به گزارش خبرگزاری ایمنا، اگر چه جزییات این پژوهش در دسترس نیست و طبعا از دو حیثِ چگونگی انجام پژوهش و شاخصهای اندازهگیریشده میتواند محل بحث و یا ایراد باشد، در نتیجه نمیتوانیم آنطور که باید درباره این مقایسه اظهار نظر قطعی کنیم. ولی یک چیز را که خودمان نیز میتوانیم حس کنیم و حتی نیازی به این مطالعات و مقایسهها نداریم، همین است که عصبانیت در میان مردم ما نسبت به آنچه که انتظار داریم، بیشتر است و آن آرامشی که باید در میان باشد را نداریم. پرسشی که برای هر فردی ممکن است پیش آید این است که اگر این فرض را قبول داریم پس ریشه این عصبانیبودن در چیست؟
در ابتدا توضیح باید داد که عصبانیت مورد نظر ما ریشه فردی و روانشناختی ندارد. برای نمونه در میان خانواده یا نزدیکان ما برخی افراد آرام و برخی دیگر عصبانی و بهاصطلاح تندمزاج هستند. این تفاوتها فردی است و علت را باید در تفاوتهای فردی آنان جستوجو کرد و درنهایت هم باید فرد عصبانی را آموزش داد یا درمان کرد تا آرام شود.
در مقابل هنگامی که میگوییم مردم یک جامعه از جوامع دیگر عصبانیتر هستند، این تفاوت را نمیتوان به امور و ویژگیهای فردی تقلیل داد. عصبانیت هنگامی که به یک رفتار عمومی تبدیل میشود، ریشه اجتماعی دارد و باید ریشه مذکور را شناخت و حل کرد. برای نمونه افرادی هستند که دچار وسواس و نگرانی بیش از اندازه هستند و به همین دلیل نیز زندگی را بر خود تلخ کردهاند و درباره هر چیز نگران هستند، این مشکل فردی است. ولی اگر در یک منطقه زلزله بیاید، همه مردم بویژه افرادی که با منطقه زلزلهزده مرتبط هستند، نگران وضعیت دیگران و نزدیکان خود میشوند. کلیت این نگرانی ریشه در واقعیتهای اجتماعی رخداد زلزله دارد و ربطی به ویژگیهای فردی ندارد. اینکه مردم ایران عصبانیترین مردمان شناخته شوند ناشی از کدام عوامل اجتماعی است؟ سعی میکنیم برخی از موارد مهم را شرح دهیم.
شاید بتوان گفت اولین و مهمترین عامل ناامیدی نداشتن چشمانداز روشن از وضعیت آینده خود است؛ منظورمان آینده نزدیک و نه حتی آینده بلندمدت است. این عامل بسیار مهم است. فرض کنید که در جادهای یا راهی حرکت میکنید، صددرصد میدانید که پایان این راه به کجا و چه مقصدی ختم میشود؛ در این صورت فارغ از راه و جزییات آن و با آرامشخاطر پیش میروید. ولی اگر نسبت به مقصدرسیدن از طریق این راه ایمان نداشته باشید، همواره در فکر جزییات راه یا نگرانِ احتمال از دستدادن فرصت و مجبورشدن به بازگشت خواهید شد.
همواره نگران این خواهید بود که مبادا نتوانید بازگردید، یا مشکل و وضعیت ناخوشایندی برای شما پیش آید. با دیدن شما در یکی از دو موقعیت، بیننده میتواند متوجه شود که ارزیابی شما از راهی که میروید، چیست؟ و جزو کدام یک از دو حالت هستید. این ناامیدی و نگرانی از آینده آرامش خاطر را از فرد سلب میکند و در رفتار به شکل عصبانیت خود را بروز میدهد.
یکی از عوامل مهم در بروز ناامیدی و نگرانی نسبت به آینده، مشکلات اقتصادی و به طور مشخص بیکاری و تورم است. حدود ٤ دهه است که با تورم مزمن و دو رقمی مواجه هستیم. تورم نقش مهمی در خردکردن اعصاب مردم داشته است. آنان همیشه منتظر هستند که ارزش پول توی جیب آنان مثل یخ آب و کوچکتر شود. حتی اگر پس از یک سال با افزایش درآمد مواجه شوند که تورم را خنثی کند، باز هم اثرات تورم بر احساس تزلزل و نداشتن اطمینان از آینده و در نتیجه نگرانی و عصبانیشدن فرد تأثیر مهمی دارد.
اکنون بیکاری و نداشتن شغل بر عامل تورم مزمن افزوده شده است. صفحات حوادث روزنامهها نمایانگر اثرات بسیاری از این عصبانیتهای ناشی از مشکلات اقتصادی و به طور مشخص بیکاری است. جامعهای که در آن حداقلی از معیشت از طریق بیمه تأمین نشود، بشدت مستعد است که نگرانی شهروندانش را نسبت به آینده افزایش دهد و این نگرانی هنگامی که پرخاشگرانه و یا حتی منفعلانه باشد، با عصبانیت و ناتوانی در کنترل رفتار همراه خواهد شد.
بخشی دیگر از این ناامیدی و نگرانی مربوط به مبهمبودن وضعیت آینده خودِ شخص نیست، بلکه مشابه همین نگرانی را میتوان نسبت به آینده و سرنوشت کشور و جامعه داشت. حتی اگر برای خودمان نگرانی نداشته باشیم، وجود تنشهای گسترده سیاسی و فقدان وحدت عمومی بر نگرانی و دغدغه عمومی میافزاید. بینظمی و نبودن حداقلهای نیازهای طبیعی در زندگی عمومی و شهری اثرات بدی بر آرامش خاطر و رفتار آرام میگذارد و فرد را دچار عصبانیت حتی ناخواسته میکند. آلودگی هوا، آلودگیهای شدید صوتی، فقدان نظم در رانندگی یا محیط شهری، بیثباتی در مقررات عمومی و پرخاشگریهای دیگران، همه و همه منجر به عصبانیت ما نیز میشود.
وجود شایعات گوناگون چون مشکلات و ورشکستگی بانکها و صندوقها و نیز پرداختهای دیرهنگام کارمندان و بازنشستگان نیز میتواند نوعی از تنش روانی عمومی را دامن بزند. و بالاخره شاید یکی از مهمترین علل تقویتکننده عصبانیتهای اجتماعی و فردی، نداشتن مرجع نهایی برای حلوفصل عادلانه و منصفانه و سریع در اختلافات است. اختلافاتی که روزبهروز به دلایل گوناگون ازجمله نبودن چنین مرجعی در حال افزایش است و تعداد پروندههای دادگستری نشانه آن است. مسأله اجتماعی راهحل اجتماعی میطلبد. عصبانیبودن ما ریشه اجتماعی دارد و تا وقتی که به این ریشه و عوامل آن پرداخته نشود، نمیتوانیم عصبانیت را در سطح عمومی کاهش دهیم.
منبع: شهروند
نظر شما