به گزارش ایمنا، جوان ها، جوان ها، همیشه توصیه هایی می شنویم که ما را به استفاده از نیروی جوانان راهبری می کند اما کم اند مثل آقای سجاد که تصمیم می گیرد ۱۵ سال سابقۀ کتابفروشی دانشگاهی مرکزی را در سطح خیابان سید علیخان رها کند و به پیشنهاد پسر جوانش در یک زیر زمین وسیع، کافه کتاب مرکزی را راه اندازی کند.
«یک داستان، یک شعر» عنوان برنامه ای است که مدتی است هر هفته در این کافه کتاب برگزار می شود و طی آن فقط باید بنشینیم تا یکی از نویسندگان و مترجمان جوان شهر بیاید و برای ما داستان ها و شعرهای خوب را بخواند و از علت خوب بودنشان بگوید. برای شنیدن صحبت های مدیری که این برنامه را در محل کتابفروشی خود برپا کرده بود به خیابان سید علیخان رفتم. پدر، با تواضع، پسر را معرفی کرد و از من خواست که حرف جوان ها را بشنوم.
گفتگوی ایمنا را با مهرداد سجاد، مدیر جوان کافه کتاب مرکزی می خوانید:
از این شغل موروثی بگویید.
کتابفروشی ما ۱۵ سال است که فعالیت دارد. در محل قبلی فقط کتاب های دانشگاهی، مدیریت و موفقیت را پوشش می دادیم اما از تابستان امسال تصمیم گرفتیم که از فضای خوب زیر زمینی که قبلا محل سی دی فروشی بود، استفاده کنیم و این دو بخش را در هم ادغام کنیم. در نهایت بخش رمان و شعر را اضافه کردیم و کافه کتاب مرکزی راه اندازی شد.
فرق کافه کتاب با یک کتابفروشی چیست؟
کافه کتاب حالت انبار کتاب را ندارد که مشتری بیاید و یک کتاب بخرد و برود، ما در اینجا محلی برای مطالعه داریم، محلی برای پذیرایی، بخش هدیه هم داریم و با برنامه هایی که تدارک دیده ایم آن را به یک مرکز فرهنگی تبدیل کرده ایم.
برنامۀ «یک داستان، یک شعر» چیست؟ از کجا آمده، به کجا می رود؟
در این مکان فضای خوبی داشتیم. به یکی از دوستانم که هم نویسنده است و هم مترجم پیشنهاد دادم که طرحی بدهد تا از این فضا استفاده کنیم و پویا کیانی جلسۀ معرفی کتاب را پیشنهاد کرد و در نهایت «یک داستان، یک شعر» به وجود آمد. می دانستیم که مخاطبان معمولا کتاب ها را فقط بر اساس پر فروش بودن برای خواندن انتخاب می کنند و شاید در اغلب موارد اصلا داستانی که پشت این کتاب وجود دارد را ندانند. به همین دلیل در جلسۀ یک داستان یک شعر ما هم کتاب و شعر خوب را معرفی می کنیم و هم از علت خوب بودن آن می گوییم که به داستان پشت کتاب برمی گردد و معرفی شاعر یا نویسندۀ آن. مثلا می گوییم که اگر مولف این کتاب نوبل گرفته به چه دلیل بوده است.
دوست داشتیم نمایشنامه خوانی را هم در کافه کتاب داشته باشیم اما پروسۀ مجوز گرفتن طولانی ست. از انجمن ها و سازمان های مردم نهاد، هنرمندان و ... دعوت می کنیم که برای کوتاه تر شدن این راه به ما کمک کنند.
«جای خالی لذت ادبی» شعار برنامۀ شماست، در این باره بیشتر بگویید.
لذت ادبی مدتی از ما گرفته شده بود. اگر یک داستان تلخ را می خوانیم باید بدانیم که چرا و در چه شرایطی نویسنده آن را تلخ نوشته، باید سبک نویسنده را بشناسیم، دور هم بنشینیم و دربارۀ جمله های کتاب ها حرف بزنیم، همۀ این دانایی ها و آگاهی ها و اشتراکات، لذت هایی است که پیشتر نمی بردیم بنابراین تصمیم گرفتیم که آن را دوباره احیا کنیم.
استقبال از «یک داستان، یک شعر» خوب بوده؟
بله با این که فقط از تبلیغات مجازی استفاده می کنیم، هر هفته مخاطب ما بیشتر شده و اگر به همین شکل ادامه پیدا کند صندلی های بیشتری را اضافه خواهیم کرد.
برنامه های دیگری هم دارید؟
بله مراسم رونمایی از کتاب را نیز برگزار می کنیم و کتاب «تقدیر» مونا برزویی آخرین کتابی بود که در اینجا رونمایی شد. البته انجام این کار نیز پروسۀ سختی دارد که امیدواریم آسان تر شود. از نویسندگان اصفهانی هم دعوت می کنیم که آثارشان را در این مکان رونمایی کنند. فضای کافه کتاب مرکزی در اختیار فرهنگ و ادب شهر است و از هر جلسه ای که مرتبط با این مقوله باشد استقبال می کنیم.
بازار کتاب رونق دارد؟
متغیر است. تابستان ها فروش کتاب رمان و داستان بیشتر می شود و زمستان ها فروش کتاب های دانشگاهی.
پرفروش ترین کتاب ماه اخیر کدام بوده؟
کتاب «قهوۀ سرد آقای نویسنده» اثر روزبه معین، مدتی خوب فروخت اما الان افت پیدا کرده. کلا بعضی از داستان ها یک پیک فروش دارند و بعد از مدتی افت پیدا می کنند، به ویژه داستان های ایرانی، البته آثاری هم هستند که همیشه تازگی دارند.
پیشنهادی برای بهتر برگزار شدن هفتۀ کتاب و کتابخوانی در شهر دارید؟
نهادهای مرتبط می توانند پیش از آغاز هفتۀ کتابخوانی فراخوان جذب ایده داشته باشند و نظرات مختلف را بشنوند. اگر بتوانند در این هفته مکان هایی را برای کتاب خواندن در شهر آماده کنند تاثیر مثبتی خواهد داشت.
در آخر، چند کتاب خوب ایرانی به ما معرفی کنید.
خواندن «هرس» به قلم نسیم مرعشی، «سفر شگفت انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود» نوشتۀ پوئرتولاس و «ملت عشق» اثر الیف شافاک را توصیه می کنم. /
نظر شما