به گزارش خبرنگار ایمنا، رسول منتجب نیا متولد تیرماه سال ۱۳۲۷ در شیراز است. او که با تاسیس حزب جمهوریت نامش بار دیگر بر سر زبان ها افتاد در کارنامه خود سه دوره نمایندگی مجلس و مشاور رییس جمهور در دولت اصلاحات را دارد. او از اعضای سابق شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز نیز بود، اما در سال ۱۳۸۴ از این مجمع جدا شد.
منتجب نیا به وجود احزاب زنده و پویا معتقد است و نقش آنها را برای حضور مردم در انتخابات موثر می داند. او از منتقدین جدی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان است و این شورا را نماد تحکم در اصلاحات می داند و معتقد است که بعد از تاسیس شورای عالی سیاستگذاری روند تصمیم گیری ها غیر دموکراتیک و غیر حزبی شده است و اشخاص حقیقی به احزاب ارجحیت یافته اند؛ برای تحلیل و بررسی بیشتر چگونگی حضور اصلاح طلبان در انتخابات و موفقیت آنها و نقش جوانان و به ویژه دانشجویان گفت و گویی با وی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید:
آیا شما به اصلاح و ایجاد تحولی ساختاری در جریان اصلاحات اعتقاد دارید؟
امیدواریم بار دیگر دیدگاهی خاص و روش هایی که مغایر با اصلاح طلبی هستند در اصلاح طلبان حاکمیت پیدا نکند. بهترین راه و تنهاترین راه موفقیت اصلاح طلبان بازگشت به تحزب است. به این معنی که احزاب قدرتمند اصلاح طلب دور هم جمع بشوند و در مورد مسائل مختلف از جمله انتخابات مجلس و کاندیداها برنامه ریزی کنند و مصوبه داشته باشند و در زمان انتخابات با یکدیگر ائتلاف کنند. این همان کاری است که ما بیش از ۳۰ سال در کشور انجام می دادیم.
احزاب به طور جداگانه برنامه ریزی های خود را انجام میدادند، کاندیداهای خود را در سراسر کشور مشخص میکردند و در آخر کنار هم جمع میشدند و ائتلاف میکردند و به یک جمع بندی واحد میرسیدند. اینگونه هم وحدت و انسجام حفظ میشد، هم عدالت و انصاف رعایت میشد و هم تمامی بارها بر روی دوش احزاب میافتاد. اینگونه احزاب تصنیف و تحکیم میشدند. کاری کاملا دموکراتیک و عقلانی که دارای اشتباهاتی هم بود، اما اینگونه نبود که کاملا با شعار دموکراسی و جامعه مدنی مغایرت داشته باشد.
وضعیت اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو را چگونه ارزیابی می کنید؟
نظر کلی من این است که ما باید در انتخابات شرکت کنیم. برخی دیدگاهها مانند شرکت مشروط در انتخابات و یا تحریم آن کار غلطی است. این تفکر نیز که بگوییم هر حزب لیست جداگانه خود را داشته باشد و ائتلافی صورت نگیرد حرف نادرستی است. بهترین راه ائتلاف است اما ائتلاف واقعی؛ شورای سیاست گذاری نه تنها ائتلاف نیست بلکه تحکم است و به معنای کنار زدن حزب و دموکراسی و جاگزین کردن ساختار دیگری است که ارتباطی به اصلاحات ندارد.
احزاب برای اینکه در تاریخ بمانند و بدرخشند باید از هویت حزبی خود دفاع و تلاش کنند حق مسلم خودشان که تعیین سرنوشت به عنوان یک حزب است را از دست ندهند. من به شخصه شاهد قربانی و نادیده گرفته شدن بسیاری از احزاب بودم. بعد از تاسیس شورای عالی سیاست گذاری، شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب به یک شورای بی خاصیت و مطیع تبدیل شده که باید به دستورات شورای عالی نگاه کند. ۲۰ حزب و ۲۰ دبیرکل در کنار هم جمع میشوند اما توانایی تصمیم گیری ندارند، منتظر میمانند ببیند که شورای عالی چه تصمیمیاتی می گیرد، شورای عالی هم میگوید باید ببینیم در پشت صحنه چه تصمیمی برای ما میگیرند. این روندی کاملا غیر دموکراتیک و غیر حزبی است. این تمام پیشنهاد من برای چگونگی شرکت اصلاح طلبان در انتخابات است که معتقدم بهترین پیشنهاد برای حل اختلافات و رسیدن به موفقیت است. مردم هم وقتی احزاب را زنده و در حال انجام وظیفه و پویا و درخشان ببینند علاقه مند شده و حضورشان فعال تر خواهد بود.
آیا در وضعیت فعلی و با این نگرش نسبت به شورای عالی سیاست گذاری، احزاب اصلاح طلب برای ورود به انتخابات اختلافی دارند؟
اختلاف اساسی خیر، اما در درون شورای سیاست گذاری و در بین بسیاری از چهره ها این اختلاف نظر ایجاد شده است که از چه طریق وارد انتخابات شوند؟ از طریق شورای سیاست گذاری، پارلمان اصلاحات، جبهه اصلاحات و یا از طریق احزاب؛ و تمام تقصیرات را هم به گردن آقای عارف انداخته اند و می گویند مقصر اصلی این مشکلات ایشان هستند. این حرف البته از نظر بنده صحیح نیست. ایشان ممکن است درصدی در این اختلافات نقش داشته باشند اما همه تقصیرات به گردن ایشان نیست.
اصل ساختار غلط است و باید تمام کسانی که این ساختار را به وجود آورده اند پاسخگو باشند. آقای عارف مبدع این ساختار نیستند، این ساختار به اقای عارف نیز تحمیل شد. بنده خود شاهد بودم که ایشان پیشنهاد دیگری غیر از این ساختار داشتند، اما ایشان مجری بودند و باید کاری که به گردنشان انداخته شده بود را اجرایی میکردند. مقصر اصلی سازندگان این ساختارند و باید به مردم پاسخگو باشند.
در رابطه با همین موضوع، دکتر محمدرضا تاجیک مصاحبه ای انجام داده اند که در آن می گویند «مشکل اصلی اصلاح طلبان این است که هیچ مانیفستی جز ماندن در قدرت ندارند و در ادامه هم می گویند هیچ کدام از اصلاح طلبان فعلی را نمی شناسند و از نظرشان اصلاح طلبان فعلی،جعلی هستند.» نظر شما در این مورد چیست؟
این بر میگردد به اصل به کارگیری واژه اصلاحات و فراتر از بحث هایی است که باهم انجام دادیم. بحث ما در مورد چگونگی حضور اصلاح طلبان در انتخابات بود، اما این سوالی که شما پرسیدید بحثی فراتر است. قبل از دوم خرداد ۷۶ گروه هایی وجود داشتند به نام گروه های خط امام که هرکدام برای خود حزبی یا تشکیلاتی داشتند و دور یکدیگر جمع می شدند و باهم ائتلاف می کردند. بنده نیز جز افرادی بودم که حضور فعال و موثری در این فعالیت ها داشتم. از دوم خرداد به بعد اسم این تشکیلات به نام جریان اصلاحات تغییر کرد. از این تاریخ به بعد فضا بسیار گسترش پیدا کرد. به این معنی که افرادی که حتی یک روز هم سابقه حضور در جریان خط امام نداشتند وارد دایره اصلاحات شدند. به عبارت دیگر جریان اصلاحات و اصلاح طلبی یک فضا بسیار گسترده شد و گستره ای پیدا کرده بود که مانند زمین و آسمان، همه چیز را در بر گرفته بود. این مجموعه باید دارای مانیفست و تعریف باشد و بیان کند که جریان اصلاحات از دیدگاه این مجموعه رنگارنگ با نظرات مختلف به چه معناست؟ ما در همان دولت اصلاحات بارها و بارها فریاد زدیم و از بزرگان درخواست کردیم که عده ای بنشینند و مجموعه ای را برای اصلاحات تشکیل دهند و مشخص شود که ما چه چیزی را اصلاحات می دانیم. متاسفانه گوشی بدهکار نبود و هرکسی هم از دیدگاه خود اصلاحات را برای دیگران تعریف می کرد. ما خسارت ها و تاوان های بسیاری را به خاطر همین نقطه نظرهای آقایان متحمل شدیم، همگی هم معتقد بودند که اصلاح طلب واقعی هستند. این مانیفست از همان ابتدا به وجود نیامد. هر روزی که هم جلوتر میرفتیم دامنه این اختلافات گسترده تر می شد و هیچ کس هم حاضر نمی شد متولی این قضیه باشد. این کار را یک فرد به تنهایی نمی توانست انجام دهد.
در واقع ماهیت اصلاح طلبی آن است که با فرد گرایی و شخصیت محوری به شدت مخالف است. باید یک مجموعه کارشناس بیایند و مانیفست و مرامنامه را تهیه کنند و در سراسر کشور به رای اصلاح طلبان بگذارند. آن زمان مشخص خواهد شد این جریان اصلاحات یک جریان سیاسی گسترده و قدرتمند با این مانیفست و مرامنامه و این اهداف است. این کار انجام نشد و من فکر می کنم برخی هم تعمدی از این کار دوری می کردند تا بتوانند خودشان را به عنوان الگوی اصلاح طلبی معرفی کنند و هرکسی که مخالفشان صحبت کرد را از جریان بیرون کنند. بنابراین بنده نیز معتقدم این جریان اگر می خواهد سالم بماند و در تاریخ موفق باشد باید اهداف و مانیفست خود را برای مردم باز تعریف کند تا افراد خودشان را با آن منطبق کنند. اینگونه هرکس که با این مانیفست منطبق شد اصلاح طلب است و هرکس که نبود توسط مردم از جریان اصلاحات خارج می شود.
برخی از منتقدان اصلاحات عقیده دارند که با توجه به شعار «چرخش قدرت میان نخبگان اصلاح طلبان» که همیشه از شعارهای اصلی آن ها بوده است، چرا در بدنه اصلاحات این چرخش مکررا در بین مو سفیدان این جبهه است و نه جوانان و نخبگان؟
یکی از خواص اصلاح طلبی جوان گرایی و چرخش قدرت بین نخبگان است. ملاک باید شایستگی باشد و نه ریش سفیدی و شیخوخیت. یکی از ویژگی های اصلاح طلبی این است که رهبر و الگوی مشخصی ندارد. بنابراین کسی نمیتواند بگوید که من الگو و تجسم اصلاح طلبی هستم. باید روی شایستگی ها تکیه کرد و تمامی صاحب نظران هم به این نتیجه رسیدهاند که کشور ما نیاز به رویکرد جوانگرایی دارد و باید میدان را به جوانان داد و در این راه افراد مسن و میانسال آنها را کمک کنند و تجربیات خود را در اختیار آن ها بگذارند.
اینکه با تجربه های اصلاحات بگویند به این دلیل که من شیخوخیت دارم جوانان باید از من تبعیت کنند حرف درستی نیست. جوانگرایی به معنی شعار دادن نیست، به معنی عمل به جوانگرایی است. بیایید در عمل به جوانان میدان بدهیم و دیدگاه های آن ها را در جریانات کشور موثر قرار دهیم. انجام این کار محقق کردن بخش اعظمی از اصلاح طلبی است. باید سد مدیریت مطلق ریش سفید ها شکسته شود و همگی در کنار جوانان قرار بگیرند.
حتما باید به مسئله جوانگرایی، میدان دادن به بانوان و بسیاری از شعارهای مغفول مانده مانند توجه به اقشار کم درآمد، مستضعفان، پابرهنگان و یا شعاراجرای عدالت و مبارزه با فساد توجه ویژه ای شود. نباید در اصلاح طلبی خبری از فساد و رانت و اختلاس باشد. فساد ضد اصلاحات است. مگر میشود در جریان اصلاحات کسی شعار اصلاح طلبی بدهد اما از رانت استفاده کند و یا خود یا اعضا خانواده او دچار فسادهای اداری و مالی شوند؟ این شعارها باید زنده بمانند تا جریان اصلاحات هم همچنان زنده و پوینده و ماندگار باشد.
با توجه به نامه ای که صد فعال دانشجویی سال گذشته با عنوان «اصلاح در اصلاحات» برای تحول در اصلاحات به رهبر اصلاحات نوشتند، نقش این جوانان و دانشجویان را در تحولاتی که در اول مصاحبه به آنان اشاره کردید چه میدانید؟
این کار دانشجویان بسیار بجا، شایسته و قابل تقدیر بود. من همان زمان هم اعتماد به نفس این جوانان را مورد تحسین و تقدیر قرار دادم. تا کی جوانان باید در دانشگاه و غیر دانشگاه منتظر باشند تا من و امثال من به آن ها بگوییم چگونه عمل کنند؟ آنها باید حرف بزنند، اظهار نظر کنند و هر انتقاد و اشکالی هم که دارند وارد است. به عنوان یک اصلاح طلب در هر کجا که باشند اجازه نظر دادن دارند و نظرشان هم باید مورد توجه قرار گیرد. من نمیدانم نامه آنها چقدر مورد توجه برخی بزرگان اصلاح طلب قرار گرفت، به هرحال بزرگان اصلاح طلب دو سه نفر نیستند و هیچ کدامشان هم بر دیگری ترجیح ندارند. در اصلاحات فردیت مطرح نیست. افرادی که تجربه بیشتری دارند، هرتعدادی که هستند باید دست به دست هم بدهند و هزینه کنند و خودشان را برای اصلاحات و تحزب فدا کنند؛ نه اینکه دیگران را برای خودشان فدا کنند. هروقت که اسم فرد مطرح شود یعنی دموکراسی کنار رفته و اصلاحات تبدیل به ضدش شده است. ما زمانی میتوانیم شعار اصلاح طلبی بدهیم که به هیچ عنوان اسم فرد مطرح نباشد. اصلاحات باید حاوی منطق و آزادی و دموکراسی و تبادل نظر و تضارب افکار باشد.
شما به عنوان شخصی که با دانشگاه و دانشگاهیان ارتباط زیادی دارید، از رخوت به وجود آمده در بدنه جنبش های دانشجویی مطلع هستید. دلیل این رخوت چیست و چه می شود که جنبش دانشجویی با آن شور و نشاط دهه ۷۰ و ۸۰ به این مرحله از نا امیدی می رسد و تعداد زیادی از بدنه جنبش دانشجویی به سمت رادیکالیسم جهت گیری می کنند؟
متاسفانه آقای روحانی به وعدههای خود در قبال دانشجویان و دانشگاه و جوانان جامه عمل نپوشید. من وقتی آیینه نامه انضباطی دانشجویان که به امضا دو وزیر رسیده را خواندم دیدم که قابل نقد است و برخی معتقدند که همین آئین نامه مجوز ستاره دار شدن مجدد دانشجویان و زمینه اخراج بسیاری از اساتید را فراهم میکند. این نوع برخوردها موجب دلسردی میشود. وقتی که رئیس جمهور میگوید فضای دانشگاه باید آزاد باشد و نمی گذارم دانشگاه پادگان شود اما می بینیم روز به روز وضع دانشگاه ها بدتر میشود و طبیعتا اینها دچار دلسردی خواهند شد. تنها راه این است که نظام، سعه صدر داشته باشد و از دانشجو نترسد؛ دانشجو را صدای ملت و عقل و زبان و چشم و گوش ملت بداند.
باید به این جوان خالص و پاکی که پاره تن ملت است در دانشگاه میدان داده شود و از او وحشت نداشته باشند. این پدیده علل و عواملی دارد و راه آن این است که برخورد دولت و نهادهایی که در دانشگاه هستند با دانشجو عوض شود و دانشگاه را با پادگان اشتباه نگیرند. نباید دانشگاه را به فضایی تبدیل کنیم که عده ای آزاد باشند و هرچه میخواهند بگویند اما یک دانشجو یا استاد اگر حرف تازه ای داشته باشد ولو که در چهارچوب قانون هم باشد به شدت مورد تعقیب بگیرد و خودسانسوری بر او حاکم شود. این برخوردها باعث میشود که دانشگاه های ما از نظر علمی، فکری و سیاسی عقبگرد داشته باشند و دانشجویانی که باید موتور حرکت جامعه باشند خودشان دچار رخوت و نا امیدی شوند؛ مقصر هم کسانی هستند که این فضا را به وجود آورده اند.
از نظر شما راه حل برون رفت از این وضعیت چیست؟
مسئولان کشور و دولت باید در رفتار خود با دانشگاه تجدید نظر کنند. دانشگاه باید فضای باز سیاسی داشته باشد. استاد نباید از ابراز نظر خود بترسد. دانشجو نباید به خاطر سوالاتش ستاره دار یا به کمیته انضباطی احضار شود. اگر مسئولان ما اینگونه عمل کنند دانشگاه ما در هر زمینه ای پیشرو خواهد بود.
با توجه به شرایط کنونی نگاه شما نسبت به انتخابات پیش رو چگونه است؟
من معتقدم که باید مردم را آگاه و امیدوار کرد تا وارد صحنه شوند. مردم به این نگاه میکنند که نظام با آنها چگونه برخورد میکند. یا قصد دارند مشکلات و سختی های به وجود آمده را حل کنند یا نه؟ اگر مسئولان برخورد شجاعانهای کنند و مشکلات مردم که برخی به معیشت آنها بر میگردد را حل کنند و در مورد ما بقی آن ها که حل نشدنی است صادقانه با آن ها صحبت کنند، فضای سیاسی که ربطی به تحریم ندارد را هم باز کنند، هر روز حاشیه سازی نکنند مردم حضور پررنگی در انتخابات خواهند داشت. کلید کارها به دست دولت، قوه قضائیه، مجلس، شورای نگهبان و به دست کلیت نظام است و اگر آنها این کلید را بچرخانند و بخواهند، مردم قطعا به پای صندوق ها خواهند آمد و انشالله انتخابات پرشوری را برگزار خواهیم کرد؛ وگرنه خدایی ناکرده وضعیت دیگری به وجود خواهد آمد.
گفت و گو از: کیوان محمدی- خبرنگار سیاسی ایمنا
نظر شما