برای فیلمسازی خارجی سختتر است.
امیر اُصانلو، کارگردان فیلم "پیرمرد و خواننده" پیشتر در گفتگویی اظهار کرد: سینما در ایران تقریباً به صنعت تبدیل شده اما مستند هنوز هنر باقی مانده است با این حال توجه کمتری به آن میشود. آنقدر که باید به مستند پرداخته شود، آن هم با توجه به کارکردی که به لحاظ تاثیرگذاری دارد، این اتفاق رخ نمیدهد و صرفاً به اندازه همان کار هنری به سمتش میروند. هنر نه به معنای بد، به معنای اینکه یک جشنوارهای باشد و دور هم جمع شوند و اتفاقهای این شکلی بیفتد. پرداختن به مستند در حد این است که جشنوارهای برگزار کنند. فکر یا برنامهای پشت آن برای تولید یا گسترش تولید یا حمایت از تولیدکننده نیست.
وی درباره اینکه انگیزه اصلی او از ساخت مستند "پیرمرد و خواننده" چه بوده است، توضیح داد: کاراکتر "ابوعمر" برایم جذاب بود و قبل از اینکه به کشور سوریه بروم و در آن شرایط قرار بگیرم، با آن کاراکتر آشنا و با او ارتباط گرفته بودم. این ارتباط تلفنی یا تماسی نبود و صرفا درونی بود. پس از سفر به سوریه و پیدا کردن این شخصیت که خود پروسهای طولانی بود، ابوبکر حتی بیشتر مرا جذب خود کرد.
برنده جایزه بهترین فیلم بخش شهید آوینی از سیزدهمین جشنواره سینما حقیقت همچنین تاکید کرد: معتقدم سینماحقیقت معتبرترین جشنواره کل کشور است چه در حوزه مستند چه در حوزه سینمایی. بهنظر من این جشنواره از جشنواره فیلم فجر هم معتبرتر و شریفتر است. بخشی از دیدگاهم به دلیل محتوای جشنواره است. جشنواره حقیقت یکی از کم سانسورترین جشنوارههای کشور است و همانطور که از نامش پیداست، پیشرو برای ارائه حقیقت و یک اتفاق درست است.
"پیرمرد و خواننده" یک مستند واقعی
فیلم مستند خوب همواره سوژهای خاص، دور از دسترس و جذاب دارد که اصانلو به خوبی از این نکته پیروی کرده. این مستند در ساخت و پژوهش ساختاری بسیار خوب دارد و در شرایط سخت سوریه به خوبی از پس خود برآمده است.
در خانهای که جز ویرانی و خرابی چیزی در آن نیست و در کشوری که مردم برای خرید آب و نان در تقلا هستند، کارگاه تولید لوازم آرایش فعال ابوعمر بر شیپور صلح مینوازد. او نماد امید در دوران بازسازی سوریه و افسانهای برای آینده است.
نظر شما