۲۸ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۵
پرواز با سیمرغ به دنیای شاهنامه

آجر به آجرش هنر را فریاد می زند و از پستوهای گم شده در درونش اینک می خواهد صدای فردوسی را به گوش همگان برساند "به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد، خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای."

به گزارش خبرنگار ایمنا، صدای آبنمای میان حوض لطافت آخرین روزهای اولین ماه بهار را دو چندان کرده و در این عمارت که هر گوشه اش نقشی از هنر را به رخ می کشد محفلی شاعرانه برقرار شده است؛ محفلی که در آن شعرهای حکیم ابوالقاسم فردوسی خوانده می شود و رشادت های تهمتن را برای آنان که به گوششان غریبه است تعریف می کند.

جمعیت آرام آرام میان حیاط گرد هم می آیند و حوض بزرگ در میان آن ها گم می شود و همگی منتظر نقال می مانند تا نه تنها با صلابت صدایش بلکه با شعرهای دل انگیزش عصر بهاریشان را چون خنکای یک شربت بهارنارنج شیرین و دلچسب کند.

دریغ ست ایران که ویران شود/ کنام پلگان و شیران شود/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

نقال کار خود را اینگونه آغاز کرد، شعری که جمعیت هم با او خواندند و سپس می گوید مردم ایران زمین در این روز های سخت معنای این بیت را به خوبی دریافتند و در کنار هم ماندند و کمک های خود را هر طور که می توانستند به آسیب دیدگان سیل زده رساندند.

استاد صادقی سخن خود را با شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار به پایان می رساند و تاکید می کند: مایه افتخار همه ما ایرانیان است که شعر یک شاعر ایرانی بر سر در سازمان ملل متحد نوشته شده است و ما نیز در این روزها باید کنار یکدیگر باشیم و معنای این بیت را به رخ بکشانیم.

حال دیگر وقت آن بود که در میان باد های بهاری صفحه شاهنامه را بگشایند و داستانی را برایمان روایت کنند، شاگردان استاد در کنار او قرار می گیرند، جوانانی که میل به حفظ کردن اشعار فردوسی داشته و عاشق حفظ میراث فرهنگی خود هستند و اکنون با علاقه داستان سیاوش را در عمارت هنرمند با صلابت می خوانند.

چو دانا پسندد پسندیده گشت/ به جوی تو در آب چون دیده گشت

زگفتار دهقان کنون داستان/ تو برخوان و برگوی با راستان

کهن گشته این داستانها ز من/ همی نو شود بر سر انجمن

نقال نه با چوب جادو بلکه با کلامی زیبا جمعیت حاضر را به دنیای افسانه ها می برد، در جنگلی که شاه ایران به شکار می رود مخاطبان را با خود همراه می کند، جمعیت گاهی دست می زنند گاهی لبخند و هر از چند گاهی با نقال همراه می شوند تا در این سفر بی یار نباشد، گاهی چنان در اشعار گم می شوند که ناخودآگاه تشویق می کنند و به نقال غبطه می خورند و این استاد صادقی است که همچنان بر روی ایوان عمارت هنرمند یکه تازی می کند.

جهان گشت ازان خوب پر گفت و گوی/ کزان گونه نشنید کس موی و روی

جهاندار نامش سیاوخش کرد/ برو چرخ گردنده را بخش کرد

ازان کاو شمارد سپهر بلند/ بدانست نیک و بد و چون و چند

کم کم صدای ساز هم با صدای نقال همراه شد، استاد خزایی ویلن می زند تا داستان رنگ و بوی تازه ای به خود بگیرد و در این میان که نقال نفسی تازه می کند، هنرمندان دیگر صحنه را خالی نمی گذارند و با صدای ساز همراه می شوند تا عمارت هنرمند را بیش از پیش هنری کنند.

نفس نقال جان تازه گرفت تا پرده اول را به اتمام برساند داستانی که صفحه اول آن باز شد و همچنان ادامه خواهد داشت و هر هفته می توان با آن همراه شد و با صدای استاد به دل اشعار حکیم فردوسی رفت و در میان جنگ های رستم پیروز برگشت. پرنیا احمدی شاگرد نوجوان استاد باز هم با او همراه می شود تا پرده اول در میان چین لباس محلی اش پایان یابد.

چنین تا برآمد برین روزگار/ تهمتن بیامد بر شهریار

چنین گفت کاین کودک شیرفش/ مرا پرورانید باید به کش

چو دارندگان ترا مایه نیست/ مر او را به گیتی چو من دایه نیست

محمد حسن صادقی پس از پایان این مراسم به خبرنگار ایمنا می گوید: از عمارت هنرمند به ما پیشنهاد شد که هفته ای یک بار روز های سه شنبه برنامه شاهنامه خوانی را برگزار کنیم و تصمیم بر این شد این برنامه منحصر به شاهنامه نباشد و از شعرای دیگر نیز اشعاری خوانده شود تا مردم با ادبیات و فرهنگ ایران زمین آشنا شوند.

او معتقد است که در حال حاضر اکثر جوانان از شعر و ادبیات گریزان هستند و علاقه ای به فرهنگ ندارند و شاید با این برنامه ها به شعر و فرهنگ علاقه مند شوند.

این هنرمند ادامه می دهد: قصه سیاوش را در ابتدا به دلیل آموزنده بودن داستان انتخاب کردم و هر هفته یک پرده از آن را اجرا خواهیم کرد و انشاالله از هفته آینده با ضرب زورخانه روایت ها را تعریف خواهیم کرد.

کد خبر 373223

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.