به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان بویینمیاندشت، بهاران به آخر رسیده و اندکاندک گرمای تموز میهمان دیار هزارانچشمه میشود. آغاز فصل برداشت گندم برای مردم این سرزمین یادآور رسمی است برجای مانده از دوران کهن؛ که بسیاری از ممالک زن را بهایی نمیداده و آن را طفیلی مردان میدانستند، اما مردمانی بلندهمت آن رسمی بنیان نهادند که تا به امروز باقیست و هر شنونده را به تحسین واداشته است.
در افوس یک روز به نام زنان ثبت شده است؛ در این روز بر اساس آیینی برجا مانده از عهد شاهعباس اول صفوی مردان را از شهر بیرون میکنند و زنان با تکیه بر خیمه و خرگاه شاهی، حکم میرانند و پادشاهی میکنند. آیینی که این روزها در خطر فراموشی قرار گرفته، تداعیگر شادی و سرور برای زنان افوسی است تا روزی را بیحضور مردان یکهتازی کنند.
حکومت در شهر گرجیها
"رضا رفعتی" یکی از اهالی این شهر میگوید: "افوس نام شهری گرجینشین از توابع شهرستان بویینمیاندشت است. از جمله مراسم و اعیادی که مردم افوس بر پا میکنند برگزاری جشن محصول یا جشن حکومت زنان مصادف با برداشت محصول است، معمولاْ ۸۰ روز بعد از فروردین در یکی از روزهای اواخر بهار، انجمنی از ریش سفیدان و بزرگترها و تنی چند از زنان گیس سفید و مُسن که سرد و گرم روزگار را چشیده باشند برای برگزاری این جشن تشکیل میشود."
وظیفه اصلی این انجمن تعیین روز قطعی برگزاری جشن است، انجمن، کمیتهای را برای فراهم آوردن مقدمات جشن انتخاب میکند، افراد در این کمیته وظیفهای مخصوص دارند، مهمترین وظیفه این هیئت انتخاب حاکم است که پس از مشورت و گفتوگوی زیاد از بین زنان ده انتخاب میشود، این حاکم باید خصوصیاتی از جمله حسن خلق و نیکوکاری داشته و رشید و بلندقامت و دارای جذبه و شهامت داشته باشد.
رفعتی ادامه میدهد: "آنچه در انتخاب حاکم دخالت زیاد دارد آن است که بین زنان محبوب باشد و بیان خوبی در امر و نهی داشته و در فرمانش ثابت قدم باشد، کسی که به عنوان حاکم زنان انتخاب میشود برای خانواده و همسرش افتخار بزرگی است، حاکم شدن آرزو همه زنان ده است و بعد از مشخص شدن حاکم، او رجال دولت و اعیان مملکت را انتخاب میکند و جایگاهشان در بارگاه معین و قراولانی نیز برای بارگاه و دروازهها انتخاب میشود."
رسمی برآمده از دل تاریخ
"مریم" از زنان ده افوس که سالها با خانواده خود در این مراسم گرم و صمیمی شرکت میکند، میگوید: "وقتی روز جشن مشخص میشود شور و شوق عجیبی در مردم به وجود میآید و همه از صمیم قلب آماده برگزاری جشن میشوند و از بستگانشان در دهات مجاور و شهرها دعوت میکنند تا در روز جشن به افوس بیایند، در این جشن زنان وظایفی خاص و مردان مراسمی مخصوص به خود دارند که باید دور و جدا از هم این مراسم را در روز جشن انجام دهند."
هرچه به روز جشن نزدیکتر، اشتیاق مردم و تلاش آنها در تدارک جشن بیشتر میشود، در این جشن همه شرکت میکنند و هر کمکی که بتوانند انجام میدهند، میدان بزرگ ده چراغانی و دیوار و کف میدان با قالی فروش میشود، کرسیها و تخت و بارگاه درست میکنند و روی تخت به زیباترین شکل تزیین میشود.
وی ادامه میدهد: "در روز جشن نباید هیچ مردی در ده باشد به طوری که عصر روز قبل از جشن عدهای از مردان وسائل خواب و خوراک خود را برمیدارند و راهی سرچشمه میشوند، بقیه مردان و پسران باید صبح روز جشن از ده بیرون بروند و هیچ مردی حق ندارد که روز جشن در ده بماند، در این روز اداره ده به دست زنان میافتد و آنان حاکم مطلقاند."
با آغاز جشن، ده قرق است و هیچ مرد یا پسری حق ورود ندارد و اگر کسی ندانسته وارد شود قراولان او را به حضور حاکم میآورند و حاکم یا یکی از وزرا با او حرف میزنند و علت آمدنش را میپرسند که البته بسته به نوع جوابی که مرد تازه وارد میدهد او را میبخشند یا تنبیه میکنند.
آغاز حکومت
مریم از صبح روز جشن میگوید: "در صبح روز جشن زنان، بهترین لباس خود را میپوشند و دسته رامشگران زن در گوشهای از بارگاه مینوازند، اهالی و درباریان به دستور حاکم با چای و شربت پذیرایی میشوند، همه زنان ده به هر ترتیب که بتوانند خود را به میدان میرسانند و اگر در میدان جایی پیدا نکردند به بام خانههای کنار میدان میروند، همه زنان خوشحال و شاد به جلال و جبروت حاکم یکروزه غبطه میخورند."
زنان در این روز کف میزنند و شادی میکنند، با صدای بلند شادباش میگویند و کِل میزنند، میدان یکپارچه سرور و نشاط میشود، وقتی رامشگران با اجازه حاکم آهنگ شاد سر میدهند همه دست میزنند و به فرمان حاکم رقص دسته جمعی شروع میشود، زنان مُسِن که رقص چوبی را با استادی میدانند در وسط میدان میآیند، دست در دست یکدیگر حلقه کرده با آهنگ ملایم رقص چوبی آغاز میشود، این رقص بسیار جالب و بی نظیر است.
وی میگوید: "رقص زنان مُسِن که با استادی میرقصند زنان دیگر را به پایکوبی وا میدارد و زنان جوان را مشتاق به پایکوبی میکند و با اجازه حاکم زنان جوانتر در میان زنان مُسن به پایکوبی مشغول میشوند، صحنهای جالب به وجود میآید، وقتی رقص چوبی زنان تمام شد به دستور حاکم دختران پایکوبی می کنند. لباس دختران یک شکل نیست، عدهای لباس گُرجی و تعدادی لباس شَهری به تن دارند، این گوناگونی لباس آن قدر تازه است که زنان دیگر را که ناظر هستند دچار تعجب میکند؛ این رقص چوبی رقصی است شهری و دهاتی."
این مراسم تا بعد از ظهر ادامه دارد و سپس حاکم به زنان دستور میدهد که اهالی و زنان ده برای صرف ناهار به منازل خود بیایند و بعد از آنکه بارگاه خالی شد دستور مرخصی وزراء و درباریان هم صادر میشود و خود با ندیمههای مخصوص و قراولان به منزل میرود و فقط چند نگهبان از بارگاه مراقبت میکنند.
زندگی مردان در سرچشمه
در روز حکومت زنان در سرچشمه مراسم دیگری برپا است، سرچشمه تا ده پنج کیلومتر فاصله و در دل کوهستان قرار دارد در اینجا آب از زمین میجوشد و در جویبارهای افوس جاری میشود.
"یحیی صداقت" از مردان افوسی میگوید: مردان به محض ورود به سرچشمه جایگاه مخصوص خانوادگی خود را که اجدادشان در آن جایگاه چنین روزی را میگذراندند آب و جارو کرده و چادرها که از دوختن چهار چادر شب یا بیشتر به هم درست میشود برپا میکنند، هر چادر معمولاً پنج ستون چوبی دارد که یکی در وسط و بقیه در چهارگوش چادر نصب میشود به طوریکه وقتی چادر کاملاً نصب شد مانند یک چتر زیبا میماند.
وقتی همه چادرها برپا شد چنان منظره زیبایی به وجود میآید که انسان را به یاد زیباترین مناطق سواحل دریا میاندازد.
وی ادامه میدهد:"مردان دهاتی با شلوار گشاد داخل این چادرها و در کنار قوری و سماور تکیه دادهاند، منظره پیران و جوانان و پسر بچهها که به خاطر مراسم از مادرانشان جدا شدهاند، چمباتمه زدن عدهای از بچهها در چادرها، بوی غذا که فضای سرچشمه را در بر گرفته، آن طرفتر صدای جوشش آب از زمین، هیاهوی عدهای از مردم که هنوز بهدنبال جای مناسب برای استقرار چادر میگردند، منظره کوهستان پربرف افوس و استخری که در قسمت شمال سرچشمه از انباشته شدن آب به وجود آمده، همه از مناظری است که هر بینندهای را به تعجب وا میدارد."
غذای مردها در سرچشمه از شب قبل مراسم آماده شده و در سرچشمه گرم میشود، وقتی کسی از نزدیک چادرها عبور میکند صاحب چادر با کمال خلوص و بدون ریا با صدای گیرا او را به صرف غذا و چای و میوه دعوت میکند، بعد از غذا مردان مسنتر از گذشتههای این جشن میگویند.
وی یادآور میشود: "مردان جوان و پسر بچهها به دره کوهستانی سرچشمه میروند و برخی از آنها برای آوردن برف راه ارتفاعات را در پیش میگیرند، در سمت شمال غربی سرچشمه در حدود ۲۰ متر بلندتر از کف سرچشمه آثار حوض سنگ چین شده به چشم میخورد که در سراسر روز جشن، عدهای اطراف آن نشسته و به صحبت مشغول هستند این حوض که آبی سرد و زلال دارد در نظر مردم حوضی مقدس و متبرک بوده است و در طول زمان معجزاتی از آن دیدهاند."
مردم افوس معتقد هستند زمانی که حوض آب داشته همیشه جامی زرین به مانند قایق روی آب گردش میکرده، اما این جام به نظر و دید همگان نمیآمده است و فقط افراد خیلی با ایمان و مؤمن آن را میدیدهاند، این افراد حق نداشتند که جام را لمس کنند و به محض آن که اراده گرفتن جام را داشتند جام ناپدید میشد. این حوض که پرچمهای سبز رنگی بر دیوار آن زدهاند پیش افوسیها فوقالعاده مقدس است، چون مشکلگشای زن و مرد افوسی است و افوسیان بسیار به آن اعتقاد دارند؛ دختران دم بخت با گذراندن عروسکی کوچک در شکافهای سنگی حوض به انتظار شوهر بخت خود را آزمایش میکنند.
پایان حکومت زنان
وقتی گردش جوانان در سرچشمه تمام شد درحدود ساعت سه بعد از ظهر صدای اللهاکبر در کوهستان طنین میافکند این صدای مؤذن است که مردم را به نماز و دعا دعوت میکند، مردان و پسران با شنیدن صدای مؤذن به سمت غرب چشمه که مکانی رفیع و مسطح است میشتابند، نماز ظهر و عصر به امامت امام جماعت برگزار میشود و سپس امام جماعت دست به دعا برداشته و نمازگزاران آمین میگویند.
نماز و دعا ساعت چهار بعد از ظهر به پایان میرسد و مراسم سرچشمه از این ساعت به بعد تمام شده و همه بار و اساس خود را جمع کرده و عازم ده میشوند.
زنان تا دروازه به استقبال مردان میآیند و همراه آنان کوچههای ده را طی میکنند و در پیاده کردن اثاثیه و بار به آنها کمک میکنند، حوالی غروب همه مردان و پسران به خانواده خود ملحق میشوند، زنان از انجام مراسم خود و مردان از رویدادهای سرچشمه برای زنان نقل میکنند و بدین ترتیت حکومت حاکم یک روزه به پایان میرسد.
نظر شما