به گزارش خبرنگار ایمنا، کولههایمان را بسته ایم تا آماده سفری دو روزه در دل این کوه ها شویم، این راه نیاز به راهنما دارد چراکه در فراز و نشیب کوهستان خطرات زیادی است. با گروه کوهنوردی راهی منطقه ای بکر و جذابی می شویم که مدت هاست در آرزوی دیدن آن هستیم.
ساعت حوالی ۸ صبح است و زمان حرکت فرا رسیده، اعضای گروه کوهنوردی به همراه سرپرست آماده هستند، همه چیز دوباره مرور می شود تا مبادا از وسایل چیزی جا مانده باشد، سمیرم را به مقصد "خفر" ترک می کنیم.
آفتاب سوزان چنان با عقربه های ساعت گره خورده که گرمای تابستان را بر تن اعضای گروه می نشاند، اما طبیعت خفر زیباتر از آن است که ذره ای خستگی را در جان و تن باقی بگذارد چراکه مناظر بی نظیر آن بسیار است و هر نقطه نشانی از بزرگی خدا دارد.
با رسیدن به طبیعت سبز و زیبا و درختان و باغهای چشمنواز و جویبارهای منطقه خفر چنان روح تازه ای در کالبد آدمی دمیده می شود که هر آنچه از گرمای سوزان و خستگی ر اه بر تن داشته ایم در چشم زدنی به فراموشی سپرده می شود. نسیم خنک تابستانی منطقه، روح را نوازش میکند و گویی دایهای مهربانتر از مادر انسان را به آغوش خود کشیده است.
برای دیدن آبشار باز هم مسیری را باید سپری کرد، مجبوریم چند کیلومتر از مسیر را با ماشینهای کمک دار طی کنیم، با عبور از درختان سر به فلک کشیده و میوههای رنگارنگی همچون آلوچه و زردآلو به مسیر اصلی آبشار خفر می رسیم.
با دیدن چشمه ای خروشان از دل کوه قمقمههای خود را به آب می زنیم تا در مسیر چندین ساعته خود همانند درختان سیب لبتشنه نمانیم.
صدای بلبلان نغمه خوان و آب روان در راه بهگونهای با روح آدمی بازی میکند که این سرزمین را به صورت تکه ای از بهشت درآورده و هرکس پای در این سرزمین می گذارد مات و مبهوت این همه زیبایی می شود. از حق نگذریم بهشت چه کم دارد از اینهمه نعمت بیبدیل که خدای حقتعالی در دل کوهستانی سخت چنین منطقهای زیبا را به بوم رنگ زمینش آورده است.
صدای شرشر آبشارهای کوچک و بزرگ فضایی وصف نشدنی را ایجاد کرده که شاید کمتر شاهد آن باشیم و تمامی این منطقه تجربه ای نو در گوشه دفتر خاطراتمان می سازد.
با گام های استوار در رشتهکوه های میانی زاگرس در ۸۰ کیلومتری جنوب شهر سمیرم و در ۲۴۰ کیلومتری جنوب اصفهان، قدم به قدم جلو می آییم، گاهی مسیر کوهستان خشن بودن خود را به رخ کوهنوردان میکشد تا در مسیرهای شنی و پرتگاهیاش عظمت خود را به نمایش بگذارد، غافل از اینکه کوهنوردان فرزندان همین سرزمیناند و باکی از آن ندارند، اما عبور از درههای رعبانگیز، برایمان تجربه و حس متفاوتی از زندگی است.
کمکم هرم آفتاب سوزان تابستان و گرمای ملموس هوا خبر از میانههای روز میدهد. پس از اندکی توقف و تجدید انرژی، تمام اعضای گروه با تجمیع زبالههای حاصل از ناهار، طبیعت را آزرده خاطر نمیکنند و آن را هم چون لحظه ورود پاک رها ساخته و به مسیر خود ادامه می دهند.
گهگاهی بر کوهها مرواریدهای روانی را نظاره گریم که از دل کوه سرازیرند اما در نقاطی از غم خشکسالیهای سمیرم چشمههای اشکشان دیگر توان گریستن ندارد.
پس از چندساعتی پیادهروی با صحنهای روبهرو می شویم که دل هر طبیعت دوستی را غمگین و روح آزادش را به بند میکشد. نگاههای غمگین کوهنوردان به سمت آبشار بهگونهای است که گویی در سوگ عزیزی نشسته و غمی بیمثال را چشیده اند ...
باورش سخت است در این موقع از سال، لبان آبشار خفر از گرمای هوا چنان خشکیده که مرهمی میخواهد به بلندای سالهایی که خشکسالی آن را آزرده خاطر کرده است.
میسر را ادامه می دهیم و پس از عبور از درههای کوچک و بزرگ و شن ریزهای فراوان به یخچالهایی می رسیم که خشکسالی آنها را به دوران کودکی بازگردانده؛ کوچک اما امیدوار...
یخچال های برفی این منطقه در چند سال گذشته حدود شش متر کوتاه تر شده، سرپرست گروه اولین باری است که با این صحنه روبه رو می شود از تعجب فریاد می زند«بچه ها آب دیگر نیست»
چهار ساعت است که در دامان کوههای زاگرس میانی حرکت می کنیم فریاد بی وقفه آبشار خبر از رسیدن به مقصدی می دهد که مدت ها چشم انتظاری آن را می کشیم، لبخند بر چهره بچه های گروه نشان از وجود مرواریدهای روانی است که بر روی گونههای سخت اما نرم زاگرس سُر می خوردند و منظره ای بی نظیر را به نمایش می گذارند. اینجا آبشار "پی دنا" یکی از هزاران آبشار دنای استوار است که طبیعت دوستان زیادی را به سمت خود فرا می خواند.
از پایین آبشار همه به نظاره این زیبایی نشسته ایم، اما کم کم هوا رو به غروب است و باید محلی را برای استراحت بیابیم تا فردا با انرژی بیشتری به بالای آبشار برویم. در حاشیه آبشار محلی برای استراحت و سپری کردن شب پیدا می کنیم.
پس از برپایی چادرها و استقرار اعضای گروه، بوی مطبوع آتش و حرارت دلگرمکنندهاش در خنکی هوای منطقه خبر از دورهمی ای میدهد که یکی از بهترین لحظات سفر را رقم می زند.
پس از صرف شام، کوهنوردان کیسهخوابهای خود را برای ساعت ها آرامش آماده می کنند تا فردا همچون پروانهای تازه متولد شده از درون پیلههای خودسر برآورده و به سمت قله آبشار پی دنا بال بگشایند و بر فراز آن گام بردارند.
آسمان شب در ظلمت بیانتهای خود، با شهابهای کوچک و بزرگش و ستارههای پرفروغ همراه با خنکای نسیم شامگاهی همچون دایهای، دست نوازشگر خود را بر گونهها حرکت میدهد و قدمبهقدم به سمت صبح گاه حرکت می کند.
خورشید که با تلالو گرمابخش خود از خواب بیدار می شود گروه برای صعودی بهیادماندنی به راه می افتد.
با عبور از فراز و نشیب درهها و مسیرهای شنی و پرتگاهها بر فراز قلهای ایستاده ایم که مناظر زیبایی را در مقابل چشمان توصیف می کند.
گرمای هوا چنان بر کوهستان غلبه کرده و تأثیر گذاشته که دیگر خنکی آبشار و قطرات آب توان مقابله با آن را ندارد و برای فرار از این گرما باید در کوهپایه قله سایه بان ها را برپا کنیم.
عقربه ها ساعت ۱۲ را نشان می دهد با کمک یکدیگر بساط ناهار چیده می شود و لذت از غذایی ساده در کنار آب روان و کوه های سخت دوچندان شده است.
عمر سفر بسیار کوتاه است و زمان برگشت فرار سیده همه گروه کوله های خود را بسته اند و آماده بازگشت با تجربه و خاطرات زیادی هستند.
نظر شما