به گزارش ایمنا، او در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۰۴ شمسی در محله بیدآباد اصفهان زاده شد. پدرش حسین و مادرش رقیه خدابخشیان بود. دوران دبستان را در مدرسه اقدسیه و ایران گذرانید و در سال ۱۳۲۲شمسی با گرفتن دیپلم از هنرستان صنعتی اصفهان، دوره تحصیلات متوسطه را به پایان برد و همزمان با تحصیل در هنرستان، مراحل آغازین علوم حوزوی را در حوزه اصفهان از محضر علمایی همچون شیخ محمدتقی قمشه ای سپری کرد.
شوق آشنایی با فلسفه و اندیشه غربیان، بار دیگر او را به سفر دانش اندوزی ترغیب کرد و در سال ۱۳۳۳راهی آلمان شد و در شهرهای ماینز، کلن و بن به تحصیل فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی، علوم تربیتی، فلسفه حقوق، علوم دینی تطبیقی و همچنین اسلام شناسی مشغول شد.
وی خود درباره رشته تحصیلی و زمینه های مطالعاتی اش می گوید: «رشته های تحصیلی من اغلب فلسفه به عنوان رشته اصلی و روان شناسی به عنوان رشته فرعی بودند. به عنوان دومین رشته فرعی مدتی تعلیم و تربیت، جامعه شناسی، شرق شناسی، فلسفه حقوق و علوم مقایسه ای الهیات خواندم اما بالاخره علم مقایسه ای الهیات را به عنوان دومین رشته فرعی انتخاب کردم».
دکتر فلاطوری که پس از اشتغال به تدریس در دانشگاه کلن، پژوهش ها و اندیشه خود را متوجه رابطه فلسفه اسلامی و فلسفه یونانی کرده بود، در سال ۱۹۷۳، رساله استادی خود را با عنوان «دگرگونی بنیادین فلسفه یونانی در اثر برخورد با اندیشه اسلامی» نگاشت و به درجه پروفسوری نایل آمد. در آوریل ۱۹۷۹ نخستین چاپ کتاب «اسلام در دیالوگ» که حاوی مجموعه مقالات پروفسور فلاطوری بود، منتشر شد و در دسامبر همان سال تجدید چاپ شد».
یکی از آرمان های بزرگ فلاطوری، زدودن القائات سوء و اصلاح برداشت های غلطی بود که در ذهن اروپائیان از اسلام وجود داشت و دارد. او برای رسیدن به این هدف مقدس علاوه بر نوشته های روشنگر و سخنرانی های بیداری آفرین در مرحله نخست، مرکزی برای تحقیقات شیعه در کنار دانشگاه کلن (آلمان) تأسیس کرد و چند هزار جلد از منابع معتبر و دست اول شیعی را در کتابخانه مرکز تحقیقات جمع آوری کرد.
در سال ۱۳۵۵ که مبارزه بر ضد رژیم سلطنتی در ایران شکل انقلاب به خود می گرفت به ایران آمد و از دوستان یک رنگ و دردمند خود برای اصلاح حال مسلمانان راه چاره خواست و خود بنیاد گذاشتن «آکادمی علوم اسلامی» را پیشنهاد کرد.
به این ترتیب با موافقت دوستان و پشتیبانی مالی ایشان، پروفسور فلاطوری به آلمان برگشت و به کار تأسیس آکادمی پرداخت. فلاطوری پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در گزارش کار آکادمی می نویسد: «در پیرو انقلاب اسلامی در ایران، اسلام در سراسر جهان زبانزد خودی و بیگانه گشته است. پدیده مهم این است، از سیاستمداران و ارباب اقتصاد گذشته، ملل دنیای شرق و غرب، با کنجکاوی زاید الوصفی در پی شناخت اسلام و واقعیاتی هستند که در جهان اسلام به خصوص ایران می گذرد...»
برنامه بعدی او برای پشتیبانی از اسلام، «تأسیس دانشکده معارف اسلامی در اروپا» بود. این طرح برای آموزش درست و دانشگاهی اسلام به مسلمانان و غیر مسلمانان جهان که خواستار شناختی حقیقی درباره اسلام بودند، لازم و کارآمد بود. قرار شد این دانشکده با همکاری «دانشگاه الأزهر» در مصر تأسیس شود، اساسنامه و آیین نامه آن هم نوشته و تصویب شد؛ اما با درگذشت ناگهانی شیخ محمد غزالی از دوستان نزدیک فلاطوری و نیز درگذشت شیخ جادالحق، شیخ الأزهر این همکاری ناتمام ماند.
استاد فلاطوری به عنوان اسلام شناس و متخصص در فلسفه و کلام قدیم و جدید، تاریخ اسلام و تاریخ جهان و بالاتر از همه به عنوان کسی که شناخت ژرف و گسترده ای از جهان پیچیده نوین دارد و زبان اقوام و ملل مختلف را می داند، همت خود را بر آن نهاد که اسلام مظلوم در اروپا و تشیع مظلوم تر در جهان و به ویژه در جهان اسلام را چنان که هست و حقیقت دارد به جهانیان بشناساند، نه آنچنان که قلم دشمن مغرض و دوست نادان نگاشته است.
ضرورت علمی کردن فلسفه اسلامی و حرکت به سوی پدید آوردن فلسفه پویا در اسلام و نیز تأکید بر اهمیت نقش قرآن در دعوت به خدا و ایمان الهی و تبلیغ اسلام از جمله موضوعاتی هستند که فلاطوری در گفته ها و نوشته های خویش به آن ها توجه دارد.
«از جمله افکار ژرف و بلند فلاطوری (که دلیل آگاهی و بیداری و گذشتن از افق های بسته و حرکت های تکراری است)، اندیشه «فلسفه پویا» است بنابراین متفکران مسلمان باید در هر عصری، فلسفه ای از سنخ اندیشیدن های همان عصر داشته باشند تا هم اصول نهادینه عقلی و شناختی آنان استمرار یابد و هم اذهان فلسفه طلب و فلسفه جو به فلسفه های باطل یا شبه فلسفه های تقلیدی نگرایند و به جای معرفت به ضد معرفت نرسند».
فلاطوری خود یک فیلسوف صاحب نظر بود و به فلسفه علاقه و دلبستگی داشت و رساله دکتری او که با آن به مقام پروفسوری دانشگاه کلن نایل آمد، دقیقاً دربارة فلسفه بود. او یک آزاداندیش بود نه یک مقلد، و یک نقاد فلسفی بود نه یک نقال فلسفی.
فلاطوری از جهاد سیاسی و مبارزات ضد استعماری هم غافل نبود. او با توجه به اهمیت این گونه مبارزات، برای آگاه سازی مردم و دل دادن به ملت و معرفی هرچه بیش تر دشمنان دین و کشور و شگردهای گوناگون استعمارگران، به سوی «عروة الوثقی» (کتاب سید جمال الدین اسدآبادی) رفت و درصدد برآمد تا این کتاب انقلابی و ضد استعماری را در ضمن چند رساله ترجمه و تفسیر کند و در دسترس ملت قرار دهد.
پروفسور فلاطوری آثار و تالیفات بسیاری دارد. وی دارای ۱۴ مقاله فارسی، ۷۹ مقاله آلمانی، ۱۶ مصاحبه در مورد موضوعاتی شامل "رابطه دین و فلسفه"، "برای عرضه به غرب چه داریم؟"، "گفتگو بین مسیحیت و اسلام" و.. و همچنین ترجمه کتبی از جمله: «مشاعر»، اثر ملاصدرای شیرازی از عربی به فارسی با توضیحات، «تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی»، اثر برتولد اشپولر از آلمانی به فارسی و همچنین تصحیح برخی از کتب است.
فلاطوری سرانجام پس از ۷۱ سال زندگی در حالی که در تکاپوی تأسیس دانشکدة علوم و معارف اسلامی در شهر هامبورگ بود، در روز یکشنبه ۹ دی ماه ۱۳۷۵ در آلمان به دیار باقی شتافت و پیکر او در ۲۱ دی ماه در جوار تربت پاک شهیدان اصفهان و در کنار آرامگاه آیت الله حاج آقا رحیم ارباب در تخت فولاد اصفهان، تکیه فاضل هندی به خاک سپرده شد.
نظر شما