به گزارش خبرنگار ایمنا، خانه چندان بزرگی ندارند؛ هر آنچه داشتهاند را فروختهاند تا بتوانند هزینه سنگین درمان دخترشان را فراهم کنند. فاطمه، تنها دختر خانه است؛ ۹ سال دارد ولی مثل دیگر همسالانش نمیتواند ورجه وورجه کند. فاطمه صبحها به مدرسه میرود، مادرش زیر بغلش را میگیرد و او را روی مبل مینشاند تا لباسهایش را تنش کند. فاطمه از انجام کوچکترین امورات روزمره هم عاجز است. از بدو تولد بیماری SMA داشته است و اگر خیلی زود درمان نشود، مشخص نیست تا چه زمانی بتواند به حیاتش ادامه دهد.
بیماری SMA دارای سه تیپ است که فاطمه به تیپ سوم این بیماری مبتلاست. بیماران تیپ سه بیشترین شانس را برای درمان دارند ولی تهیه داروی "اسپینرازا" بسیار پرهزینه است و نیاز به کمک از سوی دولت یا مردم برای تهیه آن وجود دارد. تا کنون نزدیک به یک میلیارد تومان از هزینه درمان فاطمه تأمین شده است ولی هنوز چیزی نزدیک به سه برابر آن نیاز است تا فاطمه امکان درمان و بهبود داشته باشد.
هزینههای نگهداری از بیمار مبتلا به این بیماری هم کم نیست؛ جلسات لیزردرمانی برای برداشت چربی زیر پوست و جلسات آب درمانی، هزینههای سرسام آوری را به صورت مداوم به خانواده فاطمه تحمیل میکند. اگر فاطمه دچار عفونت شود برای درمان آن باید از "نبولایزر" کمک گرفت و جو غلیظی از دارو را به ریههای او دمید، جلسات "نبولایزر" به هیچ عنوان کم هزینه نیستند و ممکن است یک سرماخوردگی ساده هزینه میلیون تومانی برای خانواده فاطمه در پی داشته باشد.
فاطمه برای غلت زدن در خواب هم کمک نیاز دارد
یک سال پیش فاطمه میتوانست ده قدم راه برود و کمی استراحت کند، ولی بیماری در طول یک سال همین توان را هم از او گرفته است. فاطمه متکی به وجود فرد دیگری است و حتی برای اجابت مزاج، حمام کردن و غلتیدن درخواب هم نیاز به کمک دارد.
مادرش زیر بغلش را میگیرد و او را به سمت درب خروجی منزل میکشاند؛ امکان تحرک ندارد و همین موضوع باعث افزایش وزن او شده است و باعث شده تا مادرش برای حمل او دچار کمر درد بشود، ولی دخترش را خوب میشناسد" فاطمه آنقدر حساس است که اگر بگویم آخ، پژمرده میشود و احساس گناه میکند."
در صندوق عقب خودرو، صندلی چرخدار فاطمه قرار دارد که تنها به وسیله آن میتواند به این سو آن و سو برود. مادر هر روز باید فاطمه را زودتر از دیگران به مدرسه برساند، چرا که فاطمه اینگونه راحتتر است و کمتر معذب میشود. حدود یک سال پیش که فاطمه مجبور به استفاده از صندلی چرخدار شد، احساس ناتوانی میکرد و این احساس وقتی در بین دوستانش بود او را آزار میداد ولی رفته رفته به شرایط جدید عادت کرد.
در مدرسه دوستان فاطمه با او خوش و بش میکنند، اخلاق خوبش باعث شده دوستان زیادی داشته باشد. فاطمه آرام، مهربان و صمیمی است. هرچند بیماری باعث شده نتواند مثل بچههای دیگر ورجه وورجه کند، ولی زمانی که کنارش هستید احساس نمیکنید از انجام کوچکترین اعمال فیزیکی هم ناتوان است.
هنگام اجرای ورزش صبحگاهی فاطمه در حالی که نشسته است دستانش را مثل دیگران تکان میدهد. وقتی حرکت پروانه شروع میشود او دستانش را مثل پروانهای باز و بسته میکند. شاید دلش میخواهد مثل پروانهای سبکبال پرواز کند و برای یک بار هم که شده در بند بیماری همیشگیاش نباشد.
فاطمه میجنگد و خود را بازنده نمیداند
در کلاس چهارم، جای نشستن فاطمه مشخص است. مشتاقانه به سمت نیمکتش میرود، هرچند نشستن پشت نیمکت برای او سخت است و ترجیح میدهد در حالی که روی صندلیاش نشسته، به سمت نیمکت خم شود. زمانی که فاطمه در مدرسه است تنها معلم دلسوزش است که به او کمک میکند تا بتواند مثل دیگران کارهای فیزیکی را انجام دهد. پوشیدن روپوش سفید برای درس علوم و رفتن پای تابلو برای حل کردن تمرینات ریاضی، برای فاطمه دشوار است. به علت ضعف عضلات دستش، در نوشتن املا هم عقب میافتد ولی تلاش زیادی برای جبران آن میکند. فاطمه میجنگد و خود را بازنده نمیداند.
درس امروز کلاس در مورد توصیف دانش آموزان از یک نقاشی است. در نقاشی کودکی دیده میشود که به دنبال پرندهای سفید میدود و پشت سرش خانهها، دشت، جنگل و رودخانه به چشم میخورد. هر کدام از بچهها باید روی صندلی معلم بنشینند و بگویند چه در تصویر میبینند.
نوبت فاطمه که میرسد با دقت به نقاشی نگاه میکند. پرنده سفید از عناصر دیگر نقاشی برای او جذابتر است. مادر فاطمه میگوید فاطمه بارها به او گفته است که میخواهد پرنده باشد چرا که پرندهها میتوانند پرواز کنند و نیازی به پا ندارند.
فاطمه رؤیای پرواز دارد، رؤیای جدا شدن از زمین و قید و بندهای زمینی. در توصیف نقاشی میگوید "در تصویر یه پرنده سفید میبینم که دلم میخواست بتونم مثل اون پرواز کنم. یه بچه میبینم که داره میدوه و بازی میکنه، در خانه آدمهایی را میبینم که آرزو داشتم به من کمک کنند."
او از بیماریاش آگاه است؛ پدرش میگوید"هر وقت پیامکی به موبایل من میآید فاطمه میپرسد از بانک ملت است؟ او میداند که در تلاش برای جمع کردن هزینه درمان او هستیم و زمانی که احساس میکند کمی به هدف نزدیک شدهایم، سر از پا نمیشناسد. "
دوران کودکی زمان خوبی برای شناختن دنیا نیست. ولی گاهی دنیا مصمم است که زودتر از موعد ماهیت واقعیاش را به شما نشان دهد. فاطمه هنوز چیز زیادی از دنیا نمیداند، هرچند در بین همسالانش از همه آگاهتر است. زندگی را خوب میداند، نفس کشیدن را خوب میداند. تلاشهای بی وقفه خانواده برای درمانش را خوب میفهمد. فاطمه برای زندگی کردن مثل دیگران، میجنگد، تلاش میکند تا بتواند بالاخره روزی روی خوش زندگی را هم ببیند.
"گرگم به هوا" را دوست ندارد "از بچگی هم از این بازی خوشم نمیاومد. چون نمیتونم گرگ باشم، فقط میتونم بره باشم و گرگ هم سریع من رو میگیره."
دنیای فاطمه رنگی است
دنیای فاطمه، دنیای رنگی زندگی کردن است که در کنار شور کودکی هر انسانی را امیدوار میکند. دنیای شیرین تلاش برای زندگی خوب. شاید زندگی معمولی آن قدر برای ما یکنواخت شده که اهمیت خود را از دست داده است. ولی اگر فقط چند ساعت قادر به راه رفتن نباشیم، کلافه و عصبی میشویم. واقعیت این است که بدون دریافت داروهای گرانقیمت تمام امید فاطمه در زمانی نه چندان دور به نا امیدی تبدیل میشود.
در صورت تمایل به کمک نقدی به فاطمه برای تأمین هزینه داروی مورد نیاز، میتوانید از طریق شماره کارت (۶۱۰۴۳۳۷۶۷۸۸۰۰۱۲۷ بانک ملت به نام فاطمه دهقان) نیت خیرخواهانه خود را عملی سازید.
گزارش از علی فرقانی، خبرنگار سرویس جامعه ایمنا
نظر شما