به گزارش خبرنگار ایمنا، سهشنبه هفته گذشته حادثه رانندگی ناگواری منجر به فوت ۱۰ دانشجوی دانشگاه آزاد تهران واحد علوم تحقیقات شد؛ حادثهای که اگرچه تازگی ندارد اما عمق فاجعهاش آنجایی درناک میشود که این حادثه نه در شهرها و روستاهای دور افتاده بلکه در قلب پایتخت افتاده است. دانشگاهی که میلیونها تومان شهریه از دانشجویان دریافت میشود و امنیتی برای آنها تضمین نمیشود.
عبارت «هرچه پول بدهی، آش میخوری» استدلال بسیاری از موافقان خصوصیسازی است؛ کسانی که معتقدند برای بالابردن کیفیت عملکرد باید بار را از دوش دولت برداریم و بگذاریم مردم با پول و مشارکت خودشان امور را به دست گیرند.
در اصل ٣٠ قانون اساسی کشور صراحتاً گفته شده که «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفائی کشور به طور رایگان گسترش دهد» و طبق این اصل منتقدان معتقدند که آموزش در ایران به شکل یک کالا در آمده و باید جلو کالایی شدن آموزش گرفته شود؛ اما طرفداران خصوصیسازی بر بهبود کیفیت و سطح علمی مدارس و دانشگاهها در نتیجه عمل مورد نظرشان پافشاری میکنند. حال سالهاست که مدارس و دانشگاههای غیرانتفاعی و آزاد در ایران رشد یافته و شهریههایشان سر به فلک کشیده است. از کیفیت آموزشی اگر صرف نظر کنیم، حوادث دلخراش اخیر خلاف انتظار طرفداران خصوصیسازی را ثابت میکند.
خصوصیسازی دستاورد مثبت نداشته است
بین سالهای ١٣٧٦ تا ١٣٩٧، ٩ سانحه رانندگی مرگبار گریبانگیر اتوبوسهای دانشجویی در ایران شده است که به کشته شدن ٧٣ نفر و مجروح شدن ١٢٥ نفر منجر شد. از میان این ٩ سانحه، چهار تصادف از آن اتوبوس دانشگاه آزاد است که به فوت ٢٠ دانشجو و یک تصادف از آن اتوبوس دانشگاه پیامنور با نه کشته را به خود اخصاص دادهاند. بسیاری از این تصادفات دلیل فرسودگی وسیله نقلیه و ایراد در ترمزها و جادهها بوده است که اگر همتی پشتش وجود داشت، میشد از وقوعشان جلوگیری کرد.
هنوز یک هفته از غم و اندوه آتش گرفتن دبستان "اسوه حسنه" و چهار کودکی که در این حادثه کشته شدند نگذشته بود که زخم دیگری بر پیکر جامعه جویای علم کشور وارد شد. واژگون شدن اتوبوس سرویس دانشگاه آزاد تهران واحد علوم تحقیقات که تا این لحظه منجر به کشته شدن ١٠ نفر و مجروح شدن ٢٧ نفر شد. از تشابهات حادثه دلخراش اتوبوس دانشجویان با آتشسوزی مدرسه اسوه حسنه، شهریهای بود که این دو مرکز دریافت کردهاند. خود این مسئله سوالات بسیاری را در ذهن میآورد که نیازمند بررسی است.
این شهریهها به چه صورت خرج میشوند؟ قاعدتاً باید پیش از وقوع حادثه تدابیر ویژه تدارک دیده شود. آتشسوزی مدارس، واژگونی اتوبوسهای دانشجویی و دانشآموزی و ... تمامی در این مورد مشترک هستند. از قبل درد تشخیص داده شده بود اما اقدامی برای درمان صورت نگرفته بود. در موارد بسیاری بهانه، نبود بودجه کافی است. اما وقتی در مدرسه و دانشگاهی که از مردم هزینههای کلان هنگام ثبت نام گرفته شده و باز هم چنین مشکلاتی وجود دارد، جای شک باقی نمیگذارد که باید عمیقتر این مشکل را برطرف کرد.
واکنشها به حوادث این چنینی
نه آتشگرفتن مدرسه اتفاق جدیدی بود و نه حادثه تصادف جادهای برای دانشجویان و دانشآموزان، در ١٥ آذرماه سال ١٣٩٤ اتفاق مشابهی برای اتوبوس سرویس دانشگاه آزاد نجف آباد افتاده بود که به مجروح شدن ٣٧ و کشته شدن ٢ دانشجو منجر شد. اگرچه منابع رسمی علت تصادف را لغزندگی جاده و جاده نامناسب اعلام کردند اما انتظار میرفت اقدامات جدی در خصوص ایمن سازی مسیر جادهها و اتوبوسها صورت گرفته باشد که شواهد امر چیز دیگری را نشان میدهند. اینجور مواقع واکنشها به برکنار کردن چند مدیر منتهی میشود. کسی با برخورد قانونی با کسانی که در وظیفه خود کوتاهی کرده و قوانین را نقض کردهاند، مخالف نیست. اما پس کی زمان عبرت گرفتن از این فجایع فرا میرسد؟ شهریهها کجا خرج میشوند؟ بدون اصلاح ریشه این دست مشکلات، حوادث خود به خود متوقف نخواهد شد.
یک فعال دانشجویی از دانشآموختگان دانشگاه نجفآباد در گفتوگو با ایمنا از واکنشهای صورت گرفته نسبت به این اتفاق انتقاد کرد. او گفت در دانشگاهمان حق اعتراض نداشتیم، به جای اقدام برای ایمنی سرویسها و جادهها با دانشجویان معترض به این موضوع در دانشگاه به شدت برخورد شد! جان دانشجویان اهمیت ندارد؛ بلکه تعداد دانشجویان کشته شده کافی است بالاتر باشد تا توجهها را به خود جلب کند. از پوشش رسانهای ماجرا گرفته تا تسلیتهای مختلف.
کمبود خدمات رفاهی دانشجویان، به دانشگاه آزاد محدود نمیشود
سپیده دانشجوی دانشکده دولتی فنی سمیه در امیرآباد نجفآباد است؛ او در گفتوگو با خبرنگار ایمنا میگوید: سرویس دانشگاهشان، مینیبوسهای بسیار قدیمیای است که حتی صندلیهای مناسب و راحت ندارد، دانشجویانی که راه دور بودند بارها از مسئولان دانشگاه خواستار رسیدگی به سیستم حمل و نقل دانشگاه شدند اما هربار دستشان خالی از پاسخ مسئولان بود. آنها دانشگاهشان پولی نبوده و شهریهای نپرداخته بودند اما عدم برنامهریزی مسئولان دانشگاه برای وسیله ایاب و ذهاب دانشجویان، چیزی جز اقدامی فاقد احساس مسئولیت و به خطر انداختن جان دانشجویان نبوده است.
سپیده ادامه میدهد: "برای مینیبوسهای دانشگاه اتفاق زیاد میافتاد. نه ایمنی داشتیم و نه امنیت. سه بار خودم در آنجا بودم. یک بار جلو چشمم اتوبوس جلویی چپ کرد، اتوبوسی که خیلی از دوستان من سوارش بودند. چند نفر زیر چشمشان پاره شد و یکی پایش شکست. یکی بود که دستش آسیب دید اما خوشبختانه مرگ و میر نداشت. مینیبوسهایی که سوار میشدیم فوق العاده خطرناک بودند؛ حتی کمربند ایمنی ندارند. از سال بالاییهایم شنیده بودم که تا همین چند اواخر چند سال پیش، این مینیبوسها بین راه مسافر سوار میکردند، یک بار مسافر مردی را سوار کرده بودند که در ماشین چاقو زیر گلو یکی از دختران دانشجو گذاشته بود و به زور با دختر پیاده شده بود، راننده پیاده میشود تا دفاع کند و درگیری صورت میگیرید و راننده مجروح در این جریان مجروح میشود."
او میافزاید: "ما عملاً جان بر کف به دانشگاه میرفتیم. دانشگاه میگفت ما مسئول سرویس دانشگاه نیستیم. پایانهای در نجفآباد بود که رانندههای آن میآمدند جلو دانشگاه میایستادند. هر ساعتی اتوبوس نبود و ساعت حرکت اتوبوسها متناسب با ساعت دانشگاه نبود. خیلی وقتها باید کلی راه تا نجفآباد میرفتیم و بعد خرد خرد با تاکسی خط عوض میکردیم و با سختی به دانشگاه خود را میرساندیم. در صورتی که واحد پسرانه دانشکده فنی دانشگاهمان، مهاجر در دانشگاه اصفهان بود! در قلب شهر و درست یکی از جاهایی که مسیر اتوبوس و تاکسیهای زیادی به راحتی به آنجا ختم میشدند. از آنجایی که گزینههای زیادی برای دانشگاه رفتن نداشتیم، بیش از حد ظرفیت، خود را سوار مینیبوس میکردیم. یک بار با یک وانتی تصادف کردیم که از این جریان صورتم آسیب جزئی دیدی. از مشکلات دیگر این ماشینها این بود که نه سیستم گرمایشی داشت و نه سیستم سرمایشی، زمستانها منجمد میشدیم از سرما و ماههای گرم سال گرمازده میشدیم."
فریبا، یکی از دانشجویان دانشگاه تهران واحد مرکز است، او میگوید: برخی از اتوبوسهای دانشگاه ما که دانشجویان را از دم مترو قائم تا دم دانشگاه میبرند نیز فرسوده و به شدت آلاینده محیط زیست هستند. اما اتوبوس خوب نیز دارند.
او اضافه میکند: مهمترین مشکلی که دانشگاهشان در حال حاضر دارد که با امنیت جانی دانشجویان مرتبط است، بحث آسانسورهاست. تعداد آسانسورهای فعال به هیچ وجه پاسخگوی جمعیت دانشجویان نیست، بیشتر آسانسورها اغلب اوقات خراب هستند و تنها یک آسانسور سالم دارند! و از آنجایی که بسیاری کلاسهایشان طبقات هفتم و یا هشتم این ساختمانهاست، مجبور هستند دوزاده نفره یا حتی بیشتر سوار آسانسوری شوند که تنها ۹ نفر ظرفیت دارد! استفاده مکرر این آسانسورها در روز او را از این فکر بعید نیست یک زمانی جانشان را در سقوط آسانسور از دست دهند؛ بیرون نمیآورد.
نظر شما