به گزارش خبرنگار ایمنا، می گفت: «صدایم را سیروس ساغری، آهنگساز نسخۀ قدیمی غروب کوهستان، در یکی از کنسرت های دانشکده شنید و اظهار علاقه کرد که این آهنگ با صدای من ضبط شود. در رادیو اصفهان که آن زمان یک خانۀ کوچک بود و دو اتاق بیشتر نداشت، آهنگ را ضبط کردیم اما اجازۀ پخش در رادیو نداشتیم چرا که خانوادۀ من باید برای این کار رضایت می دادند.
آن زمان همۀ حرف ها این بود که دختر نمی تواند، دختر باید شوهر کند و... پدرم اما جلسه ای با حضور همۀ فامیل تشکیل داد و نظر آن ها را دربارۀ خواندن من پرسید.
همه یکپارچه نه گفتند جز دایی من که وکیل دادگستری بود و بسیار روشنفکر، او ایستاد و با همه صحبت کرد و گفت: ناهید دختر آزادی است، او می تواند آواز بخواند و دلیلی ندارد که از راه خود منحرف شود.» او همه را قانع کرد.
امروز هم همه آمده بودند، با افتخار، به احترام «ناهید» و هیچکس به او نه نمی گفت.
صبح بیست و دوم آذر ماه، جسم بانوی موسیقی اصفهان در میان جمعی از هنرمندان داغدار، به خاک سپرده شد و چه خوب که صدا را نمی شود به خاک سپرد. غروب کوهستان، فتنه، راز دل، اشکم دونه دونه و امشب به یک ساغر ناهید دایی جواد را می توان سال ها و سال ها به قدر نزیستن همۀ آن هایی که بی صدا زیسته اند، گوش کرد و به آزادی توام با وقار این بانوی هنرمند آفرین گفت.
پرواز ناهید در خاطر همه ماندگار است، به همین سبب امروز نه برای او، بلکه برای همۀ آن ها که در غروب کوهستان بی صدا مرده اند می توان گریست.
نظر شما