به گزارش ایمنا، حالا موزه هنرهای معاصر اصفهان، مأمنی است برای نمایش هنرِ هنرمندانی که هر زمان دستان خالقشان آفرینش هنری را رقم میزنند و ذهنها در پیچیدگی و چگونگی خلقش در تفکر میمانَند و تحسینهاست که نثار خالق میشود... اصفهان است دیگر... نیمۀ جهان و هنرمندانی که خالق گوشهگوشۀ سپاهانند ...
پنجشنبه بیستوهشتم تیرماه ۱۳۹۷ ساعت ۱۴ موزه هنرهای معاصر اصفهان میزبان اتفاقی نیکو است، آمدوشدی از جنس عشق و ازخود گذشتگی... و ما نیز شاهدان این رویداد خالصانه هستیم، رویدادی از جنس وقف اثر هنری، از جنس ازخود گذشتگی و نثار عشق...
انتظار در دفتر مدیریت موزه هنرهای معاصر به درازا نمیکشد، زمان به ساعت ۱۴ میرسد و صدای بازشدن در و ورود "عباس جوهری" با چمدانی در دست، سلام و درودها را نثارش میکند... فرزندی از تبار خاندان جوهری بزرگ و با وقار که یاد پدر را زنده میکند، پدری که در صنایع دستی نقرهسازی پیشگام و به سخنی دیگر استاد استادان بود... اکنون چمدان فرزند محتوی اثری فاخر از پدر است که برای اهدا به موزه هنرهای معاصر اصفهان به همراه دارد، اثری که یادگار پدر است و از امروز با میزبانی موزه هنرهای معاصر اصفهان به مردم سپاهان و البته ایران تعلق دارد و این اولینبار است که این سنت حسنۀ اهدا و به دیگر سخن وقف اثر هنری به موزه، رسانهای شده است.
سنت حسنۀ وقف اثر هنری
مهدی تمیزی مدیریت موزه هنرهای معاصر اصفهان میگوید: موزه هنرهای معاصر اصفهان از گنجینهای برخوردار است که متعلق به مردم اصفهان است و مالکیت این گنجینه دراختیار موزه هنرهای معاصر وابسته به سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان قرار دارد.
وی ادامه میدهد: مردم آثار بسیار گرانقدری از خود و نیاکانشان را به این موزه اهدا کردهاند و این سنت حسنۀ وقف اثر هنری برای یادبود هنرمندِ صاحب اثر و برای یادبود فردی که اثر را اهدا می کند برای ما بسیار حائز اهمیت است.
تمیزی میگوید: ما در کشوری زندگی میکنیم که وقف اهمیت بسیاری دارد، ولی وقف در زمینه فرهنگی هنری کمتر دیده شده است؛ اینکه یک نفر اثر خود و یا نیاکان خود را به موزه اهدا کند نشاندهندۀ همان وقف هنری است و اثر اهداشده به موزه یک عمر به یادگار می مانَد ضمن اینکه این یادگار متعلق به مردم اصفهان است.
اهدای شمعدان هشتسری به موزه هنرهای معاصر
با عباس جوهری به گفتوگو مینشینیم و از اثر اهدایی پدر به موزه میپرسیم. برمیخیزد و شناسنامه اثر را نشانمان میدهد. به شناسنامه اثر نگاهی میاندازیم... در شناسنامه این اثر نوشته شده که یک شمعدانی ساخته "حاج مهدی جوهری" است، با جنسی از نقره، وزن ۴۵۳ مثقال و ارتفاع ۴۳ سانتیمتر که سال ۱۳۲۷ در اصفهان و به صورت کاملا چکشی طراحی و تولیده شده است.
عباس جوهری میگوید: اثری که امروز به موزه اهدا میشود یک شمعدان هشتسری از جنس نقره است. سازنده این اثر پدر من "حاج آقا مهدی جوهری" است، این شمعدان بر اساس تحقیقات برادرم استاد حسین جوهری که وی نیز نقرهساز است در سال ۱۳۲۷ ساخته شده است. پدرم در تکیه سیدالعراقین در تخت فولاد و در مجاورت مقبره تاج اصفهانی مدفون شدهاند. بعد از انقلاب به قبر پدرم نیز عظمت داده شده و وقتی بزرگداشتی برای تاج اصفهانی برگزار می شود از پدر من نیز تقدیر می شود، البته پدرم شعرهای تاج اصفهانی را نیز خیلی دوست داشتند. پدرم استاد استادان صنایع دستی اصفهان هستند و کارهای زیادی انجام داده اند ولی تخصص ایشان در ساختن شمعدانی است. شمعدانی های دوسری تا ۴۰ سری را می ساختند و در واقع در هنر شمعدانسازی بسیار چیرهدست بودند.
وی ادامه میدهد: این شمعدان هشت سری به زمانی برمی گردد که پدرم ۲۶ ساله بودند. ایشان به خاطر "پنج تَن" خیلی به ساختن شمعدان پنجسری علاقمند بود، همینطور شمعدان هشتسری را به دلیل حالت صوفیگی که در طرح آن هست دوست داشت و البته به چهلسری هم علاقه داشتند. تمام ضلع ها در این شمعدان هشتسری عدد هشت را مشخص می کند و همه ضلع ها را برابر و موازی با هم ساخته اند. خدا رحمتشان کند ایشان خیلی زود در سن ۵۲ سالگی بر اثر سکته قلبی فوت کردند.
آنچه در تاریخ ثبت و ضبط شده نشان میدهد که مرحوم حاج مهدی جوهری سال ۱۳۰۵ هجری قمری برابر با ۱۲۶۶ شمسی متولد شد و به سال ۱۳۶۱ شمسی درگذشت.
حاج آقا مهدی جوهری اصفهان را خیلی دوست داشتند
عباس جوهری ادامه میدهد: این شمعدان با نقرۀ ۹۰ عیار و شاید بیشتر از این مقدار، ساخته شده است. پدرم خودشان ورق های نقره را درست می کردند. من یادم هست ایشان به من میگفتند که تعداد خیلی قلیلی از این شمعدانهای هشت سری را درست کردند. اصولا ایشان شمعدانهای دو سری و پنجسری یا چهل سری میساختند و تعداد شمعدانهای هشت سری که ساختند معدود است و شاید دو یا سه نوع هشتسری ساخته باشند و بارها افسوس میخوردند که چرا یکی از آن ها را در خانه نگه نداشته بودند. اینطور که من اطلاع یافته ام یکی دیگر از این شمعدان های هشت سری در عربستان سعودی است و گویا یکی دیگر هم در ایران وجود دارد. اما این شمعدان کنونی را دو سال قبل برادردم حسین جوهری که نقرهساز هستند از فردی خریداری کردند و مُهر پدرم نیز بر روی آن حک شده است.
عباس جوهری متولد سال ۱۳۳۵ در اصفهان و استاد کامل IT در امریکا است و نام پدرش حاج مهدی جوهری را با احترام یاد میکند و تاکید دارد که "دوست دارم که کارهای پدرم را جمع آوری کنم و به موزه تقدیم کنم تا برای مردم ایران و مخصوصا همشهری های عزیز اصفهان بماند، چون پدرم اصفهان و مردم اصفهان را خیلی دوست داشتند، مثل بنده و خانواده ام" و اکنون این شمعدان هشتسری اولین اثر از مرحوم حاج مهدی جوهری است که توسط فرزندش عباس جوهری به موزهای اهدا میشود. وی موزه هنرهای معاصر اصفهان را جایگاه مناسبی برای این نخستین اثر اهدایی میداند و ابراز امیدواری میکند که این تجربه خوب با موزه هنرهای معاصر سبب شود تا آثار دیگر پدر را نیز به آن اهدا کند.
عباس جوهری تاکید میکند: الان که این شمعدان را به موزه آورده ام خودم را راحتتر می بینم و خیلی خوشحالم که این شیء یگانه را به مردم اصفهان تقدیم میکنم.
وی به دیگر آثار ساختۀ حاج مهدی جوهری در جایجای ایران اشاره کرده و میگوید: در چهارگوشه آرامگاه مرحوم مجلسی چراغ های ساختۀ پدرم وجود دارد.
استاد ادامه میدهد: پدرم سازنده بودند و آن را به فروشندگی ترجیج می دادند. پدرم همیشه در کارگاهی کار میکرد که در آن همیشه چکش بود، سیاه بود و در آن آتش و دود بود. پدرم میگفت دوست دارم اینجا باشم و زیبایی های شهرم را هرلحظه ببینم و لذت ببرم. مرحوم پدرم نقره فروشی را دوست نداشت و به نقره سازی بسیار علاقمند بودند.
اصفهان هنوز هم نصف جهان است
وی اشاره میکند که فرزندی ندارد اما خون هنر در رگهای خواهران و برادرانش در خاندان جوهری جاری است، نمونهاش برادرش استاد حسین جوهری و دو فرزندش هستند که راه پدر در نقرهسازی را ادامه داده اند. عباس جوهری نیز اگرچه در ۲۱ سالگی و درست یکسال قبل از انقلاب ایران را ترک کرد و در امریکا رشته مهندسی کامپیوتر را تا مقطع فوق لیسانس ادامه داد و سپس در IT دکترا را دریافت کرد، اما در طراحی وب(web internationl design) شهرت بینالمللی دارد و به قول خودش هنر به خاطر پدرش در وجود وی نیز هست...
وی میگوید: در وبهایی که طراحی می کنم از هنر هم بهره می برم مثلا نمادها را در طراحی هایم استفاده می کنم، علامت ها و تکرار خیلی مهم است، طرح هایی که من در وب ها تکرار می کنم در کارهای پدرم وجود دارد. مرحوم سهراب سپهری هم از شعر به نقاشی و از نقاشی به شعر رفتند، کسی که هنرمند است می فهمد چرا سهراب مثلا در یک اثرش فضایی را آزاد گذاشته و یا طرح و رنگ بخصوصی را بهکار برده است.
عباس جوهری ادامه میدهد: پدرم اشعار بسیاری از سعدی و حافظ را حفظ کده بودند. ما ثروت اجتماعی زیادی داریم و هرجا که بروید و بگویید حاج آقا جوهری پدر ما است، همه می گویند چه مرد خوب، بزرگوار، مهربان و خدمتگزاری بود. پدرم دوست داشت همۀ مردم خانه داشته باشند و در این امر مشهور بودند. برای مثال او شاگردی داشت به اسم خلیل و یادم هست شبهای عید وقتی پدر برای ما کُت و شلوار می خریدند برای خلیل جان هم می خرید و میگفتند او را هم مثل شما دوست دارم. یادم هست وقتی خلیل نمی توانست به سر کار برود پدرم هم نمیرفت و میگفت خلیل اسباب دستم است. مرحوم پدرم خیلی مهربان بود.
استاد جوهری اصفهان را خانه همیشگی خود میداند و ادامه میدهد: اصفهان بزرگ تر شده، ترافیک زیاد شده ولی هنوز زیبایی خودش را دارد و هنوز نصف جهان است، ولی دوست داشتم رودخانه زاینده رود آب داشت، خیلی افسرده می شوم وقتی زاینده رود را بدون آب می بینم، ازطرفی خیلی متاسفم که می بینم شرایط مردم می توانست بهتر از این باشد. الان مردم خیلی مشغول روزمرگی ها هستند اما زمان قدیم مردم فرصت داشتند که با هم صحبت کنند ولی الان نه و همهاش در تلاطم هستند. مردم ایران خیلی پیچیده هستند. اما در مجموع باید بگویم که چو ایران نباشد تن من مباد. من معتقدم که خداوند بزرگ عدالت را برقرار کردند. ایران نکات مثبتی دارد و نکات منفی هم دارد و خارج از ایران هم همین طور. وقتی که فوت کردیم می فهمیم و می بینیم که خداوند بزرگ بهخوبی عدالت را برقرار کرده بودند ولی بندگان غافل بودند.
جای شمعدان پدرم در اصفهان است
عباس جوهری از انتخاب موزه هنرهای معاصر اصفهان برای میزبانی همیشگی از شمعدان پدرش سخن می گوید و می افزاید: اول خانواده می خواستند این اثر را به مشهد بفرستند ولی بعد گفتیم که جای این اثر اصفهان است و آقای تمیزی مدیر این موزه ما راهنمایی کردند که این اثر را می توانند حداقل یک یا دوبار در سال به نمایش بگذارند، از طرف دیگر من یا وکیلم می توانند از این آثار در گنجینه بازدید کنند. من دوست دارم مردم اصفهان به افرادی مثل پدر من افتخار کنند؛ از طرف دیگر دوست دارم که خانوادهام هم بدانند که پدربزرگشان چه کسی بوده است، وقتی به آنها می گوییم پدربزرگ شما استاد استادان است و آنها می گویند پس آثارش کجاست؟ ما می توانیم بگویم بروید موزه هنرهای معاصر اصفهان و اثر ایشان را ببین. برای من فقط یک عکس کافی است که به دیوار بزنم و بدانم این اثر در موزه نگهداری می شود.
هنر، تجربهای از روح است
عباس جوهری به خاطراتی از پدر اشاره می کند و میگوید: پدرم میگفت باید درس خواند و کارکرد. او میگفت انسان یعنی پرنده، یک بالش فکر است و یک بالش عمل کردن و کار و و قتی دو بال داشته باشیم می توانیم پرواز کنیم. به من میگفتند اگر پول میخواهی باید بیایی مغازه و کار کنی و من می رفتم و چکش دست می گرفتم و گاه که چکش روی دستم می خورد پدرم میگفتند مسئلهای نیست یاد میگیری، دستت باید آهنیین بشود. ایشان چکش می زدند و صحبت می کردند و گویا صدای چکش همآهنگ ضربان قلبشان شده بود. کارگاه پدر در دروازه دولت در محلی بود که الان ارگ جهان نما آنجا ساخت شده است. من دبیرستان کازرونی درس می خواندم و گاهی به کارگاه به پدر می رفتم، اما پدر هیچوقت تاکید نکرد که من حتما کار ایشان را ادامه دهم. یکی از خصوصیات پدرم این بود که هیچ وقت نگفتند من نماز می خوانم شما هم بیایید پشت سر من نماز بخوانید ولی توجه ایشان به این بود که ما نمازخواندن را بفهمیم و عقیده من هم همین است که ما باید نماز را بفهمیم، بعد بخوانیم و در نهایت آن را ارزیابی کنیم و ببینیم آیا در رفتار ما اثری داشته که اگر داشته نمازمان درست است و اگر نبوده از نو نماز بخوانیم و آن را بفهمیم. بنده تا به حال توفیق آن را داشته ام که نماز بخوانم و خواهم خواند.
او هنر را اینچنین تعریف میکند: هنر یعنی از قفس بیرون آمدن و فکر را پرواز دادن، هنر یعنی وابستگی ها را کنار گذاشتن و رها شدن، به قول مولانا عریان می شوی و وقتی عریان شدن تمام وابستگی ها را از دست می دهی پدر، مادر، فرزند، کیف پول و ... عریان و خالص می شوی و به هنر می رسی. هنر تجربه ای از روح است. من اینها را بیشتر در صفحه های مثنوی معنوی مولانا پیدا کردم و در شعر سهراب سپهری می بینیم. هنر یعنی از خود گذشتگی و به دیگران و به همه چیز فکر کردن، هنر یعنی وقتی که کاری و فکری می کنی و در هیجان و خوشحالی هستی و با تمام عشق و آرزو آن را انجام می دهی منتظر تولدی. هنر خیلی پیچیده است.
اوعاشق ایران است و میگوید: در دفتر کارم عکس های ایران باستان را بر دیوار زده ام و دانشجویان درباره آن ها سوال می کند. من به ایران و اصفهان و هویتم بی نهایت علاقهمندم. اسم من عباس است و همیشه هم عباس خواهد بود.
عباس جوهری علاوه بر تدریس در دانشگاهی در اوکلاهما، خطیب مسجد است، او میگوید: دین ما در بسم الله الرحمن الرحیم و بخشندگی ها و مهربانی ها خلاصه می شود، ما باید ببخشیم و مهربان باشیم. من فکرمی کنیم وقتی ما فوت می کنیم پرواز می کنیم و همه چیز را می بینیم و می فهمیم که همه چیز برای ما بهترین بوده ولی ما نمی دانستیم و اگر خوبی و مهربانی کرده باشیم می خندیم و این بهشت است. خداوند رحمن و رحیم است و چطور می تواند یک عده را به جهنم و عده ای را به بهشت ببرد، این خود ما هستیم که خودمان را به بهشت و جهنم می بریم و بعد از مرگ این را می فهمیم.
علاقه خاصی به ابراهیم دینانی دارم
وی میگوید: در من حالت عرفانی وجود دارد. درخارج وقتی مسجد شیعه نبود به مساجد سنی می رفتم و الان خطیب یعنی امام مسجد هستم و هرچهار هفته یک مرتبه خطبه می خوانم و پولی هم نمی گیرم، من و سه نفر دیگر خطیب های مسجدی در اوکلاهما هستیم و همه دکترا داریم، من دکترای IT، یک نفر از آنها دکترای مدیریت و دو نفر دیگر هم دکترای اقتصاد دارند و طبق اساسنامه ای که داریم فقط درباره قران و پیامبر اسلام صحبت می کنیم. همه ما چهار خطیب از رشته های خودمان وارد قران می شویم. در مسجد پوشش خاصی هم ندارم با لباس های معمولی و در واقع با کت و شلوار هستیم. ما باید اسلام را بخوانیم، بفهمیم، انجام بدهیم و خودمان را ارزیابی کنیم. افرادی هم که به مسجد می آیند هم شیعه و هم سنی هستند حتی از پیروان سایر ادیان هم دعوت می کنیم و به مسجد می آیند.
او به فلسفه نیز علاقه دارد و علاوه بر IT ، فلسفه اخلاق را نیز تدریس میکند. او دراین باره میگوید: برای تدریس فلسفه اخلاقی از مولانا و شهابالدین سهروردی استفاده می کنم و علاقه خاصی به شیخ اشراق دارم چون حکمت قبل از اسلام و حکمت اسلام و بعد از اسلام را توضیح می دهند. من ارادت و علاقه خاصی به "دکتر ابراهیم دینانی" دارم و دلم می خواهد ببینمشان و ایشان را ببوسم. هرچه ایشان می گوید در سینه من هست. ایشان فلسفه اسلامی را به حالت ساده بیان می کنند، ایشان اخلاق شمسی دارند و شمسوارانه صحبت می کنند و همیشه به این نکته تاکید می کنند که ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی را استخوان و ریشه ای. او عاشق مولانا و شهاب الدین سهروردی است ولی از مولانا سعدی و حافظ و همه صحبت می کند. مهم ترین درسی که من از استاد ابراهیم دینانی گرفتم این است که از خودپسندی باید بگذریم و ازخودگذشته بشویم. ایشان به چیزی رسیده که با هیچ چیزشدن، همه چیز شده است. ایشان وارد سیاست نمی شود و از کسی بدی نمی گوید و فقط می خواهد مسئلۀ بودن را بازکند و من فکر می کنم ایشان حالت سقراط را دارد و با سوال کردن می خواهد جواب ها را بفهمیم و در واقه هر جوابی را دوست دارند. من به هیچ کلاس هنری یا فلسفی نرفته ام ولی هنر و فلسفه را خیلی خوب می فهمم، سرخپوستهای امریکا هم همین طور هستند، البته این موضوعات درونی است. فلسفه، چیزی است که همه ما به دنبالش هستیم. به نظر من افرادی که فلسفه نو را نمی دانند در ظلمات هستند. شخصی که نمی داند از کجا آمده و به کجا می خواهد برود زندگی اصلا برایش مفهومی ندارد و به خودش ظلم می کند چون مقصدی را نمی شناسد و قران به این موضوع پاسخ می دهد و اگر کسی سوالی داشته باشد و به دنبال جوابش برود آن را در قران پیدا می کند اما اگر شما قران بخوانید و سوالی نداشته باشید به چیزی نمی رسید چون با سوال کردن است که بهتر میفهمید.
نشانی از آرامگاه سیدابراهیم جوهری
عباس جوهری به آرامگاه پدربزرگ خود نیز اشاره کرده و میگوید: پدربزرگم "ابراهیم جوهری" در اصفهان در میدان شهدا و در کوی جوهری آرامگاهی دارد و حالا من و خانوادهام درحال مرمت آن هستیم.
به گزارش ایمنا، گفتوگو با "عباس جوهری" به پایان میرسد و وی با خلوص نیت شمعدان هشتسری پدرش استاد حاج مهدی جوهری را به موزه هنرهای معاصر اصفهان اهدا میکند و "مهدی تمیزی" مدیریت موزه هنرهای معاصر اصفهان نیز ضمن اهدای کتاب فاخری از آثار نفیس اصفهان به وی، میگوید: ما در موزه هنرهای معاصر اصفهان از تمام کسانی که تمایل دارند چنین اقدام مهم و ارزشمندی را انجام دهند، تشکر میکنیم و دستشان را به گرمی میفشاریم.
گزارش از: شیرین مستغاثی، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما