به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان دهاقان، در کوچه پس کوچههای یکی از روستاهای دهاقان در یکی از خانههایی که رنگ و بوی زندگی ساده روستایی دارد، پدری پس از بازگشت از آبیاری زمینهایی که هنوز سیراب نشدهاند دلش را به صدای گرم دختر و پسرش میسپارد؛ فرزندانی که معلولیت را مغلوب کردهاند و با قدرت کلام خدا واژه محدودیت را از دایره زندگیشان حذف کردهاند.
سمیه و بهنام مویر دو جوان روشندلی هستند که در این خانه زندگی میکنند و فاصله سنی آنها از یکدیگر ۱۰ سال است؛ آنها در کنار مادر خود که زنی خانه دار است هر روز کارهای روزمره را انجام میدهند و در ساعتهایی نیز حفظ آیات قرآن را تمرین میکنند.
این خواهر و برادر که ۲۷ و ۱۷ ساله هستند نابینایی خود را یک ضعف نمیدانند و با تکیه بر حواس دیگر خود زندگی را روشن میبینند؛ سمیه که به گفته خود هیچگاه روشنایی را ندیده است به خبرنگار ایمنا میگوید: "من از کودکی نابینا متولد شدم وحتی یک کلاس سواد هم ندارم هرگاه خواهرم قرآن میخواند من گوش میدادم و نوارهای قرآنی را از او میگرفتم و کم کم آیات قرآن را حفظ میکردم."
این بانو که اکنون حافظ قرآن است، ادامه میدهد: "چهار سال پیش با شرکت در کلاسهای قرآنی و کمکهای استادم خانم دانایی از تهران توانستم ۹ جزء از قرآن را حفظ کنم و اکنون حافظ کل قرآن هستم."
بهنام که از سمیه کوچکتر است الگوی خود را خواهرش میداند و در خصوص انگیزه خود برای حفظ قرآن میگوید: "از بچگی نقش قرآن در زندگیام پررنگ بود و از هر چیزی که ناراحت و یا دلتنگ و دلگیر هستم تلاوت آیات قرآن آرامم میکند. در واقع خواهرم مشوق من در حفظ قرآن بود و با اینکه در مرحله نخست پنج جزء قرآن را حفظ کردم اما اکنون بیشترذقرآن را از حفظ میخوانم."
حفظ قرآن گویی برای این خواهر و برادر انگیزهای شده است تا حرکت کنند و از پا نایستند و به کارهای دیگری نیز روی آورند سمیه از انجام کارهای مورد علاقهاش میگوید: "خیاطی وگلدوزی میکنم و بالشت درست میکنم، قالی یلمه هم میبافم مادرم تعدادی رنگ را در سمت راست و تعدادی را درسمت چپ من میگذارد وبا کمک مادر این کار را انجام میدهم."
بهنام نیز در انجام کارها از سمیه عقب نمانده است چرا که خواهر را در همه جا الگوی خود قرار داده است او نیز در ادامه میگوید: "به کارهای مخابراتی علاقه زیاد دارم، اما در خانه رایانه کار میکنم و به دوستانم هم در این زمینه کمک میکنم به کلاسهای تعمیر موبایل هم رفتهام و سررشتهای هم در این زمینه دارم."
سمیه از برخورد اطرافیانش تعریف میکند و گویی زندگی را آنچنان سخت نمیگیرد: "من در کلاس خیاطی روستا شرکت میکنم، در مرحله اول اطرافیانم ارتباط خوبی با من که نابینا بودم نداشتند، اما الان با همه خوب کارمیکنم و دوستشان دارم."
بهنام از این که حفظ کردن قرآن سخت نیست و تنها باید انگیزه داشته باشید میگوید و حس خود را از اینکه در این روستا و در کنار مردم یک حافظ قرآن است بیان میکند: "قمیشلو روستایی است که درآن متولد شدم، من مردم را شناختم و آنها هم مرا شناختند، قرآن کتاب آسمانی است و معجزه های فراوان دارد و یکی از همین معجزهها حافظ قرآن بودن من است."
نظر شما