به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا؛ در جبهه او را اسوه زهد و تقوا میدانستند؛ همچنان که وقت اضافه میآورد به سراغ قرآن میرفت؛ میخواند، حفظ میکرد و دیگران را سر شوق میآورد؛ سال ۱۳۴۴؛ ۹ سال از تولدش گذشته بود که تلاوت قرآن را شروع کرد و در روزگاری که دانش آموز دبیرستان بود پدرش را از دست داد؛ به همین خاطر مسئولیتش سنگین شد، اما علاقه بسیارش به علوم دینی بود که او را راهی حوزه علمیه کرد؛ با این حال در کنار درس و تحصیل در یک مغازه نصب پرده شاگردی میکرد؛ با این که به عنوان دومین فرزند خانواده مخارج خانواده را تأمین میکرد اما بخشی از پولی را که به دست میآورد خرج مبارزه علیه رژیم ستمشاهی میکرد؛ تکثیر اعلامیهها و نوارهای حضرت امام (ره) از فعالیتهایی بود که در این زمینه انجام میداد.
با این حال، سال ۱۳۵۳ که شد به قم رفت؛ در آن روزگار بود که جلال، تبلیغ دین را شروع کرد و فعالیتش را در راه اسلام بیشتر کرد؛ پیش از آن که در کمیته دفاع شهری حرکتهای مردمی اصفهان را سازماندهی کند، در تحصن مردم در منزل آیت الله خادمی نقش بسزایی را ایفا کرد.
به خاطر فعالیتهای ضد طاغوتیاش بود که چندین بار از سوی ساواک دستگیر شد؛ اما هیچگاه دست از تلاش برنداشت؛ پخش اعلامیههای امام از مهمترین دغدغههای آن روزهای جلال بود؛ علیرغم مشغلههای زندگیاش، همکاریاش را با مؤسسات خیریه اصفهان آغاز کرد و به عنوان خادم در مسجد جارچی در بازار اصفهان، فعالیت میکرد.
تا اینکه پس از مدتی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد؛ اما همچنان به علوم دینی علاقه داشت و اجازه نمیداد چیزی او را از این فضا دور کند؛ در مرکز آموزش ۱۵ خرداد اخلاق تدریس می کرد و همیشه در جلسات سپاه و مراکز فرهنگی آموزشی شرکت داشت و بهعنوان یک معلم اخلاق در میان رزمندگان شهره بود.
جلال افشار؛ کسی که همیشه دغدغه حفظ اسلام را در سر داشت، فعالیتهای پیش از انقلاب و تحصیل در حوزه علوم دینی برایش کافی نبود؛ جنگ تحمیلی که آغاز شد به جبهههای حق علیه باطل رفت؛ در آن روزگار همدم بسیجیان بود و مردم و جوانان را به حضور در جبهههای نبرد و دفاع از میهن اسلامی تشویق میکرد؛ تا اندازهای که تبلیغ او عامل مؤثری در جذب و اعزام نیروها از اصفهان به جبههها بود.
او که همیشه به فکر حفظ اسلام بود دنیا را بی ارزش میدانست؛ تفکری که دوستش هم بر آن صحه میگذارد «جلال همیشه میگفت دنیا ارزش آن را ندارد که به خاطرش آخرتمان را خراب کنیم، آخرش همه ما را میگذارند در یک وجب جا، آنجاست که باید جواب یک ذره مال حرام را بدهیم؛ داروندار جلال ایمانش بود، وسیلهاش یک موتورسیکلت همیشه خراب بود و این را از دستان همیشه روغنی و سیاه او زمانی که قبض حقوق یتیمان را توزیع میکرد، میشد فهمید».
جلال، از آنجایی که همیشه به یاد خدا بود؛ خداوند او را همراهی کرد «خدا نگذاشت در مقابل نیازمندان بیآبرو شویم، نا امید شویم، فکر کردیم همه راهها به رویمان بسته است به یکباره از جایی برایمان کمک رسید؛ آن وقت فهمیدیم که تنها نیستیم، یکی هست که ما را زیر نظر دارد و به کمکمان بیاید».
و شاید آن فرشته کمک از سوی خدا آموزگارش بود؛ آیت الله بهاءالدینی؛ زمانی که وارد جلسه درس شده بود یادآوری کرد «در بین شما یکی از سربازان امام زمان(عج) هست و به زودی از میان شما میرود»؛ بیست وچهارم تیرماه ۱۳۶۰ در ماه مبارک رمضان در حالی که نام مبارک رسول الله (ص) را بر لب داشت؛ از ناحیه پهلو مجروح و سپس آسمانی شد.
اما یاد و خاطر سرلشکر جلال افشار را همرزمش سرلشگر سید یحیی رحیم صفوی هم از یاد نبرده است «اهل ایمان بود و یقین، وجود پاکش از عشق به ولایت لبریز بود؛ اهل عمل بود و حال، نه اهل قیل و قال، چونان دریا ظاهری زیبا، آرام و پر ابهت داشت و در درون پر رمز و رازش غوغایی بود؛ از ارتباط دائم با مبدأ هستی و ذات اقدس ربوبی تا ذکرهای پیوستهاش، دعای کمیل و راز و نیازهای عاشقانه او با محبوب همرزمانش را به وجد آورده بود».
با این همه، محبت فراوان او به اهلبیت عصمت و طهارت هنوز هم در خاطرها است «عشق زائدالوصف او به نائب امام عصر(عج) و ولیفقیه مثالزدنی، هنگامی که به دیدار با امام خمینی(ره) رفته بود اما موفق به دیدار او نشده بود، با چشمانی اشکبار فریاد برآورد السلام علیک یا روحالله؛ ما امام را با چشم دل زیارت کردیم».
با این حال پس از مدتها هنگامی که عکس شهید حجت الاسلام جلال افشار را به معلمش نشان دادند، بیاختیار گریه افتاد و به وجودش افتخار کرد «امام زمان(عج) از من یک سرباز میخواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم؛ اشک من اشک شوق است، جلال ذاکر قریب البکاء است».
اما به قدری سردار شهید جلال افشار بر بیارزش بودن دنیا تأکید میکند و به دلباختگان دنیا نکاتی را یادآوری میکند «ای عاشقان دنیا، عشق به دنیا پوچ شدن و بیارزش نمودن خویش است تا فرصت هست به ستایش، نیایش و اطاعت الله شناور شوید تا مفهوم حیات و لذت زندگی را بچشید؛ ای بیمارانی که به دنبال پزشک میگردید، خداوند شما را خلق کرده و او بهترین طبیب و شفا دهنده است.
بشتابید بهسوی آیین حق و تسلیم در مقابل فرمانهای خدا تا از سلامتی بهرهمند شوید؛ وحدت کلمه، وحدت هدف و جهت را حفظ کنید تا زمینه ظهور حضرت مهدی (عج) آماده شود و به دست مبارکش پرچم لا الله الا الله، در سراسر جهان به اهتزاز درآید.
بسیجیها؛ مبادا به دست خود ظهور امام زمان(عج) را به تأخیر اندازید؛ برادران وقتی حضرت امام میفرماید من دست شما را میبوسم، ما باید بگوییم خاک پای شما را میبوسیم؛ دشمن ظالم باشید و یاور مظلوم؛ به فلسفه قیام امام حسین (ع) توجه داشته باشید؛ محرم و عاشورا را فراموش نکنید که استاد شهادت در میان خون تدریس نمود؛ نیتها را خالص کنید که شرک، ظلم عظیمی است؛ خودپرستی و خود محوریها را کنار بگذارید و به اسلام و به قرآن بیندیشید».
نظر شما