به گزارش خبرگزاری ایمنا، "وقتی پروانه شدم" با بازی "میترا حجار" و "آرش آصیفی" تلاش شخصیتی به نام پروانه را برای خودشناسی و مشکلات پیش رویش نشان می دهد. این فیلم که نخستین تجربه کارگردانی آرش زارع در فیلم های بلند است، در جشنواره فیلمهای ایرانی زوریخ و در رقابت با فیلمهایی مانند تابستان داغ، کوپال، اسرافیل، ماجان و خفهگی عنوان فیلم برگزیده را به خود اختصاص داد و موفق به دریافت جایزه ویژه این جشنواره شد.
آنچه می خوانید گفتوگوی خبرنگار ایمنا با "آرش زارع" کارگردان فیلم "وقتی پروانه شدم" است.
پایان نامه کارشناسی ارشد شما تحلیلی بر عوامل موثر در پذیرش فناوری در بین سینماگران شهر تهران نام داشت، چرا تهران را انتخاب کردید؟
من تا قبل از سال ۸۷ و قبولی در آزمون کارشناسی ارشد رشته مدیریت برنامه ای در خصوص ورود به سینما نداشتم و باید اعتراف کنم از دوران راهنمایی آرزو داشتم دانشجوی دانشگاه اصفهان باشم ولی بعد از قبولی متوجه شدم محقق شدن این آرزو من را نسبت به آینده امیدوار نمی کند و به این ترتیب زمستان سال ۸۷ سینما را با فیلمنامه نویسی شروع کردم. دلیل شروع من با نویسندگی اول از همه این بود که از کودکی داستان کوتاه می نوشتم و دوم اینکه لطف بیکران مرحوم زاون قوکاسیان که به من توصیه کرد "اگر سینما برای تو واقعا یک موضوع جدی است اول فیلمنامه نویسی را یاد بگیر. "
تمام دوران کارشناسی ارشد من به یادگیری فیلمنامه نویسی گذشت که البته همزمان با آن توانستم فیلمنامه های زیادی بنویسم و بفروشم که از جمله می توانم به "الم شنگه"، "آوای سکوت"، "با من از عشق بگو" و همچنین "سریالهای "حلقه شانس" و "شکست سکوت" اشاره کنم. طبیعتا از دانشگاه و رشته خودم خیلی دور شدم و تنها وجه اشتراکی که توانستم میان سینما و دانشگاه ایجاد کنم موضوع پایان نامه کارشناسی ارشدم بود که با عنوان "تحلیل عوامل موثر بر پذیرش تکنولوژی در بین سینماگران تهران" ارایه کردم و به این دلیل تهران را انتخاب کردم چون به بررسی فیلم های تعداد زیادی سینماگر با رویکرد تکنولوژیک به سینمای دیجیتال نیاز داشتم که جز در جامعه آماری تهران قابل بررسی نبود.
ایده فیلم "وقتی که پروانه شدم" از کجا شکل گرفت؟
مدتها پیش یکی از دوستانم یک داستان چند خطی برایم تعریف کرد که به نظرم جذاب ولی غیرقابل ساخت آمد، ولی بعدا متوجه یک پرونده جنایی شدم که دو سال قبلتر از آن در یکی از شهرستانهای خراسان اتفاق افتاده بود و شروع این پروژه را برای من جدی کرد. متاسفانه نتوانستم به جزییات آن پرونده دسترسی پیدا کنم ولی حداقل کمکی که به من کرد قدرت تخیل من را تقویت کرد، البته الان خوشحال هستم که داستان این فیلم با آنچه در واقعیت رخ داده ارتباط مستقیمی ندارد و احساس می کنم با داستان جهان شمولتری روبرو هستیم.
کار با مهرداد جعفریان به عنوان تهیه کننده چگونه بود؟
کار کردن با مهرداد جعفریان بسیار تجربه خوبی بود. این فیلم، اولین فیلم بلند من بود و می دانستم انرژی خیلی زیادی صرف آن خواهم کرد، در مورد مهرداد جعفریان هم همین موضوع صادق بود و او هم چون اولین کار بلندش به عنوان تهیه کننده بود انرژی و فعالیت مضاعفی داشت و به نظرم خوب از عهده کار بر آمد. قطعا کار ما هم مثل بسیاری از کارهای بزرگ با مشکلاتی همراه بود ولی همه آنها تبدیل به تجربه و خاطره شد.
درباره سایر تجربیاتتان ازجمله فیلمنامههای "خورشید"، " شهر تنهایی"، "اَلَم شنگه" بگویید.
واقعیتی است که من تا کنون جز برای دوستان نزدیکم آن را به فرد دیگری نگفتهام و آن این است که دلیل شروع کارگردانی من نا امیدی از کارهایی بود که با فیلمنامه هایی از من ساخته شد. برای مثال فیلم لوک خوش شانس یکی از این کارها بود که تجربه ای فوق العاده ولی با نتیجه ای ناامید کننده بود. یکی از سخت ترین کارهای دنیا توجیه کردن برخی کارگردان ها است که اگر نویسنده سکانسی می نویسد حتما دلیل خاصی برای آن دارد و اگر کارگردان خواست آن را حذف کند یا چیز دیگری اضافه کند این موضوع مستلزم تغییراتی در بخش های دیگر داستان است، و یا پایان فیلم شهر تنهایی کاملا با پایان فیلمنامه من متفاوت بود و حتی کسی به من نگفته بود و خودم در پایان فیلم سورپرایز شدم.
به هر حال این موارد چیز تازه ای نیست و همیشه و در همه جا اتفاق می افتد. من هم وقتی دیدم به این راحتی نمی توان نظر بقیه را عوض کرد حداقل مسیر خودم را عوض کردم و البته این بهترین اتفاقی بود که برای من افتاد و از سال ۹۲ کارگردانی را شروع کردم و سه فیلم کوتاه ساختم و سال ۹۴ نیز اولین فیلم بلند خودم یعنی "وقتی پروانه شدم" را کلید زدم. کارگردانی کردن واقعا مسیر سختی است ولی الان خیلی خوشحال هستم که هر آنچه که میسازم همان چیزی است که خودم می خواهم نه کس دیگر ... امروز این بزرگترین دلگرمی و امیدواری من است.
جشنواره فیلم های ایرانی "زوریخ" چگونه جشنواره ای است؟ چرا تنها یک فیلم به عنوان منتخب اصلی است این جشنواره اعلام می شود؟
جشنواره فیلمهای ایرانی زوریخ به عنوان قوی ترین جشنواره فیلم های ایرانی خارج از ایران با هدف حذف شکاف فرهنگی میان مردم سوییس و ایران تنها یک فیلم را به عنوان بهترین فیلم برگزیده می کند و تندیس طلایی خود را به آن اهدا می کند و بعد از آن به یک فیلم نیز دیپلم افتخار اهدا می کند. دلیل آنها برای اهدا تنها یک جایزه ارزش بخشیدن به آن است چراکه هر چه تعداد جوایز بیشتر شود ارزش معنوی آن نیز به نسبت کمتر می شود.
از این که فیلم شما در رقابت با فیلم های اسرافیل، خفگی، تابستان داغ، پاریس تهران و کوپال در این جشنواره برگزیده شد چه حسی دارید؟
خیلی خوشحالم که امسال با وجود رقبای سخت و بزرگی که داشتیم به عنوان بهترین فیلم برگزیده شدیم و البته فیلم تابستان داغ هم دیپلم افتخار را دریافت کرد. سال گذشته این جایزه به بهنام بهزادی برای فیلم وارونگی و سال قبل تر هم به رضا درمیشیان برای لانتوری اهدا شده بود.
هیئت داوران جشنواره چه کسانی بودند و دیدگاه آنها درباره فیلم شما چه بود؟
داوران این جشنواره پنج نفر از بهترین سینماگران سوییس بودند که باعث افتخار من بود که با فیلم من ارتباط زیادی برقرار کرده بودند. موقع اهدای جایزه خانم "سابین گیسیگر" به عنوان سخنگوی داوران دلایل خود را برای اهدای این جایزه اعلام کرد که برای خود من هم بسیار جذاب بود. داوران از اینکه فیلم، رابطه موشکافانه میان یک مادر و پسر را بدون هرگونه حاشیه مطرح کرده بود لذت برده بودند. یک مادر و پسر که هر دو در جایگاه ابتدایی خودشان نابالغ هستند و یک بحران بزرگ آنها را کم کم به سمت بلوغ سوق می دهد ولی رسیدن به این بلوغ برخلاف کلیشه های علم روانشناسی خیلی دلپذیر نیست.
یکی دیگر از داوران بعد از اختتامیه به من گفت مهمترین نکته ای که از فیلم تو برداشت کردم این بود که رابطه فعلی ما با فرزندان و والدین و حتی همسر خود می تواند کاملا غیر واقعی باشد و نه مشکلات و بحران های معمولی بلکه تنها و تنها بحران های بسیار بزرگ در حد یک فاجعه میت واند واقعیت در روابط ما را نشان دهد که البته همه امیدواریم هیچ وقت نه آن فاجعه رخ دهد و نه آن واقعیت افشا شود که البته این خودش یک کمدی است.
کار با پخش کننده eli images چگونه بود؟
کمپانی بینالمللی "الی ایماژ" به مدیریت خانم الهه نوبخت بسیار به من لطف داشت و برای فیلمسازان اول به شدت وقت و انرژی صرف کرده است. برای تمام فیلمهایی که مشتاق حضور در عرصه بین المللی سینما هستند، پخش کننده موضوعی بسیار جدی است. اگر پخش کننده بین الملل حرکت صحیح خود را انجام ندهد فیلم با هر کیفتی که باشد کنار زده خواهد شد. هر فیلم سازی باید بداند که جشنواره ها وقتی میخواهند از کشوری مانند ایران فیلم بگیرند بهترین نماینده و مشاورشان برای دستیابی به بهترین و درخشان ترین فیلم های ایرانی همین چند کمپانی پخش خارجی هستند. فیلمسازی که به تنهایی خودش فیلمش را برای جشنواره ها می فرستد به این معنی است که فیلمش مورد تایید کمپانی های پخش بین المللی ایران نبوده و این برای فیلمساز چالش هایی ایجاد می کند.
برنامه های آینده شما در مسیر سینما چیست؟
نویسندگی و کارگردانی در حال حاضر بزرگترین علاقه من در زندگی و تنها فعالیت حرفه ای است که دنبال می کنم. در مورد آینده آرزوهایی زیادی می توان داشت ولی به زبان آوردن آنها راحت نیست. به هر حال همه برنامه من در زندگی، ادامه این راه با یاری خدا و همکاری دوستان خوبم هست.
جایزهای که دریافت کردید به منشور کورش شباهت دارد، وقتی این شباهت را دیدید چه حسی داشتید؟
اتفاقا موقع دریافت جایزه به همین موضوع اشاره کردم و گفتم بعید می دانم دیگر تا آخر عمرم در هر جشنواره ای و برای هر فیلمی چنین تندیس زیبا و با ارزشی دریافت کنم. مترجم به شوخی در پایان صحبت من به حاضران گفت که من خیلی خوشحال هستم این جشنواره برای طراحی تندیس خود از فرهنگ و تمدن یک کشور وام گرفته است نه مانند ونیز و برلین و لوکارنو که از باغ وحش الهام گرفته بود، که البته باعث خنده شدید همه حاضرین در سالن شد.
من لازم می دانم که از تک تک عوامل این فیلم تشکر کنم. جایزه بهترین فیلم متعلق به شخص خاصی نیست بلکه متعلق به همه عوامل فیلم است و با اشتیاق این جایزه را به همه عزیزانی که در ساخت این فیلم زحمت کشیدند و بنده را مفتخر به دریافت این جایزه کردند تقدیم میکنم.
نظر شما