خبرگزاری ایمنا- گروه سیاسی- اعظم ملایی: با وجود اینکه در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روزهای دوازدهم ربیع الاول (میلاد پیامبر اکرم به روایت اهل تسنن) تا هفدهم ربیع الاول( به روایت شیعه) تحت عنوان «هفته وحدت» نامگذاری شده است؛ اما متأسفانه در سالهای اخیر، بحث «وحدت اسلامی» تنها در قالب همان تقویم باقی مانده و هیچ نمود و نشانه ای از آن در بین کشورهای اسلامی به چشم نمی خورد.
کار کشورهای اسلامی در تفرقه و اختلاف به جایی رسیده است که کشوری که سالها مدعی رهبری جهان اسلام و خادمی حرمین شریفین بود، حال به فقیرترین کشور اسلامی منطقه(یمن) حمله کرده و ضمن نابودی زیر ساختهای آن، مردم غیر نظامی این کشور را با قحطی، بیماری و بدترین فجایع انسانی قرن مواجه ساخته است. دشمنی و رقابت این کشورهای اسلامی تا حدی پیش رفته که برای لطمه به جمهوری اسلامی ایران، دست دوستی به سمت رژیم غاصب صهیونیستی دراز کرده اند و با ائتلاف پنهان و آشکار با این کشور و خرید تسلیحات و جنگنده های نظامی از سایر قدرتهای فرا منطقه ای بویژه آمریکا و انگلیس می کوشند، حلقه محاصره را تا حد ممکن بر ایران و سایر کشورهای اسلامی حامی آن تنگ کنند.
اسلامی که قرار بود مایه رحمت، برکت، صلح و دوستی بین ملتها و کشورها باشد، حال به ابزاری سیاسی برای لطمه زدن به کشورهای اسلامی نا همسو و رقیب تبدیل شده و سیاست های نابخردانه و نگاه ابزاری به اسلام، باعث سر برآوردن گروههایی به نام «اسلام گرا» شده است، که از الفبای اسلام و مسلمانی نیز بی خبرند.
آن روز که امام راحل(ره) اختلاف شیعه و سنی در اعلام تاریخ ولادت پیامبر را به سوژه ای برای وحدت تبدیل کرد و این هفته را به نام هفته وحدت نام گذاری کرد، بر اساس تجارب تاریخی اش می دانست که اختلاف جهان اسلام، ملتهای مسلمان را به سمت چه پرتگاهی سوق خواهد داد و کوشید تا سران کشورهای اسلامی و مردم آنها را به درکی فراتر از منافع و امنیت ملی خودمحورانه برساند.
هر چند در شرایط کنونی، نادیده انگاشتن توصیه های رهبر فقید ایران به وحدت، سبب اوج گیری اختلافات و تفرقه در جهان اسلام، هدر رفت بودجه و سرمایه های ملی کشورهای اسلامی، تضعیف جبهه آنها در عرصه بین المللی و دخالتهای بی حد و حصر قدرتهای فرامنطقه ای شده است، اما باز هم نمی توان نا امید بود.جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری پیشتاز و اهل تعامل باید در چنین فضایی نیز دست به اقدام بزند و معجزه دیپلماسی را که در دیگر عرصه ها به نمایش گذاشته، در رابطه با کشورهای عرب و مسلمان منطقه نیز کارگر کند.
البته باید پذیرفت که دراز کردن دست دوستی به سوی کشورهایی که برای تضعیف و انزوای ایران با اسرائیل هم قسم شده اند و با صرف هزینه های بسیار تلاش می کنند تا توافق هسته ای اخیر ایران با قدرتهای جهانی را بی اثر کنند، فرایندی آسان و بی هزینه نیست. با این وجود ایران تنها کشور جهان نیست که در منطقه ای پر اشوب واقع شده و با رقبایی سرسخت مواجهه است؛ در عرصه نظام بین الملل، مناطق پر تنش زیادی وجود دارد و تلاش برای کسب منافع ملی همواره کشورها را به رویارویی و برخورد با یکدیگر سوق می دهد، با این حال پژوهشگران سیاست و روابط بین الملل راه حل های گوناگونی برای حل بحرانهای بین المللی و منطقه ای ارائه داده اند که جنگ و درگیری آخرین آنهاست.
در مواقعی که سطح اختلاف و تنش بین کشورهای یک منطقه بالاست؛ معمولا مقامات سیاسی جای خود را به رایزنان اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می دهند تا آنها فراتر از تنشها و اختلافات سیاسی، راهی برای همکاری های فرهنگی و اقتصادی بجویند و مسیر تعامل کشورها را باز کنند. به نظر می رسد در رابطه با کشورهای حوزه خلیج فارس و ایران هم همین اتفاق باید روی دهد. لازم است کارشناسان فنی و اقتصادی کشورهای منطقه فعال شوند و میزان هزینه خریدهای تسلیحاتی، حمایت مالی و لجستیکی از گروههای افراطی و تندرو و باج دادن های مکرر کشورهای منطقه برای ضربه زدن به منافع دیگری را، در بودجه سالانه این کشورها مشخص کنند و فعالیتهای عمرانی و توسعه ای را که می توان با این مبالغ انجام داد را متذکر شوند.
علما و مراجع عظام تقلید نیز می توانند با تبدیل گفتمان اعتدال اسلامی به رویکرد غالب در منطقه غرب آسیا، عدم مشروعیت سیاستهای ضد اسلامی برخی سران کشورهای منطقه را آشکار کنند و نقش واقعی آموزه های دینی مشترک در حل بحرانهای منطقه همچون زیاده خواهی و تجاوز، عدم احترام به حقوق غیر نظامیان و افراط گرایی را به نمایش بگذارند. در پایان، مقامات سیاسی کشورمان باید «هفته وحدت» را به «سیاست وحدت» تبدیل کنند؛ سیاستی که از حالت نمادین و شعار گونه فاصله گرفته و در درجه نخست به وحدت میان اقشار، اقلیتهای قومی و مذهبی مختلف در درون کشور و در مرحله بعد، به وحدت با کشورهای اسلامی اهل سنت منطقه جامه عمل بپوشاند.
نظر شما