به گزارش خبرنگار ایمنا، «آیا هر شهری میتواند همپای آستن باشد؟» شهری که به گفته رونی جی فیلیپس -استاد اقتصاد دانشگاه کلورادو- راهبرد خود را از سال ۲۰۰۰ تغییر داده و مرکز ایالت نفتخیز تگزاس حالا بهعنوان پایتخت موسیقی زنده دنیا شناخته میشود. این تغییر راهبرد از صنعت نفت بهسوی هنر حتی به کامیابی اقتصادی شهر افزوده و جمعیت آن در کمتر از ۱۰ سال بیش از ۲۰ درصد افزایشیافته است. آستن بهاینترتیب حالا به نمونه بارز شهرهایی بدل شده که شهر خلاق نامیده شدهاند و رونی جی فیلیپس در کتابش «کارآفرینی هنر و توسعه اقتصادی» تلاش دارد تا در خلال تجربه آستن و شهرهایی ازایندست به مفاهیم شهر خلاق و کارآفرینی هنر بپردازد و رابطه میان هنر و رشد اقتصاد در جغرافیای محلی و شهری را موردبررسی قرار دهد.
نویسنده کتاب معتقد است در قرن بیستم خطوط تولید کارخانههای صنعتی عامل اصلی رشد اقتصادی بود، اما در قرن بیست و یکم «اقتصاد دانشبنیان» ظهور کرد که عاملهای اساسی رشد اقتصادی را عمدتاً در خلاقیت و سرمایه انسانی دیده است. این رویکرد در پی انتشار کتاب «برآمدن طبقه خلاق» نوشته ریچارد فلوریدا در سال ۲۰۰۲ موردتوجه بیشتر قرار گرفت و مدیران بسیاری از شهرها بر آن شدند که از ترویج هنر راهی بهسوی توسعه اقتصاد محلی باز کنند. ایده فلوریدا این بود که فناوری، استعداد و تساهل عناصری از شهر خلاق هستند که به جذب کارآفرینان و دیگر اعضای طبقه خلاق کمک میکنند و ازاینرو پایه رشد اقتصادی در اقتصاد دانشبنیان قرن بیست و یکم را فراهم میکنند.
فیلیپس مینویسد که اگر در میانه قرن بیستم شهرها میکوشیدند با اعطای معافیتهای مالیاتی کارآفرینان را از هر جا بهسوی شهر خود جذب کنند حال این نقش را در اقتصاد دانشبنیان نوین هنر ایفا میکند. هنر عنصر کلیدی شهر خلاق است و شهر خلاق بهرهورترین مکان برای توسعه ایدههای کارآفرینانه. ازاینروست که کتاب «کارآفرینی هنر و توسعه اقتصادی» توضیح میدهد چرا شهرها به خلاقیت نیاز دارند تا کارآفرینان و افراد خلاق مؤثر در رشد و توسعه اقتصادی شهر را به خود جلب کنند.
نویسنده در این کتاب شرح میدهد که هموارهی تاریخ شهرهای خلاق بودهاند و سپس دستهبندی چهارگانهای از آنها را ارائه میدهد: (۱) شهرهای فناورانه-نوآورانه همچون دیترویت زمانی که هنری فورد صنعت اتومبیل را در آن شکوفا کرد. (۲) شهرهای فرهنگی-فکری همچون آتن باستان، یا پاریس قرن هفدهم، یا برلین ابتدای قرن بیستم. (۳) شهرهای فرهنگی-فناورانه همچون هالیوود در دهه ۱۹۲۰ یا بالیوود بمبئی در دهههای اخیر یا همین آستن تگزاس و سرانجام (۴) شهرهای فناورانه سازمانی که برای مشکلات بزرگ راهکارهای مبتکرانه داشتهاند از رم باستان در سیستم آبرسانیاش تا لندن و پاریس قرن ۱۹ که راهآهن را به خدمت گرفتند.
مسیری که آستن طی کرد نیز چنین بوده است. یکی از موفقترین شهرهای خلاق در اقتصاد دانشبنیان، کعبه فناوری پیشرفته با جمعیتی دارای تحصیلات عالی، اختیار انتخاب سبکهای مختلف زندگی و صحنههای پرشور موسیقی محلی. شرکتهایی مانند اینتل، آی بی ام و موتورولا در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به این شهر نقلمکان کردند و در این مورد، فرهنگ و تحصیلات عالی نقش مهمی ایفا کرد.
این کتاب تجربههای شهرهای مختلفی را در این گذار از اقتصاد صنعتی به اقتصاد دانشبنیان موردتوجه قرار میدهد ازجمله شهرهای پررونق دهههای پیشین چون منچستر که پایههای مستحکمی از فرهنگ کار و شالودهای اجتماعی از طبقه کارگر را در خود دارد، اما با جهانیسازی فرصتهای تولید صنعتی عمدتاً از این شهر به سمت شهرهای دیگری با نیروی کار ارزانتر رخت بربسته است. حال این شهرها در تکاپوی توسعه اقتصاد دانشبنیان از مسیر هرچه خلاقتر کردن شهر هستند و در این راه ناگزیرند برنامهریزی مؤثری برای توسعه طبقه خلاق و جامعه هنری و فرهنگی شهر دراندازند.
رونی جی فیلیپس نقش دولتها را نیز در این روندها بررسی میکند و معتقد است باید تعادلی بهینه میان بخش خصوصی، نیروهای بازار، بخش دولتی و دولت برای رسیدن به شهر خلاق فراهم شود. در پایان به پرسش آغازین خود بازمیگردد که آیا هر شهری میتواند همپای آستن در گذار از اقتصاد پیشین به اقتصاد دانشبنیان باشد؟ او معتقد است هر شهری در آغاز چنین پتانسیلی را ندارد اما میتوان آن را کسب کند. راه بهویژه برای شهرهایی با گذشته تاریخی و پیشینه هنری بهمراتب هموارتر است.
کتاب «کارآفرینی هنر و توسعه اقتصادی/ آیا هر شهری میتواند آستن باشد؟» نوشته رونی جی فیلیپس در سال ۲۰۱۱ از سوی انتشارات راتلج منتشرشده و در ۱۳۹۵ توسط حمیدرضا ششجوانی، جامعهشناس و استاد کارآفرینی هنر به فارسی برگردانده و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما