به گزارش خبرنگار ایمنا، دیرزمانی است که اقتصاد ایران در منجلابی دست و پا می زند که بیشتر شباهتی به یک باتلاق دارد تا آبی صرفا گل آلود. به طوریکه هر چه بیشتر دست و پا می زند، بیشتر فرو می رود و گاهی حتی دستی به شاخ و برگی می آویزد اما نحیف است و شکننده.
تن خسته اقتصاد کشور بیشتر از هر چیزی به ناجی تنومند و قوی نیاز دارد تا بتواند اول از این منجلاب بیرون بیاید تا بعد زخمهای کاریاش را یکی یکی مرهم بریزد و درمان کند و آخر نفسی تازه کرده و بیاساید.
بی شک ناجی اقتصاد ایران، کارشناسان و خبرگان این حوزه هستند که پس از سالها ممارست و پیگیری دیگر به انزوا شتافته اند. شاید مظلومترین کارشناسان کشور ما اقتصاددانانی دلسوز هستند که هر یک دستهای بسیاری ساییدهاند تا دری بگشایند اما در پس کم توجهیها دیگر توان و رمقی برایشان نمانده است.
در این بین اما هنوز هستند کسانی که کوتاه نمی آیند و تلاش می کنند تا بدنه این ناجی تنومند و قوی را خشت به خشت بسازند، بنابراین برای تحلیل برخی مسائل اقتصادی روز کشور و دریافتن راه نجات گفتگویی با عبدالحسین ساسان، کارشناس و پیشکسوت اقتصادی اصفهان داشتیم که در ادامه می خوانیم؛
تورم، رشد نقدینگی، پیشرفت چشمگیر خط فقر اقتصاد کشور را دچار بیماریهای سختی کرده است، به نظر شما ریشه این بیماری ها در چیست و چطور توانستند اقتصاد کشور را در دست بگیرند؟
بی هیچ تردیدی ریشه تورم ایران در فقدان انضباط مالی دولتها است. در چهل سال گذشته دولتها مطلقا انضباط مالی نداشته اند.
عمدتا در دولتهای بعد از انقلاب -شاید اگر ۸ سال را استثنا کنیم- یک نوع عجله برای توسعه و عمران به چشم میخورد بنابراین خیلی بیشتر از ظرفیت اقتصاد پروژههای عمرانی طراحی شد.
در همه شهرهای کوچک و بزرگ متقاضی ساخت فرودگاه بود در حالی که نه جمعیت آن مناطق متناسب با ساخت چنین پروژه ای بود و نه هواپیماهای موجود در کشور به اندازه ای بود که بتوان این تعداد فرودگاه را تامین کرد. هم اکنون نیز شاهدیم که بسیاری فرودگاه ها بی استفاده هستند و یا فقط یک پرواز انجام می دهند که آن نیز توجیه اقتصادی ندارد.
نمونه این دست پروژه ها در کشور بسیار است به طوریکه بر اساس آمار بیش از ۷۰ هزار پروژه ناتمام در کشور وجود دارد و همین مهم پایه و اساس تورم کشور را بنا نهاده است.
وعدههای پوپولیستی مسئولان و کسانی که نیاز به جمعآوری آرای مردم داشتند برای انجام پروژههایی که هیچ یک توجیه اقتصادی نداشت باعث شد که امروزه با این حجم از پروژههای ناتمام، پروژه های بدون توجیه اقتصادی و رشد چشمگیر تورم روبهرو باشیم.
دولت کمک مالی به اموری که در گذشته خود مردم جامعه آن را اداره میکردند، را تقبل کرد و حتی بعدا نیز برایشان ردیف بودجه در نظر گرفت به عنوان مثال در گذشته بسیاری از مسائل فرهنگی توسط خود مردم اداره میشد اما الان همه آنها ردیف بودجه دارد.
چطور میشود برای بیماری هایی که قدمت زیادی دارند و در تن اقتصاد ریشه دواندهاند راه علاج یافت؟ چه کسانی می توانند کارساز باشند؟
بودجهای که برای این اقدامات تعریف می شود، دو منبع و سرچشمه دارد، یا باید از کارخانهها و تولیدکنندگان مالیات گرفت و یا منابع و ذخایر کشور -نفت، مس، طلا، معادن سنگ و ...- را به فروش رساند. بی انضباطی مالی دولتها باعث شده که مجبور شویم از راه دوم استفاده کنیم.
صنایع ما خوب کار نمی کنند و فرهنگ مالیاتی نیز ندارند. اکنون اشتغال و درآمد صنعت کم شده وبخش تولید و خصوصی با میل و علاقه مالیات نمی دهند بنابراین دولت مجبور می شود که کسری بودجه اش را با نقدینگی، انتشار و رشد پایه پولی جبران کند که این یعنی تورم.
به عبارت دیگر دولتها در کشور ما به جای اخذ مالیات از صنایع، مالیات تورمی می گیرند -مالیات منفی به جای مالیات مثبت-.
هیچ راهی برای کنترل قیمت ها وجود ندارد مگر اینکه دولتها انضباط مالی پیدا کنند. یعنی باید تعریف کنند که دولتها چه وظایفی دارند و از آن عدول نکنند ضمن اینکه تحت هیچ شرایطی تسلیم هیچ فشاری نشوند.
به نظر من اولین قدمی که میشود دراین راه برداشت این است که ساز و کاری تعریف شود که هیچ کاندیدایی برای شورای شهر، مجلس و ریاست جمهوری وعدههای غیر واقعی ندهد. مثلا اگر رییس جمهورها در بازدید از استانها یا شهرها بدون محاسبات اقتصادی وعده ندهند و بدون بررسی توجیه اقتصادی هر چیزی که مردم میگویند، آن را قبول نکنند.
به هیچ وجه، به هیچ وجه تا کنترل پایه پولی اتفاق نیفتد و دولتها انضباط اقتصادی پیدا نکنند، تورم کنترل نخواهد شد.
تمام ردیفهای بودجه ای که به دولت ها و مجلس تحمیل شده، باید لغو شود تا کشور آرام و قرار بگیرد.
پیشرفت خط فقر در کشور به حدی جدی شده که آمارهای پژوهشهای مجلس نیز در مورد میزان فقر در کشور چشمگیر شده است همچنین قدرت خرید مردم در مصاف با شتاب نرخ تورم کم آورده است، علل و عوامل این رخداد ناگوار چیست و چطور می توان آن را کنترل کرد؟
مردم از فقر روستا پناه می آورند به شهرها ولی در حقیقت شهر نیز نمی تواند آنها را به بالای خط فقر ببرد.
راهی که باقی می ماند این است که برای مکان یابی جدید، شهرها را باتوجه به ضرورت های مدرن و دستاوردهای علمی و تکنولوژیک مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهند.
باید به جای اینکه بین شهرها بزرگراه بزنیم، بین شهرهای آینده بزرگراه بزنیم و ببینیم کدام مناطق در کشور استعداد لازم برای ایجاد اشتغال، عمران و آبادی را دارد، شهرهای جدید و سرریزهای جمعیتی را به همانجا ببریم.
به نظر من ایجاد آبادی در جنوب کشور بسیار راندمان بالایی خواهدداشت، ایجاد توسعه خطی در جنوب کشور و استفاده از ظرفیتهای مغفول مانده در این مناطق، می تواند اشتغالزایی و تولید درآمد قابل توجهی داشته باشد و به بالا کشیدن مردم در آنسوی مرزهای "خط فقر" کمک چشمگیری خواهد کرد.
تصمیمگیری برای حذف چهار صفر از پول ملی بسیاری جدی شده است اما این اقدام چراغهای روشن و خاموش بسیاری از سوالات را در ذهن متبادر می کند. اینکه آیا اقتصاد کشور ما توان مواجه با اینچنین اقدامی را دارد؟ مردم چقدر پذیرای این اقدام آنهم در این بلوای جانکاه اقتصادی هستند؟ این اقدام چقدر برای اقتصاد ما مفید است؟ سازوکارهای لازم برایش دیده شده است و ...
حذف چهار صفر اجتناب ناپذیر است اما در واقع یک کار روانی است تا یک اقدام زیربنایی.
اجتناب ناپذیر است به دلیل اینکه اصلا محاسبات با مشکل مواجه شده است. اگر با این تورم موجود، صفرها را حذف نکنیم، دو سال دیگر کامپیوترها نمی توانند از پس محاسبات قیمتها و هزینههای اموری همچون پروژه های عمرانی بر بیایند. صفرها از ظرفیت مانیتورها دارد بیشتر میشود. بنابراین این صفرهای بیهوده را باید برداشت. این کار یک اقدام روانی و بعدا تسهیلگر محاسبات است.
اما مطلقا تاثیری برای کنترل تورم نخواهد داشت.
اکنون نیز در زندگی مردم واحد پول بیشتر تومان است تا ریال. در خرده فروشی تومان کوچک است و در عمده فروشی یک تومان به یک میلیون تومان گفته شده و در حد فساد اقتصادی، یک تومان به یک میلیارد گفته می شود.
ریال عملا به کار نمی رود.
البته یک دوره گذار داریم که قطعا تنشزا است تا سالخوردگان و مردم یاد بگیرند که چطور محاسبه کنند امکان دارد مشکلات حسابی زیادی پیش بیاید.
ایراد این طرح این است که چرا چهار تا صفر، باید حداقل پنج صفر حذف میشد. الان که داریم اینکار را می کنیم حداقل واحد پول را بزرگتر می گرفتیم اما نحوه اجرای این طرح در مهلت دو ساله آن، خوب تعریف شده است.
همیشه گفته شده که دولتها اسکناس زیادی نشر می کنند و این کار نه تنها رشد نقدینگی را در پی دارد بلکه هزینه بر است. اکنون هزینه ضرب سکه، کاغذ اسکناس و نشر آن از خود پول ملی ارزش بیشتری پیدا کرده است. آیا نشر مجدد اسکناس و ضرب سکه با رقمهای جدید هزینه بر نیست؟ مشکلی ایجاد نمی کند؟
همه فشارها را نیز که از محل فروش معدن و مالیات بهکار بگیریم تا پول به دست بیاوریم باز هم کسری خواهیم داشت. این کسری بودجه بیش از ۳۰ سال است که وجود دارد و باز هم امسال با آن رو به رو خواهیم بود. بنابراین دولت در هر حال پول چاپ می کند. حتی اگر صفرها را نخواهند که بردارند، باید نشر پول داشته باشند پس چه بهتر که نشر جدید اسکناس بدون چهار صفر باشد.
ضمن اینکه پولهای جدید در مکانیزم و شبکه بانکی به راحتی جایگزین پول قدیم میشود.
به عنوان مثال وقتی افراد برای دریافت حقوق خود مراجعه میکنند، بانک تا مدتی پولهای قدیمی را می دهد اما به تدریج شروع به تحویل پول جدید میکند. بنابراین جمع آوری پول ها به شکل اسکناس به راحتی در شبکه بانکی انجام می شود. آنچه می ماند سکه ها است که به کانال بانکها وارد نمی شود. آنها نیز در عرض دو تا سه سال از رده خارج و در کارخانهها ذوب شده و مورد استفاده قرار میگیرد.
رونق تولید... تولید چطور می تواند رونق بگیرد؟
زیربناها را دولت علمی برنامه ریزی کند خود به خود تولید رونق پیدا می کند. مثلا پروژه های جنوب (توسعه خطی جنوب) را دولت اجرا کند، اشتغالزایی شده و تولید نیز افزایش پیدا می کند.
هیچکاری نمی شود کرد به غیر از عمران جنوب در ایران.
نظر شما