۱۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۰
طرحی به وسعت روح کودکی

طرح، رنگ و نقاشی دریچه ایست به درون روح انسان‌ها، از همان رنگی که انتخاب می‌شود، همان طرحی که نقش میبندد روی سفره‌های سفید قلمکار و حسی که رنگ میبخشد به این سفره ها، همه و همه از روح سرچشمه می‌گیرند و همین کلید است که میتواند گاهی راه نجات باشد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، صدای ساز و آوازشان را که دنبال کنید به راحتی کلاسشان را می‌یابید. هر چند نفرشان پشت میزی نشسته‌اند و با ترکیب رنگ‌ها و ساخت رنگ جدید سفره بی رنگ قلمکار و طرح‌های مدادی خود را جان می‌دهند. شوق رنگ و پارچه قلمکار و قلمو موج میزند در چشمانشان، گویی در همین دو ساعت، دنیایشان رارنگی می‌کنند.

مائده رضوی، برگزار کننده این کارگاه آموزشی مدام در میان میز ها حرکت میکند، برای هر میزی سفره سفید قلمکاری و رنگ و قلمو میرساند. لبخند میزند و میگوید "چند دقیقه صبر کنید، میرسم خدمتتان"

در میان میزها با جنب و جوش حرکت میکند. کودکان از دور که نگاهت می‌کنند از همان ابتدا گرمای صمیمیت و دوستی را می‌توان در میان لبخندشان یافت، برخی نگاهت می‌کنند و سلام و احوال پرسی می‌شود ادامه رابطه چشمیتان، اما این گفت‌وگو زیاد ادامه نمی‌یابد سریع به کارشان مشغول می‌شوند، پس از چند دقیقه دوباره نگاهت می‌کنند و می‌پرسند "قشنگ شده خاله؟"

دیگر هیچ چیز در بیرون از این اتاق معنایی ندارد، انگار همه دنیا همان اتاق با چند میز زرد رنگ پلاستیکی‌اش باشد با صدای موسیقی، موسیقی گویا برایشان منبع انرژی است، زمانی که پخش شود انگار تمام نفرت و جنگ های دنیا متوقف می‌شود و صلح را از میان همین اتاق ساده به تمام جهان پخش می‌کند.

مائده تمام پارچه ها را میان کودکان تقسیم کرده و کارش تقریبا تمام شده است. درحال قدم زدن میان بچه ها میگوید "حرفه‌ام نقاشی روی پارچه است و دوست داشتم این کار را آموزش دهم. برای همین کودکانی را انتخاب کردم که دارای معلولیت‌اند. این کودکان میتوانند از این هنر در آینده استفاده کنند و بحره ببرند. آینده این کودکان با دیگر کودکان در زمینه های کاری و ازدواج متفاوت است و محدودیت هایی دارند. بهتر است که حرفه ای آبرومند را آموزش ببینند شغل‌هایی مانند فروش جلد شناسنامه و ... در شان این افراد نیست. "

با دست هایش محبت را درمیان طرح های کودکان با دقت میکارد. هر طرح را با دقت نگاه میکند و در هر نقشی بهترین ویژگی آن را میابد و تحسین میکند. ادامه میدهد: هدف این ورکشاپ استعدادیابی در میان این کودکان استثنایی است. افرادی که در زمینه قلمکاری استعداد داشته باشند را از میان کودکان انتخاب کرده و به آن‌ها به صورت مداوم آموزش می‌دهیم تا در انتها شاهد خروجی آن باشیم. کودکان استثنایی شاید اندکی کندتر از دیگران کارشان را انجام دهند اما از دقت و آرامش بسیاری برخورداراند. در عین حال کودکان دیگر اندکی شیطان‌تر و بازیگوش‌تر هستند. زمانی که ما کمبودی داریم تلاش می‌کنیم در زمینه‌های دیگر آن را جبران کنیم، کودکان دیگر به قدری درگیر حاشیه‌های اطرافشان هستند که نمی‌توانند خود را مشغول کار کنند.

می‌گوید: هر نقش و طرحی اثری از روح و قلب انسان است، برخی از کودکان از نظر روحی مشکلات بسیاری دارند اما به محض کار کردن با پارچه و رنگ روحشان باز می‌شود واکنش‌های متفاوتی به این کلاس‌ها و آموزش‌ها نشان میدهند. برخی به شدت در مقابل آن جبهه می‌گیرند و عده‌ای دیگر به راحتی با آن خو می‌گیرند، اما پس از مدتی که با رنگ و پارچه و قلمو کار کنند با آن اخت می‌شوند و نمی‌توانند از آن جدا شوند.

در میان میزها چون رود روان است. از کنار هر میزی که از عبور می‌کند، برای چند ثانیه‌ای میهمان ناخوانده می‌شود و پس از نگاهی دقیق، کودکان را راهنمایی می‌کند و دوباره به صحبت کردنش ادامه میدهد. در میان راه نقاشی های متفاوتی را نشانم میدهد و نقاشی فاطمه، از همه بیشتر جلب توجه میکند، نقاشی اش ترکیبی از رنگ‌های تیره است که بر دیوارهای خانه زده و یک خورشید طلایی کوچک که چندان درخششی ندارد.

می‌گوید:" فاطمه حال روحی خوبی ندارد. دختر شهید است و در نبود پدر رشد کرده، کارش چندباری به خودکشی رسیده، اما ارتباط خوبی با قلمکاری گرفته است. فاطمه یکی از آن دخترانی است که در بدو ورود به کارگاه به شدت در مقابل آن جبهه گرفت، اما در پایان کلاس دنبال زمان برگزاری جلسه بعد بود. " انگار رنگ، ذوق و قلمکاری روحش را میکشید به دنبال خودش...

در میان حضار افسانه جعفری نیز حضور دارد. او مدیر مدرسه استثنایی کوشا است و می‌گوید نخستین بار است که این کودکان تجربه کار روی سفره قلمکار را دارند و بازخورد بسیار خوبی نشان دادند.

گویی در مورد فرزندان خودش صحبت میکند، مانند نگرانی یک مادر، همانقدر مهربان، همانقدر دلسوز، میگوید: این گروه از کودکان به دلیل تفاوت‌های جسمی و ذهنی، درس خواندن برایشان کارآمد نیست، این  کودکان نه می‌توانند ازدواج کنند و نه وارد دانشگاه شوند برایشان مهم است که حرفه‌ای کارآمد بیاموزند. در کارهای دستی موفق‌ترند و دروس تئوری مانند ریاضی و... برایشان فرار است.

به غیر از تفاوت های ظاهری که در برخی بارز است تفاوت های بسیاری نیز در نحوه درس خواندنشان است مدیر مدرسه کوشا می‌گوید: در مدارس دیگر کلاس‌ها با تعداد متوسط  دانش آموزان با ۳۰ الی ۴۰ نفر برگزار می‌شود، اما کلاس‌ها در مدرسه ما با تعداد متوسط ۵ الی ۱۰ نفر در هر کلاس تشکیل می‌شود. گاهی مربیان مجبور می‌شوند به صورت اختصاصی با هر کودک کار کنند. تفاوت‌های فردی میان دانش آموزان نیز بسیار زیاد است. برخی از دانش آموزان با یک بار گفتن یک مطلب درسی را می‌آموزند و گاهی باید مطلبی را ۱۰ یا ۲۰ بار برای یکی از آنان توضیح داد.

با تمام شباهت هایی که میتوان در میان افراد کلاس یافت با کمی دقت بیشتر میتوان تفاوت هایشان را نیز مشاهده کرد. همه آنها از کم توانی ذهنی رنج میبرند اما در عین حال هرکدامشان به نوعی اسیر تفاوت هایشان نیز هستند عده ای سرع و تشنج دارند و برخی دیگر دچار مشکلات جسمی اند. برخی اسیر سندرم داون هستند و عده ای دیگر ناسازگاری رفتاری دارند مجبور به مصرف مداوم دارو هستند.

جعفری بیشتر در خصوص روند و سبک متفاوت آموزش به این کودکان میگوید، قدری مکث میکند و با نگاهی نافذ ادامه میدهد: "پس از اینکه درسشان در این مدارس تمام شود و دیپلمشان را بگیرند دیگر جایی را ندارند. انگار رها میشوند. " اشک در چشمانش حلقه میزند، نفسی عمیق می‌گیرد و ادامه میدهد: اگر می‌توانید صدایمان را به گوش مسئولان برسانید، ای کاش کمک دولت باشد تا بتوانیم مراکزی را برای این افراد دایر کنیم تا پس از دریافت دیپلم بتوانند به فعالیت خود در جامعه ادامه دهند. عده‌ای از معلمان باز نشسته چنین مرکزی را دایر کرده‌اند و در آن فعالیت می‌کنند اما به دلیل خصوصی بودن مرکز مجبورند برای تامین هزینه‌ها به صورت ماهیانه شهریه‌ای از این افراد دریافت کنند. اکثر این افراد از خانواده‌های کم بضاعت و بی‌بضاعت هستند و توان پرداخت مالی را ندارند. عده‌ای نیز برای شرکت در این کلاس‌ها مجبورند راه دوری را  طی کنند. چرا که فقط یک مرکز از این نوع در اصفهان داریم. اگر این مراکز حالتی مانند تولیدی و کارگاه داشته باشد که این افراد بتوانند حرفه‌هایی که آموخته اند را ارائه دهند کمک بسیاری به آن‌ها می‌شود. این کمک دولت می‌تواند پشتیبان خوبی برای این کودکان باشد.

کلماتش گاهی بریده بریده می‌شوند، با آخرین توانش میگوید ۸۰ درصد از این کودکان توان پرداخت چنین هزینه‌ای را ندارند. اگر این کودکان به صورت ناگهانی خانه نشین شوند و در اجتماع فعالیتی نداشته باشند، دچار مشکلات روحی روانی می‌شوند. عده‌ی زیادی از این کودکان پس از دریافت مدرک در جامعه رها می‌شوند و عده‌ای از خانواده‌ها در مراجعه به مدرسه می‌گویند دیگر قادر به کنترل این کودکان نیستند. از همین طریق نیز عده‌ای از افراد سود جو به دنبال این کودکان می افتند و از آن ها سوء استفاده میکنند، سکوت میکند، گویی خاطره ای برایش زنده شده باشد چند ثانیه‌ای به میز خیره می‌شود و بعد از چند ثانیه به خودش می آید، تشکر میکند و میرود تا با کودکانش قلمکاری را تمرین کند.

تمام کار این کارگاه آموزشی فقط آموزش قلمکاری و رنگ کردن و ... نیست. این کارگاه برپا می‌شود تا روح بزرگ این کودکان را حفظ کند برگزار می‌شود تا فردا هیچ کودک استثنایی برای فروش جلد شناسنامه در معابر عمومی نایستد، تا از هیچ کودکی استثنایی سوء استفاده نشود و هیچ کودکی در تنهایی خود به خودکشی نرسد.

کد خبر 369424

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.