به گزارش ایمنا، در این میان، امکان تفکیک خبر راست از ناراست و شایعه از واقعیت نیست. خبرهای صداوسیما مثل همیشه یکطرفه است و گاه واقعیت آنها خیلی زود در شبکههای اجتماعی، به مدد چند عکس و توییت، به چالش کشیده میشود و اغلب نهتنها باور نمیکنند، بلکه به آن میخندند.
همه چیز این ماجرا البته خندهدار نیست؛ آمار کشتهشدگان اعتراضها یکی از آنهاست که هر رسانه و کاربر شبکه اجتماعی، رقمی برای آن اعلام میکند؛ از صد و خردهای تا 400 نفر به بالا (و انگار نه انگار که این شمارهها، عدد جان انسان است). در موضوعی دیگر، اینکه ادعا شده برای دادن جنازه افراد کشتهشده پولهای میلیونی گرفته شده است؛ از 400 میلیون تا 15 میلیون تومان؛ کسی هم نمیپرسد از این حجم میلیونی، چرا فیشی، سندی، کارتبهکارتی، چیزی منتشر نمیشود و اغلب باور میکنند. روایت رسمی هم مثل لاکپشت در حال حرکت است و خبری از اطلاعرسانی دقیق و درست نیست. در این میان، با درنظرگرفتن جمیع جهات، به نظر روایت رسمی از روایت و آمار غیررسمی، با هر شدت و حدتی شکست خورده است و خیلی از مخاطبان، دومی را بیشتر پذیرفتهاند. در گزارش امروز از 11 روزنامهنگار فعال در رسانههای مختلف کشور، از اصولگرا تا اصلاحطلب و از روزنامه تا هفتهنامههای تخصصی، پرسیدهام نظر شما دراینباره چیست و علت را در چه میدانید؟ پاسخشان در ادامه آمده است:
روایتهای بیمسئول
محمود ملکی، سردبیر سابق تابناک
اعتراضهایی که بهویژه در غیاب نهادهای مرسوم و شناختهشده مانند احزاب و تشکلهای مدنی، از سوی شبکههای اجتماعی هدایت میشوند، عموما فاقد مدیریت واحد و سلسلهمراتب است. این جنبشها خودمختار بوده و بدون برنامهای مشخص هستند. وقتی اطلاعرسانی از سوی نهادهای اطلاعرسانی مرسوم هم از این تحولات دور نگه داشته میشود، ویژگیهای همان اعتراضها نیز به جریان اطلاعرسانی کشیده میشود و روایت موازی، خودمختار، شتابزده همراه با بیتعهدی هم به آنان اضافه میشود؛ روایتهایی که کسی به خاطر روایتگری آن مسئول نیست. این اتفاقی است که در یک هفته گذشته افتاده و بهویژه در مسئله ماهشهر، پررنگتر از هر بخش دیگری این روزها برجسته شده است.
راویان رسمی، رسانههای آزاد
علی حقشناس، روزنامهنگار
روایت رسمی از حوادث 98 شکست خورده است، «راویان اصلی، جدی و رسمی» مگر غیر از رسانهها هستند؟ مگر در همهجای جهان روایت رسمی از جایی غیر از رسانهها شنیده میشود؟ اگر میخواهیم علت غلبه امروز روایتهای غیررسمی را دریابیم، نگاه کنیم به اینکه با رسانهها (اعم از رسانههای مکتوب و مجازی، رسانههای جدید و قدیم، رسانههای صوتی و تصویری و...) چه کردهایم؟ در تمام این سالها، رسانهها به چشم مزاحم دیده شدند (بگذریم از آنها که ما را بیگانه و عامل خارجی میپنداشتند)، تهدید شدند، تحقیر شدند و روز به روز ضریب نفوذشان کمتر شد. آنچه امروز درو میکنیم، تلخ است، اما حاصل بذرهای مسمومی است که در سالهای گذشته کاشتهایم. خب، از شکست «راویان رسمی» دردمان آمده است؟ متوجه میزان خسارت این شکست شدهایم؟ اگر جواب مثبت است که مسیر معلوم است؛ هرکس، هرچه دارد به میدان آورد برای آنکه «رسانه آزاد» در مملکت ما نیز پا بگیرد. کار یک روز و دو روز هم نیست. امروز که شروع کنیم، شاید یک دهه دیگر جواب دهد هر ایده دیگری محکوم به شکست است؛ حتی اگر بکوشیم به ضرب و زور دوباره چرخ را اختراع کنیم.
از خیابان دور ماندهایم
سیاووش فلاحپور، خبرنگار حوزه منطقه
ناکامی روایت رسمی در برقراری ارتباط با افکار عمومی، پیش از هر چیز به فاصله عمیق اجتماعی و حتی فرهنگی صاحبان و اصحاب رسانه با خیابان برمیگردد؛ فاصلهای که در پی تحولات سیاسی-اقتصادی دو دهه اخیر ایران، به شکل درخور توجهی بیشتر شده است. به عبارت دیگر، نهتنها دولت با تأکید بر مفهوم امنیت در بسیاری از موارد از فهم خیابان ناتوان است، بلکه حتی اصحاب رسانهها نیز که قرار بود صدای مردم باشند (و ادعا میکنند که هستند)، دیگر فهم دقیقی از موقعیت و مطالبات خیابان ندارند و در فضایی دور از واقعیت به تحلیل ماوقع میپردازند. در چنین شرایطی، سانسور و نگرانی رسانه از نزدیکشدن به واقعیت نیز بر عمق این مسئله افزوده است.
روایت رسمی دود شده
مریم شبانی، روزنامهنگار
مسئله چندان پیچیده نیست. به نظرم، وقتی خودِ رئیسجمهور با پوزخند در برنامهای رسمی میگوید من خبر نداشتم، وقتی وزیرش از سر نمیدانم چه فکر و نظری، شماره تلفن شخصی خود را برای مردم منتشر میکند تا نظراتشان را بشنود، وقتی دادستان میگوید کسی از آمار کشتهها خبر ندارد، وقتی سخنگوی دولت از رنگینشدن خیابانها میگوید و...، یعنی قبل از اینکه ما بخواهیم تشکیک وارد کنیم، روایت رسمی باطل شده. در چنین وضعیتی جایی برای اثرگذاری روایت رسمی باقی نمیماند.
دستهای بسته خبرنگاران
سینا قنبرپور،دبیر گروه اجتماعی روزنامه اعتماد
به نظر میرسد ظهور و بروز شبکههای اجتماعی و تولد پدیدهای به نام «شهروند-خبرنگار» در عین حال که به گردش بیشتر اطلاعات به ویژه خبرها و رویدادها کمک کرده، آسیبهایی به سیستم اطلاعرسانی هم وارد کرده است. قطعا منظور از روایت رسمی و روایت غیررسمی را هم باید ابتدا مشخص کنیم و بعد به بحث قبلی بیفزاییم. با این فرض که روایت رسمی حاصل طی فرایند روزنامهنگارانه و خبرنگارانه است، این موضوع را ادامه میدهم. متأسفانه پیشرفت تکنولوژی و قابلدسترسشدن دوربین و اینترنت برای همگان مرزی را از بین برده که آن مرز تعیینکننده بود. خبرنگاران و اصحاب رسانه به عنوان کسانی که اطلاعات را جستوجو، منتشر یا بازنشر میکردند، در فرایندی این کار را انجام میدادند که از جمله مهمترین عوامل مؤثر در آن فرایند «راستیآزمایی» و بررسی منبع بود. از سوی دیگر برای انعکاس یک رویداد فقط به یک زاویه دید به ماجرا اکتفا نمیکردند و از افراد مختلف که از زوایای مختلفی به آن رویداد واقف یا با آن درگیر بودند، پرسوجو میکردند. حال اینکه فرصتها به هر دلیل از خبرنگاران گرفته شده یا خود آنها کمکاری میکنند؛ این جای بحث دارد. اما موضوع این است که در انتشار اطلاعات و انعکاس رویدادها مردم یا به اصطلاح «شهروند-خبرنگار»ها خیلی از فنون و اصول رشته ارتباطات را به کار نمیگیرند و از همه مهمتر تابع هیجانات و احساسات بسیاری از اقداماتشان را سامان میدهند. آنچه در هفته آخر آبان و در پی افزایش قیمت بنزین رخ داد، بستن دستهای خبرنگاران واقعی و محدودکردن رسانهها بود که در نتیجه هرکسی غیر از آنها بود، میتوانست هرچه میخواهد را بدون محاسبه و ارزیابی تولید و منتشر کند. پس واقعیت این است که روایتهای رسمی کار را به روایتهای غیررسمی باختند. رسانههایی که برپایه همین روایتهای غیررسمی پیش رفتند، نظیر تلویزیونهای فارسیزبان خارجی یا خبرگزاریهای خارجی نمود بارز پیشیگرفتن روایتهای غیررسمی بودند چون آنها هم خبرنگار مستقر در محل نداشتند.
از دور خارجکردن روایت مرجع
آرش برهمند، روزنامهنگار حوزه فناوری اطلاعات
گذر از فلیترشکنها برای کاربر ایرانی شروع ورود به فضای سایهروشن رسانهای است. مرزی که چنان توسط نهادهای نظارتی هر روز تنگتر شده که دیگر حتی برای قانونمدارترین شهروند/ کاربر هم گذرنکردن از آن اجتنابناپذیر است. توییتر، اینستاگرام و بقایای تلگرام با داشتن معدود کانالهای رسمی و نیمهرسمی دستکم در مسیر این بلوغ بودند تا بتوانند روایت مرجعی را شکل دهند ولی خاموشکردن چراغ اینترنت حتی همین کانالهای نیمهبالغ را هم از دور خارج کرد تا امروز با سوسوزدن دوباره این چراغ رسانههای واقعی دیگر هیچ مرجعیتی نداشته باشند.
جنگ حمایتهای پایدار
محمد منصوریبروجنی، روزنامهنگار
صاحبان روایت محتاج «حمایت پایدار» مستمعانشان هستند. ممکن است در مواردی مستمع آنها در درستی روایت تردید کند و این عجیب نیست، اما مستمع باید در کل و ازجمله صاحب روایت را معتبر بداند. قدرتمندی، محصول حمایت همهجانبه شهروندان است. عجیب نیست اگر روایت رسمی، پرحامیترین روایت باشد، عجیب آن است که کمیت حمایت از روایت رسمی لنگ بزند. جلب حمایت پایدار، مثل گردآوردن سرمایه با حقوق کارمندی است: به تدریج و با استمرار حاصل میشود. شهروندان در برابر رخدادهای کوچک و بیاهمیت تصمیم میگیرند که روایت درست آن چیست و سکه اعتبار را به قلک صاحب درستترین روایت میاندازند، آنگاه در برابر رخدادهای بزرگ که داوریکردن بین روایتها گیجکننده و دشوار میشود، از تاریخ کمک میگیرند و به سراغ قلکهای اعتبارشان میروند. کدام رسانه در اکثر مسائل کوچک و بیاهمیت درستترین و دقیقترین راویت را داشت؟ اینجا هم آن رسانه درست میگوید. صاحب روایتی که حمایت پایدار را از دست داده و در مسائل مرزی دست بالا را ندارد، باید این را در گذشته خودش جستوجو کند .
خساست منابع رسمی
صادق نیکو، سردبیر سایت تبیان
روایت رسمی اعتراضات بنزینی در تقابل با روایت غیررسمی شکست خورد. به دلیل اینکه روایت مردمی وجود نداشت تا بین روایت رسمی و غیررسمی قضاوت کند. در اوج بحران به واسطه اختلال اینترنت روایت مردمی نداشتیم. فقط رسانههای رسمی و رسانههای خارجنشین امکان تولید و انتشار محتوا را داشتند. دومین علت عدم توفیق رسانههای رسمی در اقناع افکار عمومی خساست منابع رسمی در ارائه اطلاعات و توضیحات است. مصاحبههای مسئولان از دستهای پشت پرده زمانی میتواند اثرگذار باشد که مستند باشد وگرنه توصیف مسئولان به تنهایی کارکرد چندانی ندارد.
نه «بیستوسی» نه «بیبیسی»
مجتبی حسینی، سردبیر اعتمادآنلاین
بازی قدرت و مسابقه طنابکشی بین پوزیسیون و اپوزیسیون جدیتر از همیشه در حال برگزاری است. طرفهای درگیر این بازی با تمام توان در میدان سیاست قصد پیروزی دارند. تبعات این جدال تمامعیار در هر اتفاق ریز و درشتی که برای ایرانیان رخ میدهد به راحتی قابل مشاهده است. ماجرای تلخ و پررنج اعتراضات اخیر شاهد مثال همین ادعاست. بوقهای تبلیغاتی از 20:30 تا بیبیسی و از کیهان تهران تا کیهان لندن برای بالابردن شانس پیروزی، روایات متضادی را درباره تعداد جانباختگان و بازداشتشدگان به سمت افکار عمومی شلیک کردند. هرچند قطع اینترنت یا کورکردن شبکههای اجتماعی بهعنوان مرجع مردم برای دسترسی به اخبار این شانس را به رسانههای آنور آبی داد تا جای خالی رسانههای وطنی را پر کنند. رسانههای اپوزیسیون هم با عملکرد خود نشان دادند که به مثابه شبکههای اطلاعاتی فقط میتوانند به جان و ذهن مردم نگران از وقایع بیفتند و ترس آنان از آینده را بیشتر کنند. جدای از برندگان و بازندگان بازی روایات، آنچه رنج وقایع اخیر را بیشتر میکند این است که اذهان ملت ایران در عملیات روانی و بازی شبکههای پوزیسیون و اپوزیسیون در حال قیچیشدن است. در این شرایط جای خالی رسانهای که تریبون مردم باشد بیش از همیشه احساس میشود. بهواقع هر جریانی که سعی در پنهانکاری یا فریبکاری داشته باشد و گمان کند با این روش میتواند برنده نهایی بازی باشد سخت در اشتباه است.
تکل از پشت روی پای رسانهها
رضا جمیلی ،سردبیر هفتهنامه آتیهنو
تاکتیک رسانهای اعلام خبر افزایش قیمت بنزین، تاکتیک غافلگیری مخاطب بود. به نظر میرسد فرد یا افرادی که بهعنوان مشاور، کارشناس یا تصمیمگیرنده در کنار نهادی که مجری گرانکردن بنزین بود حضور داشتند، به این نتیجه رسیده بودند که بهتر است خبر بد را یکباره اعلام کرد. قرار بود خبر یکباره داده شود تا پذیرش آن از منظر قطعیبودنش، راحتتر و بیدردسرتر انجام شود. اما هدف هرچه بود، این تاکتیک شکست خورد، چراکه رسانههای غیررسمی و شبکههای اجتماعی ابتکارعمل اطلاعرسانی درباره ابعاد ماجرای قیمت بنزین و مهمتر از آن، وقایع و حواشی بعد از آن را که در شهرهای مختلف رخ داد به دست گرفتند. تقابلی شکل گرفت که یک سوی آن دولت و دیگر تصمیمگیرندگان تغییر نرخ بنزین بودند با انبوهی رسانه رسمی که هم توسط تصمیمگیرندگان دولتی غافلگیر شده بودند و هم توسط معترضان! هم مهمترین ابزار و مزیت آنها؛ یعنی جلوبودن از مخاطب با بخشنامه و دستورالعملهای شفاهی از آنها گرفته شده بود. در سوی دیگر هم کارشناسان طیفهای مخالف دولت و معترضان خیابانی در حال خبرسازی و خبررسانی بودند. در ماجرای بنزین، بیش از دولت، این رسانهها بودند که عملا آچمز شدند. روایتها و خردهروایتها و شایعات و خبرها بلافاصله از جبهه مخالفان دولت و معترضان تولید و توزیع شد، اما رسانههای رسمی با تأخیری دوروزه وارد میدان شدند و با قدرت مانور محدود و کنترلشده تلاش کردند از مزایای طرح دولت دفاع کنند. در این میان تکلیف صداوسیما هم روشن بود. از رسانهای که بیش از اقناع معترضان، آچمزشدن دولت برایش سوژه خبری بود، نمیشد انتظار خاصی داشت. خلاصه اینکه در ماجرای بنزین، بزرگترین ضربه به رسانههایی وارد شد که با اینکه در جریان اتفاقی که قرار بود رخ دهد بودند، اما با یک تاکتیک اشتباه، به گوشه رینگ افتادند و زود موج خبری را به رسانهها و کانالهای اجتماعی باختند.
تغییرات اکوسیستم رسانهای
عباس رضاییثمرین، روزنامهنگار
تغییرات جدید اکوسیستم رسانهای، همهجای دنیا در نبرد بین روایتهای رسمی و غیررسمی، موازنه را به نفع روایتهای غیررسمی بههم زده است. در ایران اما فراتر از این جریان جهانی، یک روند هم برای اعتبارزدایی از رسانهها جریان دارد که از مدتها پیش آغاز شده و مهجوریت روایتهای رسمی را بیشتر کرده است. بخشی از این اعتبارزدایی بیتردید در سیاستهای حاکمیتی ریشه دارد، بخش دیگری هم حتما به درون رسانهها برمیگردد که هر دو مورد باید در مجال موسعتری بازخوانی شود. اجمالا ولی ایجاد محدودیت و تضعیف رسانهها، تقویت خواسته یا ناخواسته رقبای رسانههای رسمی و برخی اشتباهات استراتژیک در سیاستگذاری رسانهای در کشور عوامل مؤثر در روند اعتبارزدایی، اعتمادزدایی و مرجعیتزدایی از رسانهها هستند؛ بهعنوانمثال ایجاد و تقویت کارکرد رسانهای برای یک نرمافزار پیامرسان موبایلی – که تقریبا در هیچکجای دنیا بهجز ایران سابقه ندارد- جزء نقاط عطف در سیاستگذاری رسانهای در طول 40 سال گذشته به شمار میرود. این اتفاق که بیتردید با برخی حمایتهای رسمی رقم خورد، در کنار مواهب غیرقابلانکاری که در حوزه گردش آزاد اطلاعات داشت، پیامدهای ناخواستهای هم در حوزه حکمرانی و مدیریت ارتباطات در سطح کشور به وجود آورد که برای اولینبار در دیماه 96 رخ داد و در حوادث اخیر نیز به چشم آمد. اصالتیافتن روایتهای غیررسمی، میدانیافتن شبهرسانهها و زمینهسازی برای جولان فیکنیوزها از جمله این پیامدهاست. بیتردید اگر روند اعتبارزدایی از رسانههای رسمی در کشور کلید نخورده بود یا با سیاستگذاریهای معیوب، مرجعیت این رسانهها خدشهدار نشده بود، امروز روایتهای رسمی در مواجهه با روایتهای غیررسمی اینقدر مهجور نبودند.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما