به گزارش خبرنگار ایمنا، ژان شاردن جواهر ساز، بازرگان و سیّاح فرانسوی در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی در خلال سال های ۱۶۶۵ تا ۱۶۷۷ جمعاً دوبار به ایران عصر صفوی مسافرت کرد و شرح مشاهدات خود را درسال های آخر عمر که در انگلستان بسر می برد درسال ۱۷۱۱ در هشت مجلّد به چاپ رسانید.
خانواده او که از فرقه پروتستان هوگِنو بودند با کلیسای کاتولیک و مقامات رسمی فرانسه مشکل داشتند به همین روی او علاقهای به ماندن در فرانسه نداشت و در ۲۲ سالگی نخستین سفر خود را آغاز کرد که در طول این سفر شش ساله (۱۶۶۴-۱۶۶۵ م) ایران بیش از دیگر کشورها توجه او را به خود جلب کرد.
در سفر دومش (۱۶۷۱ م) خانم بازرگانی به نام لسکو او را همراهی میکرد و در تابستان ۱۶۷۳ م به اصفهان رسیدند و تا سال ۱۶۷۷ م در این شهر اقامت کردند. سپس به هندوستان رفته و پس از دو سال آنجا را به مقصد اروپا ترک کردند. این سفر آخرین سفر او به ایران بود. او لقب «تاجرشاه» را از شاه عباس دوم دریافت کرد. سفرنامه شاردن از زمره سفرنامههایی است که نویسنده تمام همت خویش را برای توصیف دقیق جزئیات مشاهده شده به کار بسته و تلاش بسیار کرده تا بتواند خوانندگانش را هر چه بیشتر در تجسم فضاهای مور بحث یاری دهد.
یکی از نقاط قوت سفرنامه شاردن دقت شگفتآور او در توصیف و شرح جزء به جزء شهر اصفهان است. او که مدتها در این شهر اقامت داشته است محلات و ابنیه آن را بسیار خوب میشناسد. هنگامی که فرد توضیحات او پیرامون کوچهها و محلههای اصفهان مطالعه میکند به خوبی میتواند مکانهای توصیفشده را مجسم و تصویرسازی کند.
سیری در سفرنامه شاردن
سفرنامه شاردن از زمره سفرنامههایی است که نویسنده تمام همت خویش را برای توصیف دقیق جزئیات مشاهده شده به کار بسته و تلاش بسیار کرده تا بتواند خوانندگان مطالبش را هر چه بیشتر در تجسم فضاهای مورد بحث یاری دهد چنانکه خودش در اینباره نوشته است:
«تمایل شدیدی که به شناختن ایران و به نوشتن سفرنامههای دقیق و صحیح راجع به آن داشتم مرا واداشت تا در این مدت به اندازه امکان و با کمال جدیت به تحصیل زبان فارسی و به شناسایی دقیق آداب و رسوم مردم این کشور بپردازم از این رو مرتباً به دربار و دیوانخانه مراجعه کردم با بزرگان و دانشمندان به گفتوگو پرداختم و خلاصه در کشوری مانند ایران که هم از لحاظ بعد مکانی و هم از نظر عادات و رسوم برای ما دنیای جدیدی است آنچه را ممکن بود حس کنجکاوی ما اروپاییان را برانگیزد به دقت بررسی کردم و برای شناسایی آنچه مربوط به ایران است به قدری دقت کردم و به اندازهای رنج بردم که بدون اغراق میتوانم ادعا نمایم که مثلاً شهر اصفهان را بیش از لندن میشناسم در صورتی که بیش از ۲۶ سال در شهر اخیر به سر بردهام و همچنین زبان فارسی را درست مانند زبان انگلیسی و تقریباً مانند فرانسه صحبت میکنم.» (ص ۲-۳)
نمونهای از نوشتار شاردن پیرامون سرگذشت سیاسی صفویان:
«صفی میرزا ارشد یکی از سه پسران شاه عباس کبیر و ولیعهد او بوده ولی به مناسبت بدگمانی و کینهای که شاه عباس از او پیدا کرد او را کشت. اما زود پشیمان شد و تا دم واپسین این اندوه در دل او جای داشت، بدین لحاظ پسر صفیمیرزا را که صفی نام داشت جانشین خود کرد و این خود همان شاه صفی اول است که به سلطنت رسیده و برای این که دو پسر دیگرش مزاحم نوه او نشوند ایشان را کور کرد.» (ص ۷۹)
شاردن خواننده را با خویش همقدم میکند و گوشه گوشه پایتخت شکوهمند صفوی را به او نشان میدهد و نام محلات را به دقت ذکر میکند. بنابراین ادعایش را در این باره که شهر اصفهان را از لندن که ۲۶ سال در آن سکونت داشته بهتر میشناسد نمیتوان بیاساس دانست. در زیر قسمتی از توصیف محله خواجو را می خوانید:
«محله خواجو از دروازه حسنآباد شروع میگردد. ابتدا به خرابههای قصر شاهحسن که عمارت پابرجایی در آن نیست میرسیم، سپس مدرسه معموری به همین نام است که قبر شاهحسن در آنجاست و نیز مسجد و حمام و بیمارستان درویشان در اینجاست ... و نیز بازاری به همین نام در این محل میباشد.» (ص ۱۳۲)
سفرنامه شاردن (قسمت اصفهان) یکی از نمونههای خوب سفرنامه است که حاوی مطالب سودمند و مفیدی در زمینه تاریخ سیاسی صفویان، آثار و محلات تاریخی شهر اصفهان، فرهنگ مردم اصفهان، بازار، مشاغل و اصناف اصفهان و اقلیتهای ساکن اصفهان است که به گونهای جذاب و مفرح نگاشته شده و ترجمه ساده و روان مترجم مطالعه کتاب را برای همگان لذتبخش می کند.
نظر شما