به گزارش خبرنگار ایمنا، فهمِ موضوع را در حذف معنا نمیتوان تجسم کرد. پس بیایید ببینیم "کوپال" در فرهنگ به چه معناست؛ عمودِ آهنین و گردن و بازوی قدرتمند. از همین ابتدا، پیدا است که مولایی با علاقه به نشانگان، از این نام محتوایی سمبولیستی میگیرد و به اعتقاد این قلم، در نشانگانِ زبانیِ اثر، طنز ظریفی وجود دارد. "احمد کوپال" با بازی جذاب زندهیاد "لوون هفتوان" اندام درشتی دارد، اما تنومند و قوی؟ بعید میدانم. او همراه با سگ تعلیم دیدهاش "هایکو" در قصری خود ساخته زندگی میکند. گویی، قصر که سردر آن علامت مخصوص کوپال نصب شده، دامی است که در ادامه صاحب خود را اسیر میکند. احمد کوپال، شکارچی و تاکسیدرمیست است. او محل کارش را با دَربی فولادین و ضد ضربه از فضای خانه جدا کرده و عاقبت با خرابیِ همان در، روزها همراه با سگش در اتاق اسیر میشوند. حالا دیگر خبری از قدرت و گُرز نیست. "کوپال" از معنا تهی شده و قدرت و جلالش چون برجی بر خود ویران و ریزان است و بهواقع "کوپال" اسیر در جهانِ خودساخته...
عطفِ دکتر در مواجهه با لذت بقا
ژانر "survival" یا "بقا" ژانری است قهرمان محور. این سینما، تلاش شخصیت یا شخصیتها را برای حفظ زندگی خود آن هم در شرایط سخت و توانفرسا به نمایش در میآورد. روند فیلمها در ژانر "بقا" در واقع پروسهای است که عارض بر زندگیِ شخصیت، قرار است بینش و نگاهش به هستی را تغییر دهد.
اسارت "دکتر کوپال" و "هایکو" در اتاق کار آغاز روند بقا و تغییر میشود. روشن شدن وضعیت ساختاری روایت و شخصیتها در همین مرحله اتفاق میافتد اما طرفه اینجا است که چرا اینقدر دیر؟
به نظر میرسد "کاظم ملایی" با توجه به سابقه کاریش در فیلم کوتاه، هنوز بازخوردی از حوصله مخاطب در کارهای بلند نداشته است. در نتیجه، "کوپال" شروعی، شلوغ و پر زرق و برق دارد، در ادامه ریتمی ایستا و در نهایت، ضربهای مهلک را به نمایش میگذارد.
"دکتر احمد کوپال" که از برجِ عاج و جلال خود، چنان به زیر آمده که باید برایِ رفع تشنگی و حفظِ بقایِ خود از تقطیر ادرارش بنوشد، هنوز سعی میکند با حفظ روحیه تلاشهای خُردش را برای آزادی ادامه دهد. تلاشهایی که با حرکت به انتهای فیلم، به درستی شدت میگیرد.
این دامِ آبگینه وار علاوه بر ضرباتِ سخت کوپال بر روحِ شخصیت، نمایشِ راز بقا و تاکسی درمیهای اطراف را به مثابه روبهرو سازی با خود در دستور کار دارد. و در انتها او را به جایگاه شکار و اینبار نه شکارچی میبرد.
هایکو، سرود اندوه
"دکتر کوپال" پیش از این، با همسرس فیروزه و فرزندش الیاس زندگی میکرده است. اما طی روابطی پُرتنش، فیروزه او را ترک کرده و حالا، "هایکو" همدم و مونس او است. این رابطه، چنان عمیق است که فیروزه به "هایکو" حسادت میکند و دیگر تابِ ماندن ندارد.
از خلالِ همین بحث، اغلب، کوپال را مردم گریز یا در بیان شیواتر انسانگریز و انسانستیز میدانند. او بیشتر دچارِ غرق بودِگی در جهانِ خودساختهای است که ورود هر عنصر مزاحمی آن را بهم خواهد ریخت. زاویه مناسب برای نزدیکی به "دکتر کوپال" فهمِ عشق او به زندگی با به نمایش درآوردن مرگ است. همانطور که در پایان، کلیدِ رهایی در مرِگ هایکو است، هایکویی که همنام با نوعی شعر ژاپنی در وصف طبیعت و زندگی و عشق است.
فیروزه؛ آبی آرامش، سرخِ خروش
"دکتر کوپال" انسانی جاه طلب و البته خلاق است. علامت کوپال، که با زوایای تند، شمایل سگی را نشان میدهد در جایجای خانه و حتی لباسهای دکتر نمایان است. این علامت، از مجموع اشکال هندسی کوچک ساخته میشود. همان طور که، دکتر قدرت و شکوه را از اسلحه، پول، نام، هایکو و برخی دیگر برایِ ایجادِ کوپالِ خویشتن گرفته است.
پس طبیعی است خواستۀ فیروزه را برای حذف این خُرده قدرتها رد کند. از طرفی عشقش را نمیتواند مخفی کند و با تدارک شامی مفصل، آمادگی برای پذیرایی و... نشان میدهد. عشقی که بودنش سختتابی دارد و نبودش تنهایی و مکافات. فیروزه حضورش آرامشی است که کوپال در پیآن است اما بهایِ این حضور و آرامش حذف قدرت برساخته دکتر خواهد بود.
وضعی بُغرنج و توانگیر...
انتحار کارگردان
سادهانگاری است اگر "کوپال" را به فیلمی با شعارهای محیطزیستی تقلیل دهیم. اگرچه، مشخص نیست چرا ملایی به نمایش رک و صریح مستندوار قطعاتِ تلوزیونی علاقه نشان داده و ریتم و زبان یکدست فیلمش را خدشه دار کرده است. هیچ کدام از این قطعات با حذفشان ضربهای به طرح، روایت و حتی زیباشناسی فیلم وارد نمیآورد.
نظر شما