به گزارش خبرگزاری ایمنا، در فیلم مهجور و مشهورِ «سهقاپ» و نیز مجموعه تلویزیونی «سلطانِ صاحبقران» ثابت کرد که اتفاقاً بازیگری بسیار توانا است و میتواند از پس نقشهای پیچیدهتر هم برآید و سیمایی کموبیش متفاوت از بازیهای همیشگیاش را ارایه کند، تا اینکه خانه نشین و نزدیک به چهل سال ممنوعالتصویر شد، امروز اما چشمان او دیگر هیچ ستمی را نمیبیند.
در «طوقی» نیز همان تیپی را که با کاراکتر «فرمان» در فیلم «قیصر» بنا گذاشت، قوام میبخشد و همچون سالهای پرفروغ بازیاش در دهه ۳۰ خورشیدی، در ذهن و قلب مخاطبان آن دوران تا جایگاه ستاره بلامنازع فیلمهای فارسی بالا میرود و بر همین پایه این تیپ را بیکموکاست، در سینمای نیمه نخست دهه پنجاه خورشیدی بارها و بارها تکرار میکند.
بیاغراق میتوان گفت که یک «طوقی» است و یک «آسیّد مصطفی» که این کاراکتر هم بدون «ناصر ملکمطیعی» اصلاً قابل تصور نیست. بهویژه در فصلی که «آسیّد مرتضی»، «دایی خود» را نزد «بیبی» میفرستد که به جای او نصیحتهای این زن نابینا و مومن را گوش دهد. غافل از آنکه «بیبی» همهچیز را روی دایره میریزد و «مرتضی» را نفرین میکند و فریاد میزند: «آهای آسیّد مصطفی! تقاصتو بگیر! پس کوش اون غیرت و مردونگیت!»
و «ناصر ملکمطیعی» با آن نگاهِ یگانه خودش، و با تکیه بر صداپیشگیِ استاد «چنگیزِ جلیلوند» میگوید: «هنو یه جو غیرت دارم، بیبی...!»
و زمانیکه از خلوت با «خواهرش» بیرون میآید، آن نگاه همراه با بغض و نفرت «ملکمطیعی» به «طوبی» دل آدم را میلرزاند و در یادها خوش مینشیند و در ادامه نیز دویدن این سوپر استار سینمای پیش از انقلاب در پی «بهروز وثوقی» و «بهمن مفید» در نقشِ جواد خالدار و «غلامرضا سرکوب» در نقشِ عباس گاریچی، در کوچه و پسکوچههای «کاشان»، در حالیکه پایین کُتاش را گرفته و با همراهی موسیقی جادویی و ریتمیکِ «اسفندیار منفردزاده»، یکی از شاهسکانسهای تاریخ سینمای ایران را رقم میزند.
همچنین باید یاد شود از آن صحنهای که «آسیّد مصطفی»، «طوبی» را بازخواست میکند و کتکاش میزند و «طوبی» اعتراف میکند که به عقد «آسیّد مرتضی» درآمده و «مصطفی» که شرمنده و پشیمان شده، چادر «طوبی» را روی سر او میاندازد و در هنگام بیرونآمدن از اتاق، درحالیکه نگران است مبادا تا الان «عباس» و «جواد» دخلِ «خواهرزادهاش» را آورده باشند، یکبار دیگر آسمان را نگاه میکند و میگوید: «یا ارحم الرّاحمین» و آنجا که شمایلِ خاص و یگانه «ناصر ملکمطیعی» این صحنه را نیز به تسخیر خود درمیآورد.
افسوس که این ستارهها نزدیک به چهاردهه خانهنشین شدهاند و کودکان دیروز که آثار این استارها را روی نوارهای ویدئو میدیدند، اکنون در آستانه خرداد پرحادثه، باید با چشمانی اشکبار این «استارهای بهحاشیهراندهشده و گوشهنشین» را بهسوی خاک و دیار ابدیشان بدرقه کنند، و باز هم به این بیندیشند که برخی چه بیمعرفتیها که در حق هنرمندان این آبوخاک نکردند و با کجسلیقگیها و تنگنظریهایشان چه دلهایی را که نشکستند و چه حسرتهایی را بر آن دلها نکاشتند.
اینبار نیز این مردم هستند که با زنده نگاهداشتن همیشگی یاد و خاطره این ستارهها و این سینماگران و هنرمندان، ثابت خواهند کرد همگی آنها، سَوای کیفیت هنری کارنامهشان، به عنوان سندها و خاطرههایی مهم و فراموشنشدنی از تاریخِ هنرِ معاصرِ کشورمان تا چه اندازه برای ما عزیز و محترم و دوستداشتنی هستند ...
نظر شما