به گزارش ایمنا، ساعتهای میانیِ ۱۷خرداد است. امروز پنج شنبه است. "نزدیک داستان" را زمین گذاشتهام. نه که زمین، روی میز... این هم اصطلاحی است دیگر... پشت پنجره ایستادهام. نگاهم را فرستادهام تا آن دورها، نُکِ صفه. خدایی هم از جایِ دیگری به همین صفه نگاه کرده، به چراغهای خاموش یا روشنِ آن بالا. انگار نزدیک داستان، قرار است نویسنده و مخاطب را به هم نزدیک کند یا شاید خدایی میخواهد بگوید، باید شبیه من تصمیم بگیری، خوب ببینی و فقط بنویسی.
حالا او را تصور میکنم. از بیمارستان خورشید بیرون زده است. زیر سایه درختهایِ خیابان استانداری، بینِ خرده نورهایی که از شاخ و برگ درختها رویِ زمین افتاده قدم میزند. نزدیک موزه هنرهایِ معاصر. در جلسهای گفته بود: "حس میکنم کسی از پشت پنجرههایِ این عمارت نگاهم میکند. "، کسی که تا بهحال نتوانسته ببیندش و فقط تکانِ پردهها را خاطرش مانده است.
"نزدیک داستان" همین است. خاطرات، آدمها، مکانها و شهری که نزدیک ما است.
ناداستان و خودآگاهی نویسنده
علی خدایی "نزدیک داستان" را به مثابه تماشا، بازی و چیدن کلمات میداند. راستش این کتاب نه داستان است و نه خاطره. ناشر "نزدیک داستان" را در مجموعه ناداستان چاپ کرده. اما ناداستان واقعا چیست؟
این واژه معادل کلمه non-fiction است و در جهانِ تئوریهای ادبیات هر متن غیر داستانی را پوشش میدهد. هیچ وقت تعریف منسجم و همه پسندی ازین گونه ادبی ارائه نشده. حتی بعضی ها مثل ویلیام گس، ناداستان را زیرشاخه گونههای ادبی نمیدانند. ترومن کاپوتی اولین کسی بود که این واژه را برای داستانهای خودش انتخاب کرد. او این گونه را نوعی داستان مستند میدانست که با حفظ ویژگیهای داستان، از گزارشات واقعی بهره میبرد. با همه اینها ویژگی اصلی در تمام تعاریف از non-fiction به سانِ گونهای ادبی خودآگاهیِ امر نوشتن توسط نویسنده است. خدایی هم، همان صفحات اول، به این نکته رسیده است.
"امروز سیام شهریور بود. میخواهم یادداشت بنویسم. تا آخر سال. شاید هرشب..."
البته، این فرم از جایی که خدایی، نمیخواسته و یا اصلا قرار نبوده ساختاری به کتابش بدهد به صورت جسته گریخته و نا منسجم تکرار میشود. نمیتوان توالی قسمت هارا نادیده گرفت، اما به لحاظ شکلی طوری هم نیست که مخاطب را درگیر کند. با اینکه هر لحظه، این خودآگاهی در رابطه با متن بودگی، سیالیت و حتی ارجاعات درون متنی و برون متنی حس میشود.
شهر به مثابه ادبیات، تاریخ و وفرهنگ
تکثیر شهر آن هم شهری با المانهای فرهنگی و بصری بالا، مثل اصفهان، در جایگاه یک زمینه هویتساز و فرهنگمند در ادبیات سراسر جهان به چشم میخورد. "شهر را میتوان به قصه تشبیه کرد، بدین سبب که هردو نتیجه بازتولید آرمانها و بینش مردمیاست که ریشه در گذشته دارند، در حال زندگی میکنند و به آینده مینگرند. " گویی، خدایی در کتابش، در کنار نگاهِ شخصی تمایل داشته تا با ثبت شهرش، پلی بین حال و گذشته بزند.
برای رسیدن به این مطلوب هم مجبور شده تا فرم روایی متناسب انتخاب کند. سرانجام این انتخابِ خودآگاه یا ناخودآگاه سیالیت بوده. البته که این انتخاب توجیهگر فرم هست و بهترین انتخاب، اما در قسمتهایی شخصی شدگیِ بیش از اندازه ریتم، قوام و یکدستی متن را خدشه دار میکند. شاید اگر، قالب داستان و محدودیت هایِ سیالیت در داستان وجود داشت، نویسنده با این مشکل مواجه نمیشد. بالاخره هر آزادی عمل، بهایی دارد.
دیدن یا نگریستن
بیایید دیدن را فعل خودبخودی و نگاه کردن را فعل ارادی و هدفمندِ حسِ بینایی بنامیم. حالا از خلال این تعریف به زاویه دیدی که آقایِ نویسنده برای نگارش "نزدیک داستان" انتخاب کرده، برسیم. او نویسندهای است که با داستان و در جهان داستانهایش زندگی می کند. این را در مصاحبه هایش خواندهایم. در نتیجه، دید داستانی همراه با طبعِ حساس را درهم آمیخته و نثری تصویری و نکته سنج را ارایه شده. نثری، که از وجوه ناتورالیستی و بیانِ رد به ردِ جاپایِ نگاهِ نویسنده خودداری و با اندکی مینیمالیسم روی کاغذ نشسته. این نثر از داستان فاصله می گیرد و روایت می کند.
نزدیک پایان
نیم ساعتی از شروع یادداشت میگذرد. نه که خواسته باشم نقد و تحلیل کرده باشم که اصلا از عهده من خارج است. بیشتر قصد داشتم بگویم بیایید خارج از سلیقههای شخصی با انواع ادبی مواجه شویم. "نزدیک داستان" به داستان نزدیک میشود و فاصلهاش را بی ادعا با آن حفظ میکند. از زاون قوکاسیان میگوید از درختهایِ شهر، از حقوقی از پدران از مادران، از زندگی که در این شهر جریان دارد و حتی از زندگی هایی که سالها است، خاطرشان با ماست. "نزدیک داستان" پلی است از شهر به فرد و از نویسنده به مخاطب. تماشا، بازی و چیدن کلمات...
کتاب "نزدیک داستان" توسط نشر چشمه منتشر شده است.
یادداشت از: میلاد باقری، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما