به گزارش خبرنگار ایمنا، در تاریخ ادبیات ایران زمین شاعران و ادیبان برجسته ای وجود دارند که اکثرا نام آن ها را برای یک بار هم شده شنیده ایم و شاید در کوچه پس کوچه های ذهنمان یادمان هم بماند اما هیچگاه در زندگیشان کنکاش نکرده ایم تا دریابیم هر کدام چه در دوران زندگیشان و چه بعد از مرگشان به واسطه نگاهشان به دنیا در شکل گیری فرهنگ و تمدن ایران و جهان چه سهمی داشتهاند. شاعرانی که وقتی به زندگیشان نگاه کنید نه تنها با دنیای واژهها و جملهها مأنوس بوده اند بلکه در طول عمر کاریشان ردپای علوم دیگر چون عرفان، فلسفه، طب، ریاضی و نجوم نیز به چشم میآید.
مردم عادیتر شاید عطار نیشابوری را بیشتر با «منطق الطیر» و ماجرای سیمرغ بشناسند. سیمرغی که از اشعار حماسی فردوسی حالا رد و نشانش را میشد در شعرهای عرفانی او پیدا کرد. بسیاری از صاحب نظران و مورخان دوران زندگی او را کمتر شناخته شده و در هالهای از ابهام و معماگونه میدانند.
عطار یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است که در قریه کدکن یا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بود به دنیا آمد. سخن او ساده و گیرا بود و برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش بود انتخاب کرد. کلام او اگر استحکام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده که از سوخته دلی او برخواسته باعث شده که خواننده را جذب نماید و همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حکایات مختلف یکی دیگر از جاذبههای آثار اوست.
آنچنان که می گویند فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفت. او شاعر نام آور ایران اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است.
عطار مردی پر کار و فعال بود چه در آن زمان که به شغل عطاری و طبابت اشتغال داشت و چه در دوران پیری خود که به گوشه گیری از خلق زمانه پرداخت و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بود. در مورد وفات او نیز گفتههای مختلفی بیان شده و برخی تاریخ نویسان سال وفات او را ۶۲۷ هجری قمری دانستهاند و برخی دیگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ میدانند ولی بنا بر تحقیقات انجام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را ۶۲۷ هجری قمری دانستهاند و در مورد چگونگی مرگ او نیز گفته شده که او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور توسط یک سرباز مغول کشته شده است که شیخ بهاءالدین در کتاب معروف خود کشکول این واقعه را چنین تعریف میکند که "وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید اهالی را قتل عام کردند و توسط یکی از مغولان ضربت شمشیری بر دوش شیخ خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت" و نقل کردهاند که "چون خون از زخمش جاری شد شیخ بزرگ دانست که مرگش نزدیک است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:
در کوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را کمینه بازی این است
با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت شاید که تو را بنده نوازی این است"
آثار شیخ به دو دسته نظم و نثر تقسیم میشود. آثار منظوم او دیوان اشعار که شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است و مثنویات او شامل الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بی سر نامه، منطق الطیر، جواهر الذات، حیدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر نامه و مظهر العجایب است. از میان این مثنویهای عرفانی بهترین و شیواترین آنها که به نام تاج مثنویهای او به شمار میآید منطق الطیر است که موضوع آن بحث پرندگان از یک پرنده داستانی به نام سیمرغ است که منظور از پرندگان سالکان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق است که عطار در این منظومه با نیروی تخیل خود و به کار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه سخن میگوید که این منظومه یکی از شاهکارهای زبان فارسی است و منظومه مظهر العجایب و لسان الغیب است که برخی از ادبا آنها را به عطار نسبت دادهاند و برخی دیگر معتقدند که این دو کتاب منسوب به عطار نیست همچنین یکی از معروفترین اثر منثور عطار تذکرة الاولیاست که در این کتاب عطار به معرفی ۹۶ تن از اولیا و مشایخ و عرفای صوفیه پرداخته است.
گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم / شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم
سایهای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار /راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم
ز آمدن بس بی نشان و ز شدن بی خبر / گو بیا یک دم برآمد کامدم من یا شدم
نه، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانهای/ در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم
در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشی / لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم
چون همه تن میبایست بود و کور گشت / این عجایب بین که چون بینای نابینا شدم
خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی /تا کجاست آنجا که من سرگشته دل آنجا شدم
چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان / من ز تأثیر دل او بیدل و شیدا شدم
نظر شما