به گزارش خبرنگار ایمنا، حمید بابایی یکی از نویسندگان جوانی است که دغدغههای خود را با نوشتن بازگو میکند، "من و غول کوزه" و "پیاده" ازجمله رمانهای او است و در آخرین اثر خود نیز رمان اجتماعی "خاکسفید" را به رشته تحریر درآورده و زندگی چند نفر در محله خاکسفید تهرانپارس بین سالهای ۷۴ تا ۸۰ را روایت میکند. بابایی درا ین رمان از محلهای با نام "خاکسفید" سخن میگوید که سالهای کودکی و نوجوانی خود را در آن گذراند و علیرغم ویران شدن، خشونت در آن برجای باقی ماند... او ضمن به تصویر کشیدن خشونت خاکسفید، از افسانهپردازیهای موجود در مورد این منطقه استفاده کرده و با نگاهی واقعگرایانه به این موضوع وارد شده است.
هشتاد و پنجمین جلسه نقد و بررسی داستان و مجموعه داستان که از سوی کانون داستاننویسی بهانه روایت و با همکاری موسسه فرهنگی، هنری و ادبی روایت کلک خورشید برگزارشد به رمان اجتماعی" خاکسفید" نوشته "حمیدبابایی" اختصاص یافت و این موضوع بهانهای شد تا با این نویسنده جوان گفتگو کنیم.
آنچه میخوانید گفتگوی خبرنگار ایمنا با حمید بابایی نویسنده رمانهای من و غول کوزه، پیاده و خاکسفید است.
دغدغه یا هدف والای نویسندگان از نوشتن چیست؟
ما با نوشتن سعی میکنیم حال خود را خوب کنیم. در واقع مینویسیم که حالمان خوب شود. در اکثر مواقع این اتفاق میافتد اما گاهی ممکن است حالمان بدتر هم بشود. هر زمانیکه شروع به نوشتن میکنم احساس میکنم که میتوانم داستان آدمهایی را بنویسم که دارند پایمال میشوند و زیر بار فشار زندگی یا قدرت و یا هر چیز دیگری له میشوند؛ در واقع هدف والایی که وجود دارد پالایش روح نویسنده است.
بازخوردها درباره رمانهایتان چگونه بوده است؟
در یکی از بازخوردهای رمان اولم که "پیاده" نام داشت خانمی با من تماس گرفت و گفت "پسر من رمان شما را خوانده و میگوید ریزبهریز داستان او است." یا به طور مثال، اتفاقی که مدتی پیش برای اتوبوس سربازان افتاد اتفاقی بود که با رمان من کاملا همپوشانی داشت. بیان چنین چیزهایی خیلی اوقات ترسناک است، شما چیزی را مینویسی که اتفاق افتاده یا قرار است اتفاق بیفتد. در رمان خاکسفید نیز هدفم نوشتن درباره محلهای بود که در آن بزرگ شده بودم. موفق یا ناموفق بودن در اینکار برای من مهم نیست، مهم تصمیم من برای نوشتن درباره چنین چیزی بود.
چگونه نویسندۀ ارزشی باشیم و آثار ارزشمند بنویسیم؟
اصولا نوشتن فوت وفن زیادی دارد. اما در مجموع باید گفت که خواندن، خواندن، خواندن و بعد نوشتن و نوشتن میتواند تکنیکها و تجربیات زیادی را به شما بدهد. بنویسید ولی چاپ نکنید. آنقدر بنویسید که به اثری دست یابید که ارزش چاپ داشته باشد. نوشتن برخلاف آنچه همه فکر میکنند، مسابقۀ چاپ کردن کتاب نیست. یک پروسه است که شما علاقهمند هستی بنویسی و بعد ناشر آن را میخواند، میپسندد و در نهایت چاپ خواهد شد.
نویسنده جوان بهتر است چه زمانی برای انتشار اثر خود اقدام کند؟
یک نویسنده سالها باید بنویسد و با شنیدن نقدها و نظرات منفی مایوس نشود تا زمانی که اثری را به ناشر تحویل میدهد و ناشر با کمک کارشناسان به ارزش اثر خود پی میبرد و آن را چاپ میکند. کسانی که برای چاپ کتابشان پول میدهند و یا قرارداد صفردرصدی میبندند بزرگترین اشتباه را میکنند. در واقع اقدامی غیر حرفهای ست که به ادامه مسیر حرفهای آنها لطمه میزند.
نقد مثبت چگونه نقدی است؟
به نظر من نویسنده باید نقدها را بشنود و پس از آن، نقدهایی که موثر و مفید است را جدا کند و با تفکر و تامل بیشتری به آنها بپردازد. از نگاه من، نقدی که میتواند به دنیای اثر ورود کند و تبدیل به یک اثر هنری جذاب شود نقد مثبتیاست و در مجموع نقدی که به تقویت نویسنده کمک کند، نقد مثبت است.
شما با نقدهایی که درباره آثارتان میشنوید چطور مواجه میشوید؟
وقتی کاری منتشر میشود، دیگر کاری نمیتوان کرد، اما این به معنای جبههگیری من نسبت به منتقدان نیست. مسئلهای که خیلی از نویسندگان با آن مواجه میشوند و منتقد را منکوب میکنند و تمام تلاششان را دارند تا منتقد را سرکوب کنند. در واقع نقد و نحوه برداشت از آن این نیست. شما میتوانید نقدهایی که مفید هستند را بپذیرید و در آثار بعدی به آنها بیشتر توجه کنید. مثلا من در کار بعدی که ممکن است با خاکسفید شباهت داشته باشد به ساخت فضای شهری یا مکانی بیشتر توجه خواهم کرد که از جمله انتقادهای وارد بر من بوده است.
نظر شما درباره سانسور و اصلاحاتی که برای اخذ مجوز بر آثار ادبی وارد میشود، چیست؟
در اکثر آثار به مواردی اصلاحیه میخورد که اهمیت چندانی ندارد، اما حذفش ممکن است مطلب را بهکلی تغییر بدهد. اخیرا مسئولان هوشمندانه عمل سانسور را انجام میدهند و کلمهای را که حذف میکنند، موجب میشود تا کل صفحه حذف شود. اما، با همه اینها، نقص اصلی بر نویسنده وارد است، چرا که باید با چهارچوب حذفیات جامعهای که در آن مینویسد آشنا باشد و آنها را در نوشتار رعایت کند.
نکته پایانی برای مخاطبانتان را بگویید؟
رمان خاکسفید، تقدیم شده به زاینده رود که مانند خاکسفید دارد از بین میرود. در واقع خاکسفید به نوعی از بین رفت و زایندهرود اگر خشک شود، کل هویت شهر اصفهان از بین میرود. امیدوارم که این اتفاق برای زاینده رود نیافتد و آن را به زودی احیا کنند.
گفتگو از: نجمه بهنامنیا، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما