به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از گذشتن از روبروی مسجد شیخ لطفالله و گنبد در دست مرمتش که لحظهای از آسمان ابری شهر جدا نمیشود و عبور از کنار دختران جوانی که کنار درشکهها، مشغول عکس گرفتن هستند، صدای شیپورهاست که همچون یک فراخوان، جمعیت حاضر در نقش جهان را به روبروی سردر قیصریه فرا میخواند.
سردر قیصریه، جایگاه نقش بستن نماد تاریخی شهر است و ایوانهای کنار سردر، محل حضور شاه صفوی و هیئت همراهش بوده و بام بازار، محل کشیک دادن قزلباشان عصر صفوی؛ جایی که اکنون هنوز پابرجاست و در روزهای اخیر نیز، بار دیگر میزبان شاه، هیئت همراه و قزلباشان دربار صفوی، اگرچه به شکلی نمادین، بود.
روز اصفهان و جشنهای متعدد نکوداشت این روز، اصفهان را در سرمای پاییز، گرم نگاه داشتهاند. از میدان عتیق، یادگاری از اصفهان عصر سلجوقیان، با گذر از بازار قیصریه تا رسیدن به میدان نقش جهان، نگین درخشان و پرآوازه شهر، جشنهای نکوداشت روز اصفهان با شکوهی تماشایی برگزار شد.
شکوهی که البته نه از میان نمایشها برخواسته و نه از میان نقالیها، بلکه به گواه تاریخ، شوکت و شکوه شهر، بر یکایک ورقههای به جا مانده از سرگذشت اصفهان، به چشم میخورد و نقالان، تنها یادآور آن هستند؛ حتی اگر در نمایشی، شاه عباس نمادین، به کاروان عروس و دامادی که از روبروی ایوان قیصریه میگذرند و از او درخواست شاباش میکنند، به جای اسکناس، گل صورتی بدهد.
زیبایی لبخند نقشبسته بر لبان مردم شهر
اکنون که مدتی است چرخ روزگار به مراد ایرانیان نمیچرخد، دیدن لبخند و شنیدن صدای خنده مردم از کوچه و بازار کمی سخت شده است، اما اینجا، روبروی بازار قیصریه، مادامی که جشن نکوداشت روز اصفهان در جریان است، لبخند از لبان مردم شهر پاک نشده و حتی گاهی صدای قهقهه آنها زیر باران در نقش جهان شنیده میشود.
مردی با لباسهای نشانگر شیوه پوشش مردمان چند قرن پیش، فروشنده دوره گردی است که با شوخ طبعی فریاد میزند: "هر چه بخواهید، فقط دو شاهی" و زمانی که کسی نزدیک او میشود، بلندتر میگوید: "خوشا به حال شما مردمان این دوره، شما یارانه و سهام عدالت دارید، اما ما نداشتیم" و مردمی که صدایش را میشنوند، میخندند.
اگرچه بارش باران و برخورد قطرات آن به صورت عابران، برخی را ناچار به فشرده کردن چشمهایشان میکند، اما عبور یک دسته از قزلباشان سرخپوش دربار شاه عباس، اشتیاق را در چشمان و لبخند را به لبان مردم میآورد و تعداد زیادی از آنها با عجله برای عکس گرفتن با این سربازان سرخپوش، نزدیک آنها میشوند.
زمانی که قزلباشان از کنار بساط چند مرد جوانی گذر میکنند که مشغول فروختن لوازم پزشکی هستند؛ یکی از آنها با فریاد و لحنی خاص میگوید: "درود بر تو ای مرد جوان! بیا و با ما عکس بگیر." و آنقدر اصرار میورزد که طولی نمیکشد تا بسیاری از مردم مشغول عکس گرفتن با آنها میشوند.
همان روبرو، زن و مرد جوانی دستهای دختر خردسالشان را گرفتهاند و از میان جمعیت عبور میکنند. مرد جوان که با دیدن این جشن به وجد آمده است، با خنده و با صدای بلند به همسر و فرزندش میگوید: "ببینید خیلی جالبه ها! همهش رو مثل قدیم درست کردند." و به مسیرشان ادامه میدهند تا به بساط آشپز میرسند.
روبروی دیگ بزرگ آش، چند پسر جوان، منتظر برای گرفتن کاسههای آش از دست آشپز، مشغول پچپچ با یکدیگر هستند. یکی از آنها لحن خود را تغییر میدهد و با عابرانی که از آن نزدیکی میگذرند، شوخی میکند و با هر جملهای که میگوید، خود او، دوستانش و حتی عابری که آن جمله را شنیده، خنده سر میدهند.
کمی دورتر از آنها، لا به لای جمعیت کثیر مردمی که به استقبال نمایشهای میدان تا میدان آمدهاند، پسر جوانی مشغول گرم کردن دستهای خود با آتش بساط لبوفروش است و دختری در همان نزدیکی، از لبوهایی که تازه خریده است، برای فرستادن به شبکههای اجتماعی عکس میگیرد.
نمنم باران پاییزی، حالا تندتر شده و همین موضوع، عده زیادی را به زیر سقف دالان بازارها میراند. از زیر سقف و روبروی ایوان، جایی که بر بلندی آن چند پسر و دختر دانشجو مشغول گپ زدن هستند، شکوه میدان نقش جهان را زیر آسمان ابری میتوان دید؛ البته در روزهای جشن، صدای جارچیان شاه، پیش از آن که کسی غرق تماشای عظمت میدان شود، او را به شرکت در جشن و شادی به همراه آنها فرا میخواند.
چند توریست فرانسوی، با شنیدن صدای شیپور جارچیان رو بر میگردانند و محو تماشای شاه عباس و مشاورش میشوند و در همین حین، گروهی از سربازان دربار شاه از کنارشان عبور میکنند و آنها، با تعجب میپرسند "چه خبر است؟" و زمانی که توصیف چرایی برگزاری این جشن را میشنوند، گویی چشمان آنها برق میزند و مرد مسنی که همراه آنهاست، با شگفتی میگوید: "خارق العاده است."
اطلاعرسانی خودجوش مردم شهر برای روز اصفهان
این روزها، با وجود شبکههای اجتماعی، کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که از اتفاقات هیجانانگیز پیرامونش برای دیگران نگوید؛ در همین میدان نقش جهان، هر طرف که رو بگردانی، میبینی کسی مشغول عکس گرفتن از مردمان دوره صفوی و یا سلفی گرفتن با آنهاست و این موضوع آنقدر فراگیر شده است که بتوان از هر سن و سالی در میان آنها پیدا کرد.
حتی یک مرد میانسال، با تلفن همراهش به صورت زنده مراسم را ضبط و پخش میکند و برای مخاطبینش هر آنچه را که میبیند گزارش میدهد، حتی یک بار، با هیجان میگوید: "واقعا فوق العاده است. باید خودتون از نزدیک میدیدید."
امسال که بزرگداشت روز اصفهان، برای اولین بار در ابتدای آذرماه برگزار شد، نمیتوان انتظار آگاهی همه مردم از این رویداد را داشت؛ حتی اگر تبلیغات و نشانههای آن، در سراسر شهر وجود داشته باشد. آنچه که در این زمان، بیش از همه میتواند مردم را آگاه کند، شبکههای اجتماعی است و برگزارکنندگان مراسم نیز، باید برای سالهای آینده، بر اطلاعرسانی از طریق آنها، توجه ویژهای داشته باشند.
به هر حال، جشن بزرگ میدان تا میدان نیز، همچون دیگر ویژه برنامههای روز اصفهان به پایان رسید و میتوان با کمی اغماض، کیفیت برگزاری جشنها را، آن هم برای نخستین بار، عالی توصیف کرد و شاهد، لبخندهای بیشمار نشسته بر لبان مردم شهر و صدای خنده جوانانی است که زیر باران در نقش جهان طنین انداز شد، بود.
گزارش از: علی فتحی، خبرنگار فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما