به گزارش خبرنگار ایمنا، هر چند با وقوع انقلاب اسلامی رویکرد به زنان تغییر یافت و تلاش شد تا این بخش جامعه نیز در مسائل سیاسی و اجتماعی مشارکت داده شوند، اما امروز همچنان زنان ایرانی در برخی حوزه ها با مشکلاتی مواجه هستند که بعضی از آنها قانونی و بعضی دیگر اجتماعی وناشی از فرهنگ جامعه است؛ در واقع علی رغم پیشرفتهای تحصیلی و سیاسی زنان، هنوز نیز در بستر اجتماع نوعی نگاه از بالا به پایین نسبت این بخش جامعه وجود دارد.
فاطمه اکبر زاده، استاد دانشگاه اصفهان، فعال مدنی و پژوهشگر روانشناسی اجتماعی در این زمینه معتقد است: «کنشگران مدنی و فعالان اجتماعی سعی دارند زنان را باحقوق اولیه خود آشناکرده، تا بانوان بتوانند با وجود مشکلات حقوقی، اقتصادی واجتماعی فراوان به جایگاه شایسته خود در اجتماع دست پیدا کنند.» خبرنگار ایمنا در همین ارتباط گفتوگویی با این فعال مدنی و اجتماعی انجام داده که مشروح آن در ادامه میآید:
شما ازفعالان حوزه مسایل زنان هستید، از دیدگاه شما عمده ترین مشکلات این قشر از جامعه چیست؟
ازمهمترین مشکلات زنان عدم برابری جنسیتی است؛ این مسئله از مهمترین دغدغههایی است که برای از بین بردن آن راهی طولانی پیش رو داریم.
عمده مطالبات زنان ازجامعه چیست؟
مهمترین درخواست زنان در ارتباط با مسائل فرهنگی، تحصیلی، اجتماعی آنان است؛ این درخواست برای رسیدن به همان استانداردهای جهانی است که شاید عمده ترین مانع آن نگاه های سنتی وبسته ای باشد که اجازه نمیدهد زنان به درجات بالا رسیده و جایگاه بهتری داشته باشند. در واقع جنسیت زدگی در نگرش نسبت به زنان از عمده مشکلات جامعه ایرانی است؛ این نوع نگرش و القای تفاوت حقوق زنان با مردان، نه تنها بانوان با تحصیلات بالا را درگیر این مشکل کرده، بلکه زنانی که جایگاه و پایگاه اجتماعی پایینتری دارند را هم شامل میشود. زنان ایرانی این موضوع راکاملاً احساس می کنند.
همچنین باید خاطر نشان کرد، درجامعه ایرانی قوانین بیشتر به نفع مردان بوده و از آنها حمایت بیشتری میکند؛ اگرقوانین موجود در کشور را در این ارتباط بررسی کنیم، متأسفانه بایدگفت که برای قانونگزاری به نفع بانوان در واقع دستاورد چندان مهمی نداشتهایم.
به نظرشما مهمترین مشکلاتی که ازطرف جامعه وخانواده به زنان تحمیل می شود چیست؟
فشارهای سنگینی ازطرف جامعه و خانواده نسبت به زنان تحمیل می شود؛ به ویژه در اقشار پایین دست جامعه، که زنان با سختیها ومشقتهای بسیار بیشتری درگیر هستند. در این سطح زنان گاه با چنان مسائل و مشکلاتی روبه رو هستند، که هیچ راهکاری برای مقابله با آن برایشان قابل تصور نیست.در این راستا، شاید بتوان یکی از راهکارها را برخورداری اقتصادی زنان در جامعه دانست؛ به اصطلاح بانوان باید دستشان در جیب خودشان باشد، تابتوانند حداقلهای زندگی خود را تأمین کنند.
از دیگر مشکلات عمده و بسیار مهم گروهی از زنان، مرارتهای زوجهایی است که درگیر اعتیاد به مواد مخدر هستند؛ زنان این گروه یا از همسر خود جداشده، یا در مسیر جدایی و طلاق قرار دارند. این گروه بیشتر در مضیقههای مالی گرفتار هستند و برای اینکه بتوانند به حداقلی از آزادی و رهایی از مشکلات برسند، مجبور می شوند روند پیچیده و طولانی را در محاکم قضایی طی کنند تا بتوانند طلاق بگیرند، علاوه بر آن باید بتوانند ناهنجاریها و مسایل عدیده روحی، روانی و شرایط بد اقتصادی ناشی از جدایی را تاب بیاورند، تا بتوانند خود را از دست مردی که به آنها آسیب زده، نجات داده و ناچار می شوند با حداقلی از امکانات اقتصادی بسازند.
عده دیگری از این گروه هم که هنوز این مسیر را طی نکردهاند، معضل «بدهمسری» را تجربه میکنند. بانوانی هستند که با داشتن همسر معتاد وبا اندک درآمدی که دارند، نه تنها باید کل مخارج زندگی اعم از اجاره خانه و هزینه خورد و خوراک و پوشاک اعضای خانواده را بپردازند، بلکه مجبورند هزینه سیگار و اعتیاد زوج را هم تأمین کرده و با چنگ و دندان زندگی مشترک را حفظ کنند؛ تنها به این امید که شاید در آینده رنگ خوشی در زندگی خود وفرزندشان را به چشم ببینند.
زنانی با جایگاه اجتماعی پایینتر، از تلخیهای زندگی صدمه بیشتری می بینند؛ با این برداشت موافقید؟
درست است، اگر زندگی این دست از زنان آسیب پذیر جامعه را با دقت نظر بیشتری مورد بررسی قرار دهیم، درمییابیم که با خشونتهای خانگی متنوع و برخوردهای زننده و مشمئز کننده بیشتری از طرف همسر روبرو هستند. این دست از زوجها اغلب فاقد شغل و بیکار هستند و این زنان فرودست ناچار به ادامه زندگی با آنها هستند.
آیا در ساختار قوانین کشور، کم کاری واجحافی در حق زنان دیده می شود؟
اگر بخواهیم منصفانه به این موضوع مهم بنگریم، میتوان گفت که به طور کلی تدبیری منظم ومنسجم برای مشکلات زنان اندیشیده نشده است.از لحاظ سیستماتیک این فشارها به زنان وارد می شود و مخرج مشترک این فشارهای سیستماتیک، نگاهها و باورهای عرفی و ایدئولوژیک اشتباه است. اگرچه زنان همواره در تلاش برای رسیدن به جایگاه واقع یخود در جامعه هستند و این حق آنها است.
زنانی که به جایگاه اجتماعی بالاتری در جامعه دست یافتهاند، تلاش می کنند در پست های مختلف مدیریتی و اجتماعی شایستگیهای خود را نشان داده و اثبات کنند که در قابلیتها چیزی از مردان کم ندارند. زنان باید بتوانند با تلاش خود استعدادها و تواناییهای خود را به جامعه نشان دهند و اصطلاحاً به چشم بیایند، اما متأسفانه مردانی که از لحاظ قانونی دارای پشتوانه های بیشتر و جایگاه بالاتری هستند، سد راه پیشرفت زنان میشوند. نگاه های عرفی و سنتی جامعه نیز ارزش بیشتری برای فعالیت مرد در جامعه قائل است.
آیا قوانین ایران حق ورود به همه جایگاه های اجتماعی را به زنان داده است؟
جایگاههایی در جامعه ما وجود دارد که زنان به لحاظ قانونی اجازه و یا توان ورود به آن را ندارند. البته این مسئله هم دلایل خاص خود را دارد. زنان خود نیز از ورود به برخی حوزهها احتراز کرده و فکر میکنند دخالت در بعضی از عرصهها ممکن است خدشه ای به وجهه اجتماعی آن ها وارد سازد.
برای حضور زنان در حوزههای زیادی ممانعت ایجاد شده که میتوان به عنوان نمونه از عرصه سیاست نام برد؛ جایگاهی که همراه با قدرت، جابجاییهای بزرگ وتغییرات اساسی در نقش افراد است و اکثر زنان نمیتوانند و نمیخواهند به آن ورود پیدا کنند، مدام آنها را از ورود به دنیای سیاست و خطرات دخالت در آن بر حذر میدارند؛ در نتیجه زنان کمتر علاقهای برای ورود به این عرصه دارند.
چه دلایل فرهنگی اجازه نمیدهد زنان به جایگاههای بهتری بیاندیشند؟
زمینه و بستر عرفی و اجتماعی مناسبی برای حضور زنان درحوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فراهم نیست. در عرصه اجتماعی بیشتر ازدواج، تولید مثل و تربیت فرزندان برای زنان ارزش قلمداد میشود؛ چنین زنانی با چنین نقشهایی سرافراز تلقی شده و اجتماع آنهارا مفتخر به این می داند که در جامعه کارآمدی خود را در نقش یک زن خوب و وظیفه شناس ایفا کردهاند. وقتی چنین بستر فرهنگی بر پایه شیوهها و کتابهایی که در مدارس و دانشگاهها تدریس میشود،تعریف شد، طبیعی است که باور عمومی ناخودآگاه این را به عنوان فرهنگ غالب و درست خواهد پذیرفت. در نتیجه همه شاهد این تمایزات بین نقش های زنان و مردان در جامعه خواهیم بود. فضای تبلیغاتی برآمده از چنین وضعی، تنها دستآورد خوب یک زن را داشتن ازدواجی موفق و به دنیا آوردن فرزندانی سالم خواهد دانست.
ایراد اصلی از زیرساختها است. جامعهای که نگاهی جنسیتزده به زن داشته و برای این آفریده خدا حق آزادی و انتخاب قائل نباشد، مشکل ماهیتی دارد. طبعاً قضاوت چنین جامعهای درباره زن بر پایه مجرد یا متأهل بودن وی است و برای فردیت زن به عنوان موجودی مستقل ارزشی متصور نخواهد بود. اساس این مشکل به فرآیند نظام تربیتی و فرهنگی جامعه برمیگردد.
آیاتا کنون در راستای تحول این دیدگاه و بستر فرهنگی درجامعه، تلاش جدی از طرف زنان انجام شده است؟
در یک قرن گذشته شاهد تلاشهایی برای تغییر این نگرش از طرف جامعه زنان بودهایم، به ویژه در یک دهه اخیر فشارها و چانهزنیها در میان بانوان، برای تصدی پستهای با اهمیت اجتماعی و سیاسی روندی روزافزون داشته است. شرکت وسیع بانوان در انتخابات شوراهای شهر و روستا شاهد این مدعا است. عرصهای که زنان با ورود به آن نه تنها ثابت کردند چیزی از مردان کم ندارند، که حتی در بعضی مواقع شاهد عملکردی به مراتب موفقتر از جانب زنان در تصمیمگیریها بودهایم.
خود زنان برای تغییر رویکردها و نگاهها نسبت به جامعه بانوان تا کنون چه اقداماتی انجام دادهاند؟
رویکرد جامعه و نوع نگاه به زنان در این موضوع حائز اهمیت است. نگاه ابزاری به زنان و توجه به حقوق آنها تنها در آستانه انتخابات برای به دست آوردن رأی از سوی کاندیداها، از آفتهایی است که جامعه بانوان نسبت به آن آگاه و حساس شده است. زنان درحال حاضر در پی ارتقاء جایگاه خود در جامعه بوده و برای بهبود شأن اجتماعی و احقاق حق همنوعان خود چه فرادست و چه فرودست در تلاشی دایمی هستند.
بلوغ ذهنی زنان و دختران جامعه ما امروز به مرحلهای رسیده که نسبت به حقوق خود کاملا آگاه هستند. هرچند راه دشواری در پیش است، ولی معتقدم امیدواری در قشر بانوان برای رسیدن به جایگاهی مناسب و متناسب با مقام و منزلت آنهابسیار بالاست. جامعه ما به سمتی می رود که ورود فزاینده زنان به عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی اجتناب ناپذیر است.
آیا فعالیت احزاب وگروهها توانسته در ارتقاء جایگاه زنان در عرصه های مختلف سیاسی واجتماعی تاثیرگذارباشد؟
در سالهای اخیر احزاب و تشکلهایی سیاسی پدید آمده که جمعیت آنها تنها از زنان تشکیل شده و فعالیتهای سیاسی دارند؛ به لحاظ اجتماعی هم سازمانهای مردم نهاد (NGO)بسیاری شکل گرفته که در حوزههای مختلف امور زنان مشغول به فعالیت هستند. بیش از۷۰ تا ۸۰ درصد سازمانهای مردمنهاد از بانوان تشکیل شده است. موارد متعددی از این سازمانها را میتوان یافت که بر روی توانمندسازی زنان در حوزههای مختلف اجتماعی دارای فعالیتهای گسترده و پیگیر هستند. موارد دیگری از این تشکلها در زمینههای فکری و مشاورهای از جمله خودآگاهی ذهنی، خودشناسی و شیوههای فرزند پروری فعالیت دارند. بسیاری بر روی خودکفایی اقتصادی زنان و رشد اعتماد به نفس در میان بانوان تمرکز دارند.
همه این موارد نوید آیندهای روشن برای حضور پررنگتر جامعه زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی را میدهد. ممکن است یک زن نتواند به یک فعال خبره و تأثیرگذار سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی بدل شود، اما حداقل با کمک این سازمانهای مردم نهاد و با همراهی تشکلها و احزابی که برای حقوق زنان ارزش قایل هستند، میتواند کنشگری آگاه و روشنگر در سطح محل زندگی و همسایگان خود باشد و مطالبات خود و زنان اطرافش را به گوش مسئولان شهری و کشوری برساند. این تلاشی است از طرف زنان برای زنان، به دست خود زنان و برای سایر زنان.
وضعیت زنان اصفهانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
در اصفهان با زنان بسیاری برخورد داشته ام که دارای قدرت سخنوری، فن بیان بالا و فکر و تحلیل مثال زدنی بوده اند؛ هرچند بعضی از آنها تحصیلات اندکی داشتند، اما توانایی استدلال و تحلیل آنها بالایی بود. با این بانوان که هم صحبت شدم، تقریباً همگی از ظلمی که به ایشان رفته آگاه بودند و از تضییع حقوق خود اطلاع داشتند. به عنوان یک کنشگر اجتماعی و مدنی شاهد رشد فکری زنان، به خصوص در سالهای اخیر بودهام؛ زنانی که اگر چه فشار مضاعفی را به واسطه نگاه یکسویه و تبعیضآمیز جامعه نسبت به خود تحمل کردهاند، اما برای رسیدن به جایگاهی که شایسته آن هستد، از پا ننشستهاند.
نظر شما