خبرگزاری ایمنا- گروه سیاسی- اعظم ملایی: دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا پس از بارها تهدید به خروج از برجام، جمعه 21 مهرماه به ارائه سخنرانی پرداخت و راهبرد جامع خود در قبال ایران و نیز نظر دولتش در مورد پایبندی ایران به توافق هستهای را اعلام کرد. ترامپ در سخنرانی خود ضمن انتقاد از دولت ایران به دلیل آنچه که او ساختار غیر دموکراتیک سیاسی خواند، کشورمان را به شرکت گسترده در عملیاتهای تروریستی و کشتن شهروندان آمریکایی متهم کرد. ترامپ با توسل به چنین اتهاماتی اقدامات سپاه پاسداران ایران را نیز تروریستی و بر هم زننده نظم منطقه ای خواند و هر چند بر خلاف گفته های سابق خود سپاه پاسداران را در لیست سیاه گروههای تروریستی آمریکا قرار نداد؛ اما از اعمال تحریمهای شدید بر علیه این نیروی نظامی کشورمان خبر داد. رئیس جمهور آمریکا همچنین به مواردی واهی از نقض برجام توسط ایران اشاره کرد و در نتیجه نه تنها اجرای برجام از سوی ایران را تأیید نکرد؛ بلکه تصمیم گیری نهایی برای خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای شدید و همه جانبه علیه ایران را به کنگره آمریکا واگذار نمود.
لحن تند و ادبیات خشونت طلبانه و سراسر خصمانه دونالد ترامپ در این سخنرانی علی رغم همراهی ها و حمایتهای جهانی از برجام، حکایت از نوعی رویکرد تک روانه جدید در سیاست خارجی آمریکا دارد. بدین لحاظ خبرگزاری ایمنا کوشیده است ضمن گفتگو با چند تن از اساتید علوم سیاسی و روابط بین الملل و نیز آینده پژوهان سیاسی، رویکرد دولت ترامپ در قبال ایران و آینده مناسبات این دو کشور و برجام را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. در همین راستا «مهدی مطهرنیا» تحلیلگر بینالملل و آیندهپژوه سیاسی به خبرنگار ایمنا گفت:
من برای تفسیر و توضیح استراتژی جدید امریکا بر علیه جمهوری اسلامی ایران از رویکرد آینده پژوهانه استفاده می کنم. هستی شناسی نومحافظه کاران در آمریکا بر مبنای نوعی لیبرالیسم کلاسیک شکل می گیرد که همه چیز را بر مبنای «قدرت» آنهم قدرت اقتصادی و قدرت نظامی شکل گرفته از آن می داند. معرف شناختی آنها هم «بین الملل گرایی تهاجمی» است؛ چرا که می تواند زمینه ساز ثروت بیشتر برای تراستهای تسلیحاتی شود. ترامپ هم دارای همین هستی شناسی و معرفت شناسی است. بر همین اساس می توان پارادایم و سیاست کلان آمریکا را مورد تحلیل قرار داد. پارادایم آمریکا در حال حاضر از نظر امنیتی- سیاسی و نظامی متکی بر «پارادایم آشوب» است. رهبری این حرکت باید بر عهده کسی باشد که بتواند دکترین هنری کیسینجر مبنی بر نقش آفرینی «بازیگر دیوانه» را بازی کند و ترامپ بهترین گزینه برای این امر است. ترامپ در واقع نسخه ای تقلبی از «رونالد ریگان» رئیس جمهور سابق آمریکاست که با هدف فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر سر کار آمد. بدین لحاظ من معتقدم باید ترامپ را رونالد ترامپ نامید نه دونالد ترامپ! هدف اصلی او هم مقابله با ایران است.
مطهرنیا: ماموریت ترامپ مقابله با ایران است تا در نهایت به نوعی لشکر کشی به خاورمیانه و نوهارتلند منجر شود. آمریکا در قالب دکترین ابهام خود می کوشد سه استراتژی تحریک، جا خالی دادن و ضربه زدن به حریف را در مورد ایران پیاده کند.مطهرنیا در ادامه این گفتگو که فایل اصلی و کامل آن در کانال تلگرامی ایشان هم موجود است، افزود: در واقع ترامپ وزن تلاشهای گذشته در زمینه پرونده هسته ای ایران (در طول 12 سال گذشته) را روی حال گذاشت و در کمپین انتخاباتی خود پاره کردن برجام را برای مدیریت آینده مطرح کرد. اما زمانی که خودش رئیس جمهور شد دیگر از این اصطلاح استفاده نکرد و اجازه داد اطرافیانش آن را تعدیل کنند. به نظر من ماموریت ترامپ مقابله با ایران است تا در نهایت به نوعی لشکر کشی به خاورمیانه و نوهارتلند منجر شود. در قالب این دکترین که به «دکترین ابهام »معروف است، آمریکا سیاست خود را به طور مشخص معلوم نمی کند و آن را در سایه ای از ابهام می گذارد . از درون این دکترین سه استراتژی بیرون می آید:
1. تحریک 2. جاخالی دادن؛ برای حفظ نیروی خودی 3. ضربه زدن به حریف. این سه استراتژی بر گرفته از بازی «جوجیتسو» است؛ در این بازی زمانی که یک بازیگر ضعیف در مقابل چند بازیگر قدرتمند قرار می گیرد، با اعمال این استراتژیها تلاش می کند با رقبا روبه رو شود و آنها را شکست دهد. حال در ارتباط با برجام و ایران این سه استراتژی اینگونه عملی می شوند که آمریکا در درجه نخست می کوشد با اعمال فشار بر ایران، مخالفان داخلی برجام را تحریک می کند. در درجه دوم دولت ترامپ با جا خالی دادن های مکرر خود را از پذیرش فشار افکار عمومی رها می کند و در درجه سوم می کوشد در صورت عقب گرد ایران از برجام، ضربه نهایی را به کشورمان وارد کند.
هر دو کشور ایران و آمریکا در رابطه با برجام از روح آن سخن گفته اند. در ایران تفسیر «موسع» از برجام صورت گرفت؛ آمریکا به بد عهدی متهم شد و گفته شد بعد از توافق همه تحریمها باید برداشته شوند. این در حالی بود که آمریکائیها تأکید زیاد ایران به برداشته شدن تحریمها را مورد سوء استفاده قرار دادند و با درک تأثیر مخرب تحریمها بر اقتصاد و آینده جمهوری اسلامی ایران، تفسیری «مضیق» از برجام ارائه دادند. در اینجا دکترین آمریکا بر محدود کردن همکاری های بین المللی با تفسیر مضیق از برجام و محدود کردن سطح نفوذ منطقه ای ایران، قرار گرفت.
آینده به طرف اصطکاک بیشتر برای هماوردی فزاینده تر بین ایران و آمریکا پیش خواهد رفت. آمریکا فلات ایران و حد فاصل تنگه هرمز و خلیج عدن را به عنوان یک کد ژئوپلیتیک برای خود می خواهد . لذا پیش بینی آینده این است که در آینده اصطکاک بیشتر می شود تا هر دو کنشگر اصلی ایران و آمریکا مجبور شوند گامهای نهایی برای حل و فصل اختلافات خود در مورد منطقه و نظام بین الملل را بردارند. چرا که نظم نوین جهانی نمی تواند بیش از این منتظر تنشهای بین این دو باشد. نمی خواهم بگویم ایران عامل اصلی شکل گیری نظم نوین جهانی است؛ اما شکل گیری نظم نوین جهانی از تونل و مسیر ایران می گذرد. بنابراین پیش بینی من از آینده مناسبات ایران و آمریکا این است که یا برخوردها افزایش می یابد؛ یا مذاکرات در آینده در همه زمینه ها رقم خواهد خورد و ما باید منتظر یک «نه بزرگ» یا یک «بله بزرگ» از سوی دو طرف باشیم. البته این امر بستگی به تصمیمات دو طرف در تهران و واشنگتن دارد.
اسماعیلی: به نظر می رسد ترامپ بیش از آنکه بر طبل جنگ بکوبد، می کوشد وجهه شجاع و راسخ خود را با ژست های این چنینی به رخ جهان بکشد و همچنین دوستان خود در منطقه را خوشحال و راضی نگه دارد. با این وجود «بشیر اسماعیلی» متخصص روابط بین الملل و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد در رابطه با سخنان جنگ طلبانه دونالد ترامپ معتقد است: در شرایط کنونی منطقه و نظام بین الملل، بعید به نظر می رسد آمریکا بتواند مثل مورد عراق به طور یکجانبه با ایران وارد جنگ شود. از دیدگاه اسماعیلی: اوضاع منطقه ای در خاورمیانه پیچیده تر از آن است که تحمل جنگی با چنین مقیاس عظیمی را داشته باشد. در عین حال موشک های ایران به نوعی منافع آمریکا در خاورمیانه را به گروگان گرفته اند و اگر بنا باشد کوچکترین خدشه ای به منافع و تمامیت ارضی ایران وارد شود، همپیمانان آمریکا در منطقه نیز به خشم ایران گرفتار خواهند شد. در عین حال اقتصاد ایالات متحده کشش بروز جنگ جدیدی را نخواهد داشت. آغاز رکود بزرگ در آمریکا، بعد از جنگ عراق رقم خورد و تا سال ها آمریکایی ها هزینه سیاست اشتباه بوش را می پرداختند. علاوه بر این ترامپ از حمایت جمعی و یکپارچه در کشور خود و در سطح جهانی برخوردار نیست. بسیاری او را ماجراجو و دیوانه قلمداد میکنند و احتمالا در صورت اتخاذ سیاست های تهاجمی، وی را مهار خواهند نمود. بنابراین به نظر می رسد ترامپ بیش از آنکه به طبل جنگ بکوبد، می کوشد وجهه شجاع و راسخ خود را با ژست های این چنینی به رخ جهان بکشد و همچنین دوستان خود در منطقه را خوشحال و راضی نگه دارد. او در عین بی تدبیری، این میزان حماقت را برای حمله به ایران به کار نخواهد برد. حمله ای که ممکن است سرنوشت منطقه و جهان را تغییر دهد و زیان های جبران ناپذیری را برای آمریکا به بار آورد.
«علی امیدی» دانشیار روابط بین الملل و عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان از دیگر کارشناسان حوزه بین المللی است که هر چند از خنثی شدن برجام در آینده سخن می گوید؛ اما در عین حال احتمال درگیریهای شدید و وقوع جنگ بین ایران و آمریکا را غیر محتمل می داند. وی در همین رابطه به خبرنگار ایمنا گفت: در عالم سیاست معمولا ارزیابی آینده کار دشواریست؛ اما در رابطه با آینده مناسبات ایران و آمریکا بنده احتمال وقوع جنگ بین دو کشور را بسیار ضعیف می دانم؛ هرچند نکته ای که ممکن است قضیه را اندکی پیچیده کند، «خنثی شدن برجام» است. در عصر حاضر سیستم اقتصادی جهان تحت هژمونی دلار و سیستم بانکی آمریکاست. در چنین شرایطی حتی اگر اتحادیه اروپا هم بخواهد در مقابل زیاده خواهی های ترامپ ایستادگی کند و مخالف سیاستهای آمریکا باشد؛ یا حتی چین، هند و ژاپن که بزرگترین شرکای تجاری ایران هستند و نفت ایران را می خرند بخواهند به تبادلات خود با ایران ادامه دهند، دشمنی و خصومت آمریکا با ایران می تواند در انجام عملیاتهای بانکی ما اختلال ایجاد کند. این امر سطح تنشها بین ایران و آمریکا را افزایش می دهد؛ اما اینکه بین دو کشور جنگ در بگیرد، به نظر من به دلایل متعددی چندان محتمل نیست.
نخست به این دلیل که با توجه به شخصیت تاجر پیشه دونالد ترامپ، او قبل از هر تصمیمی به ارزیابی سود و هزینه های جنگ با ایران می پردازد و از آنجا که هزینه های چنین اقدام نظامی در خاورمیانه در سطح بسیار بالایی است، جنگ نمی تواند منافع آمریکا در این حوزه را بخوبی تأمین کند واحتمالا ترامپ به سمت چنین راه حلی گام بر نخواهد داشت.
نکته مهم دیگر این است که هر چند ایران از نظر توان نظامی همراستا با ایالات متحده آمریکا نیست؛ اما بی شک مثل افغانستان و عراق هم نخواهد بود. ژئوپلیتیک ایران امتیازات بسیاری را نصیب کشورمان ساخته است که هر گونه وقوع جنگ را برای کل جامعه جهانی هزینه ساز خواهد کرد. به عنوان نمونه اگر ایران تنها چند کشتی نفت کش را در تنگه هرمز غرق کند، کل دنیا بر علیه جنگ با ایران بسیج می شود. بنابراین ایران لقمه قابل هضمی برای آمریکا نیست که به راحتی بلعیده شود. حتی اگر خود ترامپ هم مرتکب این اشتباه شود که بخواهد مناسبات با ایران را به سمت جنگ سوق دهد، مشاوران وی به او نشان خواهند داد جنگ با ایران راه درستی نیست.
امیدی: احتمال جنگ بین ایران و آمریکا را بسیار ضعیف می دانم، از سوی دیگر چشم انداز روشنی برای گفتگو و مذاکره بین دو کشور هم نمی بینم؛ ارزیابی من از آینده روابط ایران و امریکا بیشتر نوعی «بن بست دیپلماتیک» در مناسبات دو کشور است.دلیل مهم دیگر در محتمل نبودن جنگ ایران و امریکا این است که وقوع جنگ مستلزم این است که هر دو طرف زمینه را فراهم کنند و اراده سیاسی آنها بر راه اندازی یک جنگ قرار گرفته باشد؛ این در حالی است که به نظر من در دوران دولت روحانی اراده ای برای جنگ با آمریکا وجود ندارد و اساساَ ایران نباید در زمینی که امریکا برایش فراهم می کند به بازی بپردازد و با اقداماتی همچون تحریک نظامی اجازه دهد که تندروهای آمریکایی به اهداف و منافع خود برسند. ایران باید همچون رویه ای که تا کنون در پیش گرفته، برای جلوگیری از وقوع جنگی دیگر در منطقه از خود خویشتن داری نشان داده و بهانه به دست تندروهای آمریکایی ندهد.
البته همانگونه که بنده احتمال جنگ بین ایران و آمریکا را بسیار ضعیف می دانم، از سوی دیگر چشم انداز روشنی برای گفتگو و مذاکره بین دو کشور هم نمی بینم؛ چرا که دولت روحانی که بر اساس گفتمان تعامل سازنده و دیپلماسی به قدرت رسیده و بر همین مبنا رأی مردم را پشت سر خود دارد، حاضر به مذاکره با آمریکا نیست. در طرف مقابل هم آمریکا هویت سیاسی اش را در تقابل با ایران و انجام اقدامات تحریک کننده ای همچون تحریف نام خلیج فارس قرار داده که چنین رویکردهایی امکان هر گونه گفتگو و مذاکره بین طرفین را از بین می برد. بنابراین ارزیابی من از آینده روابط ایران و امریکا بیشتر نوعی «بن بست دیپلماتیک» در مناسبات دو کشور است.
نظر شما