به گزارش خبرنگار ایمنا، به طور کلی درام از نظر ارسطو تقلید ضابطه مند زندگی است. تقلیدی که در قالب چارچوبی تعریف شده و با عناصری به اندازه و در تعادل کامل، مصادیق زندگی را "بازنمایی" کند.
ارسطو که در زمره فیلسوفان تحلیلی به شما میآید اولین کسی بود که برای نوشتن شعر و متون ادبی قواعدی را تعریف کرد که بر پایه تحلیل هایش از آثار مکتوب ادبی پیش از خودش مانند نمایشنامه اودیپوس سوفکل و اشعار حماسی هومر بود.
تعادل عنصر کلیدی فن شعر ارسطو است. چنانکه در متن این رساله مینویسد: "زیبایی شرطش داشتن اندازه ای معین و همچنین داشتن نظم است. به همین جهت موجود زنده، اگر زیاد از حد کوچک باشد ممکن نیست بتوان آن را زیبا شمرد زیرا چشم فرصت کوتاهی برای دیدن آن دارد و به درکش نائل نمیگردد"
خدمتی که ارسطو در نوشتن و تدوین مقالات این رساله به نسل های بعد از خودش کرده است غیرقابل انکار است اما نباید فراموش کرد پایه اصلی تمام چارچوب هایی که ارسطو برای درام، به طور خاص نمایشنامه،پیاده کرده است مرهون تلاش نویسندگان پیش از خودش است.
با گذشت زمان،درام شکل ساده تری به خود گرفته است و اصل درام در "تعارض" خلاصه میشود. نویسنده باید وضعیتی را خلق کند که تماشاگر متصور شود آنچه بر صحنه و در فیلم میبیند وضعیتی واقعی است و عامل محرکه این وضعیت، تضاد و تعارض است؛ خواه میان افکار و امیال یک شخصیت با خودش باشد، خواه میان دو وضعیت بیرونی؛ مانند تعارض میان مناسبات اجتماعی.
اصطلاح درام می تواند به انواع عملکرد های نمایشی تعلق گیرد مانند فیلم، برنامه های رادیویی و تلویزیونی. بازیگر و تماشاگر دو عنصر جدایی ناپذیر از درام هستند.
تاثیرات وقایع اجتماعی و تاریخی بر نحوه ادامه رشد و شکل گیری درام غیرقابل انکار است. شاید بتوان گفت جنگ به همان میزان بر شکل گیری درام تاثیر گذاشت که ارسطو بر درام کلاسیک موثر بود.
شرایط روایت داستان در فیلم ها، آنقدر دستخوش تغییر شده اند که دیگر حتی اگر فیلمنامه نویس تلاش هم کند تا خودش را در چارچوب قواعد ارسطو بگنجاند، نمیتواند. عصر حاضر از فلسفه گرفته تا مناسبات اجتماعی به اشباع رسیده است و دیگر تولید یک اثر ناب تقریبا ناممکن است.
درام یا به تعبیر بهتر وضعیت نمایشی در فیلم ها نیز همگام با مردم و جامعه رشد کرده و خواهد کرد و مانند یک موجود زنده در دل هر یک از آدم هاست و پا به پای هر شرایطی راه بقا برای خود پیدا میکند.
نظر شما