از خشکی شاعر اصفهان تا جوشندگی شط شعر

بیراه نیست اگر صائب را در جملۀ شاعرانِ جغرافیایِ زنده‌رود، یگانه چهره‌ای بدانیم که آبی بر رویِ شعر زده و حجابِ نویی در ساحتِ بیان به‌تن کرده است.حالا در زادروز دُرِّ به‌جا مانده ازصفویان به حوضخانه مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان در بوستانِ غدیر می‌نشینیم تا آبی بر سر و رویِ ادب‌دوستِ اصفهان نوتر کنیم.

به گزارش خبرنگار ایمنا، این دومین نشست از سلسله نشست‌های "اصفهان شهر ادب" است که از سوی دفتر تخصصی ادبیات و زبان شهرداری اصفهان برگزار می‌شود و در ابتدای برنامه، "الهه رضایی" مدیر مجموعه با تاکید بر اهمیت توسعه گردشگری ادبی در شهر اصفهان می‌گوید: بر اساس صحبت‌ها و نگرانی‌هایِ اساتید اصفهان، چه آنهایی که امروز از حضورشان استفاده می‌کنیم و چه آنهایی که در میانمان نیستند همچون زنده‌یاد جمشید مظاهری و با توجه به رسالت‌هایمان تصمیم به برگزاری این سلسله جلسات گرفتیم.   امیدواریم بتوانیم مدیریت شهری و شهروندان را در رابطه با گردشگری ادبی حساس و آشنا کنیم. امروز گردشگران بناها خانه‌ها و بقعه‌های بزرگان و مفاخر بازدید نمی‌کنند.

اما امروز شهرِ شعرِ صائب، میهمانی از شهر زادگاهش دارد. "باقر صدری‌نیا" عضو هیات علمی دانشگاه تبریز و دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران. او در ابتدایِ سخنرانی‌اش بیتی از صائب را می‌خواند:

"کلک گوهربار صائب تا سخن پرداز شد/ زنده رودِ تازه‌ای در اصفهان آمد پدید"

و تاسفش را در رابطه با خشکی زاینده‌رود اینطور بیان می‌کند: من از خشکی شاعرِ اصفهان یعنی زنده رود متاسفم اما باید ابراز از جوشندگی شطِ جاری شعر و ادب صائب و میراث ادبی‌اش خرسندی کنم.

وی ادامه می‌دهد: ما به‌طور کلی در تجلیل از چهره‌های ادبی کوتاهی کرده و می‌کنیم و این موضوع مبتلا به اصفهان و تبریز نیست و در کشورمان بسیار دیده می‌شود و آسیب این تضعیف هویت ادبی و هنری کشورمان است. ما در تبریز باغ و گلستانی داریم که مدفن صدها شاعر و عارف و ادیب است که در اوایل این قرن هجری  مزارستانی بوده و امروز به باغی زیبا تبدیل شده است. ای کاش مجموعه‌ای از مقبره‌الشعرا و مقبره‌العرفاها را هم در اصفهان و تبریز می‌داشتیم.

صدری‌نیا در ادامه خاطره‌ای را در اهمیت گردشگری ادبی باز می‌گوید: می‌دانید آرامگاه کمال خجندی هم‌عصر حافظ در تبریز است. چند سال پیش که گروهی از تاجیکستان به زیارت کمال خجندی آمده بودند، در انتهای زیارت، جعبه‌ای از خاک او را به عنوانِ تبرک بردند. وقتی سال پیش به تاجیکستان رفتیم، آنها در کنار رودِ پرخروشِ سیحون آرامگاهی با شکوه برایش ساخته بودند و از همان جعبه خاک قبر نمادینی ساخته بودند.

او در این بخش از سخنرانی‌اش نقبی به ارتباط ملی فرهنگی اصفهان تبریز می‌زند و می‌گوید: تبریز و اصفهان پیوندهای دیرینه‌ای دارند. از همین عصر صفوی که سخن بگوییم به عباس آباد تبریزِ نو می‌گفتند. در این محله تبریزی‌ها در خانه‌های مجلل زندگی می‌کردند و خاندان صائب هم در همین محل سکونت داشتند.  

وی تاکید می‌کند: صائب در ایجاد همدلی و وحدت ملی و به‌ویژه وحدت بین تبریز و اصفهان اهمیت داشته و امیدوارم بتوانیم کنگره مشترکی را در شان صائب برگزار کنیم.

صدری‌نیا می‌گوید: صائب متولد تبریز بود و خود در اشعارش به این موضوع اشاره می‌کند، مدام خاک تبریز را با صفت پاک می‌آورد. البته صائب این را می‌داند که اگر او مدیون تبریز است تبریز هم با نام او مفتخر شده است. فراموش نکنیم که اصفهان و تبریز شاعران زیادی داشته‌اند و با توجه به علاقه حکام صفوی و با ایجاد قهوه‌خانه ها شعر بین مردم نفوذ بیشتری پیدا کرد. در نتیجه تعداد شاعران عصر صفوی بسیار زیاد است و این علی‌رغم سیاست‌هایِ غیر روادارانه با شعراست که خود باعث مهاجرت گسترده ادیبان به هند شد. طبق مطالعات ما، در این دوره حدود ۱۰۰ شاعر فقط از آذربایجان به هند رفتند و صائب هم یکی از آنها است. او اشعار زیادی در رابطه با سختی زیست حسرت آلود در وطن دارد. این دوری و مقایسه فضای هند با ایران اصفهان و وطن را در نگاه او متفاوت و خاص کرده است که در اشعارش هویداست. تا جایی که هند را شام غریبان و اصفهان را صبح وطن می‌داند.

صدری‌نیا در بخشی از سخنرانی‌اش به نقد صائب و ویژگی‌های خاصش چنین اشاره می‌کند: صائب از نخستین شاعران در دوران خود است که از ایران به عنوان کشوری واحد سخن می‌گوید. گرامی‌داشتن صائب را به دلیل اصفهانی بودن و تبریزی بودنش نمی‌دانیم و او را به عنوان مفاخر این مرز و بوم ستایش می‌کنیم. اما به نظر من ایراد صائب در این بود که خیلی شعر سروده است. اگر او به اندازه حافظ شعر سروده بود و آنها را حفظ می‌کرد حتما امروز او را شاعری در کنار حافظ و سعدی می‌دانستیم.

وی ادامه می‌دهد: اگر صائب اشعار خود را پالایش می‌کرد و تعدادی را کنار می‌گذاشت، کثرت اشعارش راه را بر اشعار درخشانش نمی‌بست و از ویژگی‌های متفاوتش باید مناعت طبع را برشمرد. او اهل کُرنش نبوده و در نقدی می‌گوید ایرانیانی که به هند می‌آیند در مقابل آنها کرنش دارند و این را خوب نمی‌داند. او حتی در عاشقی‌ هم این مناعت طبع را حفظ می‌کند.

صدری‌نیا می‌گوید: صائب به ادراک هنری منحصربه فردی رسیده و از نگاه خود به هر چیزی نگاه می‌کند و با نگاه به هر چیزی کشفی تازه دارد و آن را در اشعارش هنرمندانه به‌ کار می‌برد. "آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود/ما را زمان اگر شکند ساز می‌شویم"

وی تاکید می‌کند: ذهن خلاق صائب شگفت‌انگیز است و بسیار باریک نگر، تا جایی که حیرت مخاطب را بر می‌انگیزد.

کد خبر 347283

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.